ایجاد یک سازمان اجتماعی: پرورش شبکه حمایتی

راه اندازی یک سازمان اجتماعی، فرآیندی گام به گام برای ایجاد یک شبکه حمایتی حیاتی است. این شبکه شامل بازیگران کلیدی مانند تأمین کنندگان مالی، مشاوران، اعضای هیئت مدیره و کارکنان است. کارآفرینان جوان اغلب حمایت اولیه را از حلقه آشنای خود دریافت می کنند: همکلاسی‌ها، دوستان خانوادگی و ارتباطات حرفه‌ای ایجاد شده در طول کارآموزی یا مشاغل قبلی. مربیان و استادان می‌توانند نقش محوری در تسهیل معرفی به تأمین‌کنندگان مالی بالقوه داشته باشند و به کارآفرینان اجتماعی در مراحل اولیه، فرصت ورود به این عرصه را بدهند.

در حالی که برنامه‌های بورسیه و جوایز اختصاصی برای کارآفرینان اجتماعی محدود هستند، اما در مجموع یک خط لوله حمایتی ارزشمند را تشکیل می‌دهند. برخی از نمونه‌ها عبارتند از: Youth Venture، YouthActionNet و Do Something که بر روی جوانان تمرکز دارند؛ بورسیه‌های دانشگاهی ارائه شده توسط بنیادهای رینولدز و اسکول؛ Echoing Green و بنیاد Draper Richards که تأمین مالی برای راه‌اندازی را برعهده دارند؛ Ashoka که از کارآفرینان اجتماعی از زمان راه‌اندازی تا بلوغ حمایت می‌کند، اما تمرکز اصلی حمایت مالی آن بر کارآفرینانی است که سازمان‌هایشان برای تسریع رشد یا تأثیرگذاری آن‌ها آماده هستند. New Profit Inc.، بنیاد اسکول، گروه Jenesis و شرکای Venture Philanthropy متخصص تأمین مالی رشد هستند. جایزه Purpose، که توسط Civic Ventures ایجاد شده است، حمایت خود را به نوآوران اجتماعی بالای ۶۰ سال اختصاص می دهد. لازم به ذکر است که بسیاری از بنیادها بدون هدف قرار دادن صریح کارآفرینان اجتماعی، به آن‌ها کمک می‌کنند. به عنوان مثال، همه اعضای آکادمی جهانی کارآفرینی اجتماعی Ashoka در مقطعی از توسعه خود از بنیاد فورد حمایت دریافت کرده اند.

در طول سی سال گذشته، چشم‌انداز منابع حمایتی با انفجاری از گزینه‌های تامین مالی متحول شده است. امروزه، سازمان‌های اجتماعی در جستجوی حمایت، با مجموعه‌ای گیج‌کننده از منابع مختلف مواجه هستند: از بنیادهای اجتماعی، خانوادگی، شرکتی و عمومی گرفته تا رقابت‌های سرمایه‌گذاری اجتماعی، سرمایه‌گذاران با رویکرد تاثیرگذاری، واسطه‌گران وب‌محور مانند GlobalGiving و CanadaHelps، تامین‌کنندگانی که بر گروه‌های خاصی مانند اسپانیایی‌زبانان یا افراد معلول متمرکز هستند و همچنین شبکه‌های تجاری اجتماعی مانند Net Impact و Social Venture Partners.

با الهام از موفقیت سرویس‌های اتصال اینترنتی نظیر Kiva، MYC4 و DonorsChoose، بسیاری از کارآفرینان اجتماعی در حال جذب حمایت از طریق تعداد قابل توجهی از مشارکت‌کنندگان کوچک هستند. کمپین اوباما با استفاده از این تاکتیک، با تعریف مجدد جمع‌آوری کمک‌های مالی در عرصه سیاست و شکستن رکوردها، نمونه‌ای از این رویکرد است. علاوه بر این، افرادی که با کمک‌های مالی کوچک شروع می‌کنند، اغلب در ادامه، زمان و انرژی‌ای را صرف سازمان می‌کنند که ارزش آن به مراتب فراتر از کمک‌های مالی آن‌ها است.

