اقتصاد نئوکلاسیک یک جریان اصلی در علم اقتصاد است که در قرن ۱۹ میلادی برجسته شد و تاکنون تأثیرات گسترده‌ای در تحلیل اقتصاد دارد. این مکتب اقتصادی به ترکیبی از اصول کلاسیک و تعدیل‌ها و نوآوری‌های جدید افراز یافته است. در زیر، ویژگی‌ها و اصول اصلی اقتصاد نئوکلاسیک شرح داده شده‌اند:

استفاده از اصول کلاسیک

اقتصاد نئوکلاسیک الهام گرفته از مکتب کلاسیک است، اما با اعمال تغییرات و تعدیل‌ها برخی از اصول آن را ترکیب کرده است. اقتصاد نئوکلاسیک به بخشی از اصول اقتصاد کلاسیک اعتقاد دارد، از جمله ایده‌های آدم اسمیت و دیوید ریکاردو. به ویژه، تأکید بر ایده "دست‌نخورده بماند" (Laissez-Faire) و نقش محدود دولت در اقتصاد مشاهده می‌شود.

نظریه تعادل بازار

اقتصاد نئوکلاسیک به نظریه تعادل بازار اهمیت می‌دهد. این نظریه بر ایده این است که در بازارها، قیمت‌ها و تأمین و تقاضا به سرعت به تعادل می‌رسند.نظریه تعادل بازار یکی از مفاهیم اساسی در اقتصاد نئوکلاسیک است و به توضیح فرآیند تعادل در بازارها می‌پردازد. این نظریه بر ایده این استوار است که در شرایط خاصی، بازارها به طور خودآگاه و بدون نیاز به دخالت فزاینده دولت به تعادل می‌رسند. در زیر توضیحات بیشتری در مورد نظریه تعادل بازار اقتصاد نئوکلاسیک آورده شده است:

  • تعریف تعادل بازار: در نظریه تعادل بازار، تعادل به معنای رسیدن بازار به وضعیتی است که تعداد کالاها تولید شده و تعداد کالاهای مصرفی به یکدیگر برابر شده و نیازهای تقاضای بازار با تأمین ارائه‌ها تطابق یابد.
  • تأثیر قیمت: در اقتصاد نئوکلاسیک، قیمت‌ها به عنوان مکانیزم اصلی تعیین تعادل در بازارها مورد توجه قرار می‌گیرند. افزایش قیمت تعداد تقاضا را کاهش می‌دهد و افزایش تعداد تأمین باعث افزایش قیمت می‌شود، تا زمانی که تعادل بین تقاضا و تأمین برقرار شود.
  • پاسخ سریع به تغییرات: نظریه تعادل بازار اقتصاد نئوکلاسیک اعتقاد دارد که بازارها به سرعت به تغییرات و نوسانات واکنش نشان می‌دهند. به عبارت دیگر، اگر تغییراتی در تقاضا یا تأمین رخ دهد، بازار به سرعت به تعادل جدیدی پیش می‌رود.
  • رقابت کامل: نظریه تعادل بازار در اقتصاد نئوکلاسیک بر ایده رقابت کامل تأکید دارد. در شرایط رقابت کامل، هیچ شرکت یا فردی قدرت تعیین قیمت را ندارد و قیمت‌ها به طور خودآگاه و با تعامل تقاضا و عرضه تشکیل می‌شوند.
  • مفهوم تقاضا و عرضه: نظریه تعادل بازار از مفهوم تقاضا و عرضه بهره می‌برد. تقاضا و عرضه به مراتب در تعیین قیمت و حجم معاملات بازار تأثیرگذار هستند و وجود تقاضا و عرضه برابر به تعادل منجر می‌شود.

    در مجموع، نظریه تعادل بازار در اقتصاد نئوکلاسیک نشان می‌دهد که بازارها توانایی دارند به طور طبیعی و بهینه به تعادل برسند و نیازی به مداخله بیش از حد دولت در فرآیند تعیین قیمت نیست. این نظریه به توجیه اثربخشی بازارها و نقش قیمت در ایجاد تعادل اقتصادی می‌پردازد.

