نویسندگان کتاب «دانشمند در گهواره»، آلیسون گوپنیک، اندرو ان. ملتزوف و پاتریشیا کِی. کول، اشاره می‌کنند که نوزادان و نوپایان از همان سال‌های اولیه «فکر می‌کنند، نتیجه‌گیری می‌گیرند، پیش‌بینی می‌کنند، به دنبال توضیح می‌گردند و حتی آزمایش‌هایی انجام می‌دهند.» کودکان بسیار فراتر از تصور بزرگسالان در مورد جهان آگاهی دارند و آن‌ها به دنبال درک همه‌ی چیزهایی هستند که لمس کرده و می‌چشند. در طول دو سال اول زندگی، آن‌ها جهش‌های فکری خارق‌العاده‌ای را تجربه می‌کنند.

اما برای اکثر کودکان، رشد فکری طی چند سال به طور چشمگیری کند می‌شود. تا زمانی که به مدرسه ابتدایی می‌رسند، کودکان بخش قابل توجهی از کنجکاوی و ابتکاری را که چند سال پیش آن‌ها را به کاشفان بی‌نظیری تبدیل می‌کرد، از دست می‌دهند. همانطور که الیانور داک‌وورت، مربی برجسته، در کتاب خود با عنوان «داشتن ایده‌های شگفت‌انگیز» توضیح می‌دهد، به محض ورود کودکان به مدرسه، شور و اشتیاق طبیعی و کنجکاوی آن‌ها تحت الشعاع نیازهای بزرگسالانی قرار می‌گیرد که مأمور آموزش آن‌ها هستند. کودکی که برای دیدن داخل اسباب‌بازی آن را می‌شکند، یا سؤالی می‌پرسد که از نظر اجتماعی خجالت‌آور است، یا می‌خواهد با پوشیدن کفش برعکس، حس آن را تجربه کند، اغلب با نگاه یا لحنی دلسردکننده از سوی یک بزرگسال مواجه می‌شود.

داک‌وورت معتقد است که بسیاری از کنجکاوی‌های به‌جا و تلاش‌های فکری کودکان توسط بزرگسالان به عنوان کارهای بی‌اهمیت، غیرقابل قبول یا مزاحم رد می‌شوند. او استدلال می‌کند که مربیان باید لحظاتی را برای کودکان ایجاد کنند تا بتوانند ایده‌های خود را داشته باشند و از داشتن آن‌ها احساس خوبی پیدا کنند. تنها در صورتی که کودکان صادقانه باور داشته باشند که ایده‌هایشان ارزشمند هستند، می‌توانند علاقه، توانایی و اعتماد به نفس لازم برای تبدیل شدن به یادگیرندگان و عمل‌کنندگانی مادام‌العمر را در خود پرورش دهند. داک‌وورت اضافه می‌کند: «اعتماد به ایده‌های خود به معنای «می‌دانم ایده‌هایم درست هستند» نیست، بلکه به معنای «حاضر هستم ایده‌هایم را امتحان کنم» است.»

قلب اصلی کارآفرینی اجتماعی، تمایل به آزمایش ایده‌هایی است که به دیگران کمک می‌کند. کارآفرینان اجتماعی، پژوهشگران عملگرا هستند: آنها بیشتر از تکیه بر تئوری، از طریق آزمایش یاد می‌گیرند. آن‌ها مانند تعمیرکاری که با یک ساعت خراب سر و کار دارد، با دنیا برخورد می‌کنند. آموزش تفکر و رفتار به این شیوه در جوانان، با صرفاً کمک به آن‌ها برای کسب دانش متفاوت است. نگاه به چالش آموزشی از این منظر، محدودیت‌های آزمون‌های استاندارد را آشکار می‌کند.

با توجه به نحوه تغییر جهان، افراد بیشتری باید بخش‌های زیادی از حرفه خود را بداهه پردازی کنند و به نیازها و فرصت‌های در حال تغییر پاسخ دهند. موفقیت شاید کمتر به آنچه که می‌دانید و بیشتر به نحوه یادگیری چیزهای جدید، شناسایی الگوها، ابتکار عمل و همکاری با دیگران بستگی داشته باشد. در این فرآیند، توسعه همدلی بسیار مهم است، زیرا مردم اکنون به طور منظم با غریبه‌هایی از فرهنگ‌های مختلف و ارزش‌های متفاوت تعامل دارند.