موسسه آشوکا در دهه ۱۹۹۰ این تکنیک جذب حمایت را شناسایی کرد، چرا که بسیاری از اعضایش در سراسر جهان از موفقیت در ایجاد پایگاه‌های غیرمتمرکز حمایتی از شهروندان (اغلب در کشورهای فقیر و بدون بهره‌مندی از اینترنت) گزارش دادند. کارآفرینان اجتماعی به همان اشتیاقی که اوباما کشف کرده بود، یعنی تمایل به مشارکت در تغییر واقعی، دست یافتند. آن‌ها در کشورهایی که فاقد فرهنگ نوع‌دوستی یا داوطلبی بودند، با راه‌اندازی مسابقات، رویدادهای فرهنگی، روزهای بازدید عموم، توافق‌های تبادلی، برنامه‌های عضویت و برنامه‌های تلویزیونی و رادیویی با رویکرد فعال اجتماعی، پایگاه‌های حمایتی ایجاد کردند. آن‌ها توانستند با گردآوری کمک‌های خرد مردمی، سازمان‌هایی را برای مقابله با مشکلات در مقیاسی گسترده بنا کنند.

در سراسر جهان، کارآفرینان اجتماعی ابتکارات نوآورانه ای را برای رسیدگی به مسائل اجتماعی و زیست محیطی به اجرا درآورده اند. برای مثال، در لهستان، «کارگاه برای همه موجودات» شبکه ملی «نگهبانان حیات وحش» را سازماندهی کرده است که مسئولیت کشف زودهنگام تهدیدات زیست محیطی را بر عهده دارند. در برزیل، «دوتورس دا آلگریا» دلقک ها و بازیگران آموزش دیده را در بیمارستان ها مستقر می کند تا برای کودکان بیمار، لحظات شادی و خنده به ارمغان آورند. در هند، «چایلدلاین» کودکان خیابانی را به عنوان مدافعان حقوق کودک آموزش داده است که به میلیون ها تماس اضطراری در سراسر کشور پاسخ داده اند. در بورکینافاسو، «جنبش حقوق بشر و مردم بورکینافاسو» ده ها هزار شهروند را برای نظارت بر نقض حقوق بشر به کار گرفته است. در کانادا، سازمان «ریشه های همدلی» با حضور هزاران مادر و نوزاد در کلاس های درس، به آموزش مفهوم همدلی می پردازد. در ایالات متحده، «Bookshare» به افراد دارای معلولیت بینایی کمک کرده است تا با همکاری یکدیگر، بزرگترین کتابخانه آنلاین کتاب های قابل دسترس را ایجاد کنند.

در دو دهه گذشته، شاهد افزایش قابل توجه استفاده از استراتژی های تجاری توسط کارآفرینان اجتماعی برای حل مشکلات و ایجاد درآمد بوده ایم. در اواسط دهه ۱۹۸۰، همزمان با جلب توجه محمد یونس و فقیر عبدالحق به پتانسیل بنگاه های اجتماعی در بنگلادش، اد اسکلت از «New Ventures» و جیر بوش از «مرکز ملی کارآفرینی اجتماعی» این مدل را برای دستیابی به تأثیرگذاری و پایداری در ایالات متحده ترویج می کردند. این ایده در سایر نقاط جهان نیز در حال شکل گیری بود. تا اوایل دهه ۱۹۹۰، بیش از یک سوم از اعضای «آشوکا» به تاسیس شرکت های درآمدزا اقدام کرده بودند.

گسترش بنگاه های اجتماعی در کشورهای در حال توسعه چشمگیر بود، اما با سرعت گرفتن این الگو در اواخر دهه ۱۹۹۰، همه از آن استقبال نکردند. در کشورهایی مانند هند، برزیل، اندونزی، تایلند و آفریقای جنوبی که بسیاری از فعالان اجتماعی با گرایش های سیاسی چپ گره خورده بودند، عده ای نسبت به آزمایش مدل های کسب و کار تردید داشتند.