رأی‌گیری بر اساس افراز (Utility Maximization)

رأی‌گیری بر اساس افراز (Utility Maximization) یک مفهوم مهم در اقتصاد نئوکلاسیک است که به تصمیم‌گیری‌های افراد و شرکت‌ها اشاره دارد. این مفهوم بر این ایده تأکید دارد که در هنگام انتخاب بین گزینه‌های مختلف، افراد و شرکت‌ها سعی می‌کنند سود و ارزش شخصی خود را حداکثر کنند. به طور کلی، این مفهوم بر این فرضیه تکیه دارد که افراد و شرکت‌ها دارای ترجیحاتی هستند و در تصمیم‌گیری‌هایشان به محاسبه مزیت و هدف بهینه‌سازی می‌پردازند. این ترجیحات ممکن است به صورت موضعی، مثبت یا منفی، و یا با اهمیت‌های مختلف باشند.

برای مثال، در صورتی که یک شرکت در بررسی تصمیمات سرمایه‌گذاری خود باشد، رأی‌گیری بر اساس افراز به این معنی است که شرکت بر اساس مزیت‌های مارجینال و بهره‌وری، تلاش می‌کند سرمایه‌گذاری‌هایی را انجام دهد که بازدهی بیشتری را به همراه داشته باشد و ارزش شرکت را افزایش دهد.

همچنین، در صورتی که یک فرد در انتخاب مصرف خود باشد، رأی‌گیری بر اساس افراز به این معنی است که فرد در تصمیم‌گیری در مورد مصرف، تلاش می‌کند تا با استفاده بهینه از منابع محدود خود، سطح رضایت و خوشبختی خود را بیشینه کند. این تصمیم‌گیری ممکن است به محصولات و خدمات مختلف، زمان، پول و سایر متغیرها مرتبط باشد.

رأی‌گیری بر اساس افراز به عنوان یک مفهوم کلیدی در اقتصاد نئوکلاسیک، در تحلیل رفتار اقتصادی افراد و شرکت‌ها و همچنین در بررسی بازارها و نتایج تعاملات اقتصادی مورد استفاده قرار می‌گیرد. این مفهوم به محققان و تحلیلگران اقتصادی کمک می‌کند تا رفتار اقتصادی را درک کنند و تأثیرات تصمیمات افراد و شرکت‌ها را در بازارها و اقتصاد به طور کلی تحلیل کنند.

تئوری تئوری تورمینال (Marginal Utility Theory)

تئوری تورمینال (Marginal Utility Theory) یکی از مفاهیم اساسی در اقتصاد نئوکلاسیک است که برای توضیح تصمیم‌گیری افراد در مورد مصرف استفاده می‌شود. این تئوری به واحدی به نام "تورمینال" توجه می‌کند که نشان‌دهندهٔ تغییرات در میزان رضایت یا ارزشی است که فرد از مصرف یک واحد اضافی از یک کالا یا خدمت دریافت می‌کند. بر اساس تئوری تورمینال، رضایت یا تورمینال که یک فرد از مصرف هر واحد اضافی از یک کالا یا خدمت دریافت می‌کند، با هر واحد افزایش مصرف کاهش می‌یابد. به عبارت دیگر، هرچه فرد بیشتر از یک کالا یا خدمت مصرف کند، ارزش یا رضایتی که از هر واحد اضافی از آن کالا یا خدمت دریافت می‌کند، کاهش می‌یابد.

این تئوری بر این اصل استوار است که افراد در تصمیم‌گیری مصرفی خود، سعی می‌کنند رضایت خود را بیشینه کنند. بنابراین، آن‌ها در تخصیص منابع و انتخاب بین کالاها و خدمات مختلف، تمایل دارند تا به کالاها و خدماتی که رضایت بیشتری را برایشان فراهم می‌کنند، اولویت بدهند.

مفهوم تورمینال مرتبط با مفهوم تورمینال مارجینال (Marginal Utility) است. تورمینال مارجینال نشان‌دهندهٔ تغییرات در رضایت یا ارزشی است که فرد از مصرف یک واحد اضافی از یک کالا یا خدمت دریافت می‌کند. به عبارت دیگر، تورمینال مارجینال نشان‌دهندهٔ افزایش رضایت مارجینال است که به دست می‌آید وقتی که فرد یک واحد اضافی از کالا یا خدمت را مصرف می‌کند.