همدلی مهارتی است که با تمرین بهبود می‌یابد. مری گوردون، مربی و کارآفرین اجتماعی کانادایی نشان داده است که همدلی را می‌توان به طور مؤثری به دانش‌آموزان ابتدایی و راهنمایی آموزش داد. سازمان او، «ریشه‌های همدلی» که در تورنتو مستقر است، به ده‌ها هزار کودک در کسب و به کارگیری این مهارت کمک می‌کند. رویکرد این سازمان جدید است: ماهی یک بار، دانش‌آموزان از یک نوزاد و والدینش، معمولاً مادر، و یک مربی که درس را هدایت می‌کند، در کلاس خود بازدید به عمل می‌آورند. در این بازدید، نوزاد به عنوان «استاد» در نظر گرفته می‌شود. در طول هر بازدید، از کودکان خواسته می‌شود تا صداها، حالات چهره و حرکات نوزاد را مشاهده و توضیح دهند و آن‌ها را با تجربیات خودشان مرتبط کنند. آن‌ها یاد می‌گیرند احساسات نوزاد را تشخیص دهند و نام‌گذاری کنند، که به آن‌ها کمک می‌کند تا احساسات خود و همکلاسی‌هایشان را درک کنند. دانش‌آموزان کلاس‌هایی که با برنامه «ریشه‌های همدلی» تدریس می‌شوند، به میزان قابل توجهی کمتر مرتکب قلدری و طرد اجتماعی (پراسترس‌ترین تجربیات برای کودکان) می‌شوند و یاد می‌گیرند تا احساسات و تعاملات خود با همسالان را با موفقیت بیشتری مدیریت کنند.

دموکراسی نیازمند شهروندانی است که بتوانند همدردی کنند، خود را جای دیگران بگذارند، مشکلات را شناسایی کرده و در ساخت راه‌حل‌ها همکاری داشته باشند. شهروندانی نیاز است که بتوانند روی اهداف بلندمدت تمرکز کنند و بدون تسلیم شدن با مشکلات روبرو شوند. آن‌ها به شهروندانی نیاز دارند که در صورت لزوم، پیشگام ایجاد تغییر باشند.

برای مثال، چند سال پیش، بنیاد آشوکا چشم‌انداز خود را از ساختن حوزه‌ی کارآفرینی اجتماعی به ساختن دنیایی تغییر داد که در آن «هر کسی می‌تواند یک تغییرساز باشد.» ما معتقدیم که این اهداف باید از ابتدای دبستان در آموزش گنجانده شوند.

برخی ممکن است استدلال کنند که صحبت در مورد آموزش تغییرسازی به کودکان، زمانی که در آموزش خواندن و ریاضیات پایه با مشکل مواجه هستیم، چندان منطقی به نظر نمی‌رسد. اما همانطور که مربیان خلاق نشان داده‌اند، زمانی که ایده‌های کودکان ارزشگذاری شود، انگیزه‌ی یادگیری در آن‌ها تقویت می‌شود. متأسفانه، همانطور که داک‌وورت اشاره می‌کند، اگر معلمان تحت فشار باشند که در چارچوب‌های محدود عمل کنند، پذیرش ایده‌های متفاوت و قدردانی از خلاقیت‌های کودکان برایشان دشوار خواهد بود.

حتی ریاضی، درسی که در حال حاضر اعتماد به نفس بسیاری را کاهش می‌دهد، می‌تواند به تجربه‌ای لذت‌بخش برای همه تبدیل شود. جان میتون، بنیانگذار سازمان «استعدادهای ریاضی پنهان جوانان» (JUMP) در تورنتو، در صدها کلاس درس نشان داده است که برخلاف باور رایج، اکثریت قریب به اتفاق دانش‌آموزان می‌توانند با ریاضی راحت شوند. میتون یک برنامه درسی و ساختاری برای مدیریت کلاس‌ها ایجاد کرده است که به دانش‌آموزان با توانایی‌های مختلف اجازه می‌دهد در هر مرحله از یادگیری، صرف نظر از مقایسه با همکلاسی‌هایشان، موفقیت را تجربه کنند. او در کتاب «افسانه‌ی توانایی» استدلال می‌کند که مربیان به اشتباه جنبه‌های شناختی یادگیری را بر جنبه‌های احساسی آن اولویت می‌دهند. اولین هدف باید ایجاد اعتماد به نفس باشد، زیرا این امر به افزایش توجه و تلاش خودجوش منجر می‌شود. معلمان در کلاس‌هایی که با روش‌های میتون آموزش داده می‌شوند، گزارش می‌دهند که دانش‌آموزان با شروع زنگ ریاضی ابراز خوشحالی می‌کنند. جای تعجب نیست که کودکان از چالش‌های تدریجی لذت می‌برند، به خصوص زمانی که در هر سطح فرصت کسب موفقیت وجود داشته باشد: این راز موفقیت بازی‌های ویدیویی است.

برای تشویق افراد به تغییرسازی، مدارس باید به دانش‌آموزان کمک کنند تا باور داشته باشند که:

  1. ایده‌هایشان ارزشمند است.
  2. پرسیدن سوال و ابتکار عمل داشتن، کارهای خوبی هستند.
  3. همکاری با دیگران لذت‌بخش است.
  4. تلاش کردن و احتمالاً اشتباه کردن، بسیار بهتر از اصلاً تلاش نکردن است.