در جناح چپ سیاسی به طور کلی، نگرانی این بود که ورود تفکر تجاری به سازمان های اجتماعی به روحیه مدنی آنها آسیب بزند. این امر ارزش های انسانی را به تحلیل هزینه-فایده تقلیل می داد. در جناح راست، مطابق با گفته میلتون فریدمن که «کار تجارت، تجارت است»، واکنش اولیه بی تفاوتی بود. اعتقاد بر این بود که کسب و کارهایی که سعی در حل مشکلات اجتماعی دارند، از رقابت باز خواهند ماند.

در طول دهه گذشته، تفکر و عمل به طور قابل توجهی تکامل یافته است و این استدلال ها اکنون در هزاران بنگاه در سراسر جهان مورد آزمایش قرار می گیرد. از بانک گرامین و براک در بنگلادش، تا شوربانک در ایالات متحده، تا انجمن زنان خوداشتغال در هند، تا انجمن توسعه جمعیت و جامعه در تایلند، بسیاری از سازمان های اجتماعی پیشرو جهان از طریق بنگاه های غیرانتفاعی، تجاری و ترکیبی مکمل به نتایج چشمگیری دست یافته اند.

جان الکینگتون و پاملا هارتگان در کتاب «قدرت افراد غیرمنطقی» به طرز رنگارنگی راه‌های زیادی را نشان می‌دهند که کارآفرینان اجتماعی در سراسر جهان از طریق ساختارهای سازمانی مختلف به نیازهای حوزه بهداشت، آموزش، فناوری، امور مالی، حفاظت از محیط زیست و سایر زمینه‌ها رسیدگی می‌کنند. متیو بیشاپ و مایکل گرین در کتاب «سرمایه‌داری خیرخواهانه» نشان می‌دهند که ثروتمندترین کارآفرینان تجاری جهان چگونه با تلفیق روش‌های تجاری و نیکوکاری به حل مشکلات می‌پردازند. به عنوان مثال، پیر امیدیار، بنیانگذار eBay، شبکه Omidyar را ایجاد کرده است، یک «شرکت سرمایه‌گذاری خیرخواهانه» که تلاش‌های مبتنی بر بازار را برای تسریع تغییرات اقتصادی و اجتماعی تأمین مالی می‌کند. و بیل گیتس بخشی از تلاش‌های خیرخواهانه خود را برای حمایت از یک «سرمایه‌داری خلاقانه‌تر» به منظور «کشش» بازارها برای خدمت بهتر به فقرا هدایت می‌کند.

بنگاه های اجتماعی نوید یک استراتژی قدرتمند برای تغییر را می دهند. کسب و کارهای سودآور به سرعت رشد می کنند و رقبای خود را جذب می کنند. یک کسب و کار جدید موفق تقریبا یک شبه می تواند انقلابی در یک صنعت ایجاد کند. همچنین، کسب و کارها مجبور هستند به حرف مشتریان خود گوش دهند، چیزی که برای مؤسسات خیریه وجود ندارد. تغییر از "بهره مند" به "مشتری" نه تنها تغییر از "رایگان" به "پولی" است. این کار، اگر به درستی انجام شود، می تواند تمرکز یک سازمان را از نیازهای خودش به نیازهای مشتریانش تغییر دهد.

البته، بسیاری از کسب و کارها مدیریت ضعیفی دارند و بسیاری از خدمات اجتماعی خود را به رویکردهای بازاریابی قرض نمی دهند. شاید در سال های آینده، کارآفرینان مدل های کسب و کاری را برای ارائه بیمه درمانی مقرون به صرفه، آموزش با کیفیت یا غذای ارگانیک به خانواده های فقیر ساکن در مناطق مرکزی شهر طراحی کنند. اما تا به امروز، این اتفاق نیفتاده است. در این زمینه ها، به نظر می رسد در حال حاضر احتمال بیشتری وجود دارد که مردم شرکت های جدیدی تأسیس کنند که به نقطه سر به سر برسند، سود ناچیزی به دست آورند یا به یارانه جزئی نیاز داشته باشند.