تئوری تورمینال به محققان و تحلیلگران اقتصادی کمک می‌کند تا رفتار مصرفی افراد را درک کنند و تأثیرات تغییرات در میزان مصرف بر رضایت و خوشبختی فرد را بررسی کنند. همچنین، این تئوری در تحلیل ساختار بازار و قیمت‌گذاری نیز اهمیت دارد، زیرا مفهوم تورمینال مارجینال در تعیین قیمت و تعادل در بازارها نیسته است. به طور کلی، افزایش تورمینال مارجینال یک کالا یا خدمت، به معنای افزایش رضایت یا ارزشی است که فرد از مصرف آن کالا یا خدمت دریافت می‌کند. اما به مرور زمان، تورمینال مارجینال کاهش می‌یابد و فرد نسبت به مصرف بیشتر از آن کالا یا خدمت، کاهش رضایت یا ارزشی را تجربه می‌کند.

تئوری تورمینال و مفهوم تورمینال مارجینال به عنوان ابزارهایی برای تحلیل و پیش‌بینی رفتار مصرفی افراد و تأثیرات آن بر بازارها و اقتصاد به طور کلی، در اقتصاد نئوکلاسیک بسیار مورد استفاده قرار می‌گیرند.

نظریه تطابق تئوری تقاضا و عرضه

نظریه تطابق تقاضا و عرضه (Supply and Demand Equilibrium) یکی از مفاهیم اساسی در اقتصاد نئوکلاسیک است که برای توضیح تعیین قیمت در بازارها استفاده می‌شود. این نظریه مبتنی بر اصلی است که قیمت یک کالا یا خدمت توسط تعامل بین تقاضا و عرضه در بازار تعیین می‌شود.
به طور کلی، تقاضا نشان‌دهندهٔ میزان کالاها یا خدماتی است که مشتریان آماده هستند در یک بازار در یک بازهٔ زمانی خاص خریداری کنند. عرضه نیز نشان‌دهندهٔ میزان کالاها یا خدماتی است که تولیدکنندگان آماده هستند در یک بازهٔ زمانی خاص به بازار عرضه کنند. در یک بازار کامپتیتیو، تقاضا و عرضه به طور مستقل به قیمت تأثیر نمی‌گذارند و قیمت توسط تعامل بین این دو تعیین می‌شود.