کارول دووک، روانشناس، در کتاب خود با عنوان «ذهنیت: روانشناسی نوین موفقیت»، راه دیگری برای تقویت چنین باورهایی ارائه می‌کند: بازخوردی به کودکان بدهید که بر تلاش آن‌ها تمرکز کند، نه هوش یا استعداد ذاتی.

دووک دریافته است که کودکانی که به خاطر «باهوش بودن» مورد ستایش قرار می‌گیرند، در عمل پشتکار کمتری نشان می‌دهند. آن‌ها به این باور می‌رسند که دستاوردهایشان ناشی از توانایی‌های طبیعی و غیرقابل تغییر است. دووک این ذهنیت را «ذهنیت ثابت» می‌نامد، در مقابل «ذهنیت رشد» که در آن به کودکان آموزش داده می‌شود که توانایی‌ها و دستاوردهایشان وابسته به تلاش است. او مشاهده کرده است که کودکانی با ذهنیت رشد، بیشتر مایل به پذیرش اشتباهات هستند و در مواجهه با مشکلات، عزم راسخ‌تری از خود نشان می‌دهند. این ویژگی‌ها برای کارآفرینان اجتماعی ضروری است.

پرورش کارآفرینان اجتماعی: یادگیری از طریق عمل در مدارس

بهترین راه برای اینکه مدارس در آینده کارآفرینان اجتماعی تربیت کنند، تشویق دانش‌آموزان به تمرین «تغییرسازی» در حال حاضر است. کارآفرینی اجتماعیِ رهبری‌شده توسط جوانان به سرعت در حال رشد است، اما عمدتاً خارج از سیستم مدرسه فعالیت می‌کند. جوانان باید چگونگی رویارویی موفق (یا ناموفق) همسالان خود با مشکلات اجتماعی را مورد مطالعه قرار دهند. مطالعات موردی از سازمان‌هایی مانند «Youth Venture»، «Do Something»، «YouthNoise»، «Injaz»، «TakingITGlobal»، «Free the Children»، «بنیاد بین‌المللی جوانان» یا برنامه «چالش و تغییر» پیشاهنگان دختر، می‌تواند به راحتی در درس‌های کلاسی گنجانده شود.

در حال حاضر بسیاری از مدارس با درگیر کردن دانش‌آموزان در پروژه‌هایی مانند تمیز کردن پارک‌ها یا توزیع غذا به نیازمندان، از «یادگیری از طریق خدمت» حمایت می‌کنند. این‌ها فعالیت‌های ارزشمندی هستند، اما برخی از دانش‌آموزان تنها به دلیل اجبار یا برای درخشش در رزومه در آن‌ها شرکت می‌کنند. رویکردی نوآورانه‌تر این است که دانش‌آموزان را در معرض مشکلات جدی قرار دهیم و سپس آن‌ها را به تصور و ساخت راه‌حل‌ها به چالش بکشیم. در این راستا، کمک‌های ساختاری برای تشکیل سازمان، جمع‌آوری کمک‌های مالی، غلبه بر موانع بوروکراتیک و ارزیابی کار خود ارائه دهیم.

در نهایت، مدارس باید طیف رفتارهایی را که تشویق و پاداش می‌دهند، گسترش دهند. ما دستاوردهای تحصیلی را به شکل دانش‌آموزان ممتاز، راه‌یافتگان به دبیرستان‌های رقابتی و دانشگاه‌های برتر جشن می‌گیریم؛ ما از ورزشکاران و دانش‌آموزان با استعداد در علوم تجلیل می‌کنیم. (برندگان مسابقات «زیمنس» در ریاضیات، علوم و فناوری جوایز ۱۰۰۰۰۰ دلاری و توجه ملی دریافت می‌کنند) مدارس باید با برنامه‌های جوایز، کنفرانس‌ها و روایت داستان‌ها، راه‌حل‌های اجتماعیِ ابتکاریِ دانش‌آموزان را بیشتر جشن بگیرند.

دانش‌آموزانی که برای بهبود مدرسه، جامعه یا شهر خود به تفکر خلاقانه تشویق می‌شوند، به شهروندان توانمندتری تبدیل خواهند شد. آن‌ها برای باقی عمر خود، بر یافتن راه‌حل برای مشکلات متمرکز خواهند بود. همانطور که بسیاری از کارآفرینان اجتماعی پیش از این کشف کرده‌اند، معلمان متوجه خواهند شد که دانش‌آموزان درگیر با چنین فعالیت‌هایی، به متحدان کلیدی تبدیل می‌شوند - نه فقط یادگیرندگان بهتر، بلکه هم‌خالق مدارس مؤثرتر و شادتر.