جد امرسون اصطلاح «ارزش ترکیبی» را برای توصیف آمیختگی اهداف اجتماعی و مالی ابداع کرد. با فعالیت بیشتر سازمان ها در این حوزه خاکستری، آنها به انواع جدیدی از تأمین مالی نیاز خواهند داشت، به ویژه تأمینی که مرزهای بین نیکوکاری، تجارت و بخش دولتی را درنوردد. کارآفرینی اجتماعی قبلاً در دنیای دودویی اعطای کمک های بلاعوض خالص (بازده 100- درصد) و سرمایه گذاری صرفاً در بازار (بازده 5 درصد یا بیشتر) فعالیت می کرد. این امر طیف وسیعی از فرصت های سرمایه گذاری را نادیده می گرفت. امروزه، در نتیجه ابتکاراتی مانند برنامه خدمات مالی اجتماعی آشوکا، گردهمایی های سرمایه گذاران صندوق آکومن، کنفرانس های بازارهای سرمایه اجتماعی (SOCAP)، مجمع بنگاه ها و سرمایه گذاری اجتماعی آسیای جنوبی، شبکه توسعه کارآفرینان آسپن و شبکه جهانی سرمایه گذاری تأثیرگذار، کارآفرینان و سرمایه گذاران در حال یادگیری نحوه ترکیب کل طیف ابزارهای تأمین مالی هستند که شامل کمک های بلاعوض، سهام، وام های نرم و بدهی تجاری می شود تا تأثیر اجتماعی را به حداکثر برسانند. «گود کاپیتال»، «گری متریز کاپیتال»، «بنیاد کی ال فلیسیتاس»، «حلقه سرمایه گذاران»، «اینتلكپ»، «بریجز ونچرز» و «صندوق چشم دویچه بانک» نمونه هایی از سرمایه گذاران «ارزش ترکیبی» یا «تأثیرگذار» هستند که بر کسب و کارهای اجتماعی تمرکز می کنند.

جسیکا فرایرایش و کاترین فولتون از مؤسسه مانیتور در گزارش سال ۲۰۰۹ خود با عنوان «سرمایه گذاری برای تأثیر اجتماعی و زیست محیطی» اشاره می کنند که سرمایه گذاری تأثیرگذار از «حاشیه» به «هسته اصلی مؤسسات مالی جریان اصلی» در حال حرکت است و از سال ۲۰۰۱ شاهد رشد قابل توجهی در وجوه برای ترویج فناوری پاک، مراقبت های بهداشتی، تأمین مالی خرد و توسعه کسب و کارهای کوچک، در کنار سایر زمینه ها بوده است. (تأمین مالی خرد در حال حاضر به طور منظم از طریق ترکیبی از نیکوکاری، پول دولت، سرمایه گذاری تأثیرگذار و سرمایه بازار تأمین می شود.) فرایرایش و فولتون استدلال می کنند که برای رونق سرمایه گذاری تأثیرگذار، یک صنعت جدید باید ظهور کند تا قطعات گمشده ای مانند معیارهایی برای ارزیابی موفقیت، محصولات مالی جدید و بورس های اوراق بهادار اجتماعی را ارائه دهد. تحولات جدید در حوزه اخیر شامل بورس اوراق بهادار زیست محیطی و اجتماعی برزیل (BVS&A) که ابتکاری از Bovespa، بورس سائوپائولو، بورس سرمایه گذاری اجتماعی آفریقای جنوبی (SASIX) و بورس سرمایه گذاری تأثیرگذار آسیای تازه تأسیس شده (IIX Asia) است که از حمایت دولت سنگاپور، بانک توسعه آسیا و بنیاد راکفلر برخوردار است.