بر اساس نظریه تطابق تقاضا و عرضه، هر کالا یا خدمتی دارای یک تقاضا و یک عرضه است. این دو متغیر توسط عوامل مختلفی تحت تأثیر قرار می‌گیرند. به طور معمول، با افزایش قیمت، تقاضا کاهش می‌یابد و عرضه افزایش می‌یابد؛ و با کاهش قیمت، تقاضا افزایش می‌یابد و عرضه کاهش می‌یابد. در نقطهٔ تطابق تقاضا و عرضه، میزان تقاضا برابر میزان عرضه است و این نقطه به عنوان "تعادل قیمت" شناخته می‌شود.
تعادل قیمت بر اساس نظریه تطابق تقاضا و عرضه به صورت خودکار در بازارها بوجود می‌آید. اگر قیمتی از تعادل فعلی بالاتر باشد، تقاضا کاهش می‌یابد و عرضه افزایش می‌یابد تا به تعادل برسد. اگر قیمتی از تعادل فعلی پایین‌تر باشد، تقاضا افزایش می‌یابد و عرضه کاهش می‌یابد تا به تعادل برسد. این فرآیند ادامه می‌یابد تا زمانی که تقاضا و عرضه در نقطهٔ تطابق خود قرار بگیرند و قیمت تعادل تشکیل شود.
نظریه تطابق تقاضا و عرضه به محققان و تحلیلگران اقتصادی کمک می‌کند تا تأثیر تغییرقیمت را در بازارها درک کنند و عواملی مانند تغییرات تقاضا یا عرضه را پیش بینی کنند. با استفاده از این نظریه، می‌توان پاسخ‌هایی دربارهٔ تغییرات قیمت، میزان تقاضا و عرضه، تأثیر سیاست‌های دولتی و عوامل دیگر در بازارها ارائه داد.
نظریه تطابق تقاضا و عرضه در اقتصاد نئوکلاسیک به عنوان یکی از اصول مبنایی استفاده می‌شود و به عنوان یک مدل ساده برای توصیف رفتار بازارهای رقابتی و تعیین قیمت در آنها استفاده می‌شود. با این حال، مدل‌ها و نظریه‌های پیچیده‌تری نیز برای بررسی بازارها و تعیین قیمت‌ها وجود دارند که به جزئیات بیشتری از رفتار عامل‌ها و عوامل بازار توجه می‌کنند.
نظریه تطابق تقاضا و عرضه در اقتصاد نئوکلاسیک می‌تواند به عنوان یک ابزار مفید برای تحلیل بازارها استفاده شود، اما باید توجه داشت که واقعیت بازارها ممکن است پیچیده‌تر از آنچه که توسط این نظریه توصیف می‌شود باشد. عواملی مانند نامتسقی اطلاعات، توانایی‌های تعیین قیمت محدود و وجود نیروهای خارجی می‌توانند تأثیراتی روی رفتار بازارها داشته باشند که در نظریه تطابق تقاضا و عرضه ساده مدل‌سازی نمی‌شوند. بنابراین، در تحلیل بازارها، استفاده از مدل‌ها و نظریه‌های پیشرفته‌تر و کامل‌تر می‌تواند به دقت و صحت تحلیل کمک کند.

توجه به رقابت کامل

اقتصاد نئوکلاسیک از مدل رقابت کامل در بازارها استفاده می‌کند. این مدل فرض می‌کند که هیچ مشکل یا مانعی برای ورود و خروج شرکت‌ها به بازار وجود ندارد و همه اطلاعات به طور کامل در بازار قرار دارند.

مدل رقابت کامل یکی از مدل‌های اصلی در اقتصاد نئوکلاسیک است که برای توصیف بازارها استفاده می‌شود. این مدل فرضیاتی را قائل است که شرایط رقابت کامل را در بازارها توصیف می‌کند. برخلاف واقعیت‌های بازارها، در این مدل فرض می‌شود که هیچ مشکل یا مانعی برای ورود و خروج شرکت‌ها به بازار وجود ندارد و همچنین تمامی اطلاعات به طور کامل در بازار قرار دارند و هیچ نااطلاعی وجود ندارد.
در مدل رقابت کامل، شرکت‌ها به عنوان عامل‌های اقتصادی مستقل در نظر گرفته می‌شوند که عملکرد خود را بر اساس تصمیم‌گیری‌های راش و بهینه‌سازی سود و زیان بهبود می‌بخشند. این شرکت‌ها فرض می‌شوند رفتار اقتصادی خود را بر اساس تقاضا و عرضه، هزینه‌ها، قیمت‌ها و سایر شرایط بازار تعیین می‌کنند. همچنین، بر اساس فرض رقابت کامل، شرکت‌ها نمی‌توانند تأثیری مستقیم بر قیمت‌ها بگذارند و تنها می‌توانند قیمت را در بازار پذیرفته یا رد کنند.
مدل رقابت کامل به عنوان یک ابزار تحلیلی استفاده می‌شود تا به ما کمک کند رفتار بازارها و تعیین قیمت‌ها را در شرایط ساده‌تر و محدودتر درک کنیم. از این مدل می‌توان برای بررسی تأثیر تغییرات تقاضا و عرضه، تحلیل تأثیر سیاست‌ها و شرایط بازاری مختلف استفاده کرد. همچنین، با استفاده از مدل رقابت کامل می‌توان تعادل‌های قیمتی و مقادیر تقاضا و عرضه متناظر را محاسبه کرد.
با این حال، مدل رقابت کامل برخی از واقعیت‌ها و جزئیات بازارها را نادیده می‌گیرد. در واقعیت، بازارها ممکن است شرایطی را داشته باشند که با فرض رقابت کامل سازگار نیستند. به عنوان مثال، وجود موانع ورود به بازار، ناکافی بودن اطلاعات، توانایی تعیین قیمت توسط برخی عوامل و تأثیر نیروهای خارجی می‌توانند در رفتار بازارها نقش مهمایفا کنند. بنابراین، در مواردی که شرایط بازار واقعی با فرض رقابت کامل مطابقت ندارند، مدل رقابت کامل ممکن است نتایجی که بازار واقعی را توصیف می‌کند را نتواند به خوبی تبیین کند.
در عمل، بسیاری از بازارها شرایطی را دارند که از رقابت کامل برخوردار نیستند. به عنوان مثال، بازارهای تک‌تولیدکننده، بازارهای با نیروی کار نامتوازن، بازارهای با موانع ورود و خروج، بازارهای با اطلاعات ناقص و بازارهایی که تعداد شرکت‌ها کم است، از مواردی هستند که در آنها مدل رقابت کامل قدرت تبیین مناسبی ندارد.
بنابراین، در بررسی و تحلیل واقعیت‌های بازار، مدل‌هایی با پیشفرض‌های متنوع‌تر و انعطاف‌پذیرتر مورد استفاده قرار می‌گیرند. این مدل‌ها می‌توانند شرایطی را که در بازارها واقعی وجود دارند، مدل‌سازی کنند و نتایجی با دقت بیشتر ارائه دهند. مواردی از این مدل‌ها عبارتند از مدل رقابت نیمه‌کامل، مدل رقابت بازرگانی، مدل رقابت امپریالیستی و مدل رقابت منابع.