نیکوکاری نیز برای مهار مکانیزم های سنتی بازار برای ایجاد منافع اجتماعی در حال بازآرایی است. برای مثال، Endeavor یک سازمان غیرانتفاعی است که از کارآفرینان بخش خصوصی در کشورهای در حال توسعه حمایت می کند، ایده ای که با راه اندازی آن در سال 1997 با نگاه های خیره حیرت روبرو شد. این سازمان اعتبار و حمایت شبکه ای را برای کارآفرینان در کشورهایی که با موانعی برای شروع کار روبرو هستند، فراهم می کند. موفقیت را بر اساس تعداد و کیفیت مشاغلی که کارآفرینانش ایجاد می کنند، سنجش می کند. صندوق آکومن که خود را یک شرکت سرمایه گذاری خطرپذیر غیرانتفاعی می نامد، کمک های بلاعوض را جمع آوری می کند و در شرکت هایی که خدمات بهداشتی، آب، مسکن و انرژی را به بازارهای کم برخوردار در کشورهای در حال توسعه ارائه می دهند، وام و سرمایه گذاری سهام انجام می دهد. برخی از امیدوارکننده ترین سیستم های تحویل برای بسیاری از نیازهای اساسی، در حال تبدیل شدن به سیستم های مبتنی بر بازار هستند.

در حال حاضر، درک درستی از این نهادهای ترکیبی وجود ندارد. ما فاقد ابزارهای لازم برای ارزیابی ریسک و سنجش تأثیر اجتماعی هستیم، که گسترش بازارهای سرمایه گذاری را دشوار می کند. سرمایه گذاران بخش خصوصی با شنیدن اینکه یک سازمان به دنبال بازده اجتماعی است، ترسیده می شوند و از طرف دیگر، زمانی که متقاضیان از سود صحبت می کنند، اهداکنندگان نگران می شوند، هرچند اغلب با دلیل موجه، زیرا خطوط بین بنگاه های اجتماعی و تجاری همیشه واضح نیست.

یکی از تحولات جدیدی که ممکن است کمک کند، ایجاد یک دسته بندی حقوقی است که اکنون توسط چندین ایالت ایالات متحده به رسمیت شناخته شده است: یک شرکت با مسئولیت محدود غیرانتفاعی یا "L3C" که با هدف ساده‌سازی فرآیندی است که بنیادها می‌توانند با رعایت قوانین سازمان خدمات درآمد داخلی در کسب‌وکارهای با هدف اجتماعی سرمایه‌گذاری کنند. (در بریتانیا، معادل تقریبی آن، شرکت منافع جامعه یا CIC است.) در حال حاضر هیچ یک از این عناوین معامله مالیاتی ترجیحی ارائه نمی دهند، اما این می تواند یک گام منطقی بعدی باشد.

مسئله تأمین مالی و ایجاد سازمان های موثر برای تغییر اجتماعی به مجموعه ای عمیق تر از چالش ها می رسد: تعیین اینکه کدام ساختارهای حقوقی و قالب های سازمانی برای انواع مختلف مشکلات مناسب تر هستند. این تنها به معنای تعیین اینکه آیا باید چیزی از طریق یک نهاد تجاری، اجتماعی یا دولتی مدیریت شود یا با سرمایه گذاری، نیکوکاری یا مالیات تأمین شود، نیست.

استدلال‌های حامیان افراطی بازار آزاد و طرفداران پرقدرت دولت همچنان فضای گفتمان سیاسی ما را پر می‌کند، اما این بحث‌ها به سرعت در حال تبدیل شدن به کهنگی هستند. تمایزهای آشکار بین سازمان‌های انتفاعی، غیرانتفاعی و دولتی دیگر پاسخگوی نیازهای جامعه نیستند. با افزایش تحرک نیروی انسانی و سرمایه در میان مرزهای سنتی بخش‌های مختلف، به احتمال زیاد از ذهنیت‌های محدودکننده‌ای که توانایی ما را در تصور راه‌حل‌های نوآورانه محدود می‌کند، رها خواهیم شد.