تأکید بر انگیزه‌های فردی

اقتصاد نئوکلاسیک به عنوان یک مکتب اصلی در علم اقتصاد، بر انگیزه‌های فردی در تصمیم‌گیری و عملکرد اقتصادی تأکید دارد. این مکتب در مطالعه اقتصاد، فرد را به عنوان واحد اصلی تصمیم‌گیری و رفتار اقتصادی مورد بررسی قرار می‌دهد و فرض می‌کند که افراد در تصمیم‌گیری‌های خود سعی می‌کنند به طور بهینه سود و زیان خود را بهبود بخشند.
به طور کلی، اقتصاد نئوکلاسیک انگیزه‌های فردی را به عنوان عوامل مهمی در تعیین رفتار اقتصادی مطرح می‌کند. این انگیزه‌ها ممکن است شامل انگیزه‌های مادی مثل به دست آوردن سود و درآمد، انگیزه‌های غیرمادی مثل خواسته‌های اجتماعی و اخلاقی، و انگیزه‌های شخصی مثل رضایت شخصی و احساس خوبی باشند.
به عنوان مثال، در تصمیم‌گیری در خرید یا فروش کالا یا خدمات، افراد اغلب به دنبال بهینه‌سازی منافع شخصی خود هستند. آن‌ها سعی می‌کنند کالا یا خدماتی را با کیفیت بالا و قیمت مناسب خریداری کنند یا در فروش خود قیمت بالا و سودآوری را ترجیح دهند. همچنین، در تصمیم‌گیری‌های مربوط به سرمایه‌گذاری، افراد به دنبال بهینه‌سازی بازده سرمایه‌گذاری و کاهش ریسک مالی خود هستند.
به طور کلی، اقتصاد نئوکلاسیک فرض می‌کند که افراد به طور عقلانی و با اطلاعات کامل در تصمیم‌گیری‌های خود عمل می‌کنند. این فرضیه از عقلانیت در تصمیم‌گیری و انگیزه‌های فردی برای تعیین رفتار اقتصادی استفاده می‌کند. در واقع، این مکتب باور دارد که افراد در تصمیم‌گیری‌های خود سعی می‌کنند تا حد امکان منافع شخصی خود را بهبود بخشند و به عنوان عوامل اقتصادی عقلانی و منطقی عمل می‌کنند.
به همین دلیل، مدل‌های اقتصادی نئوکلاسیک به عنوان ابزارهایی برای تحلیل رفتار اقتصادی افراد و تأثیر آن بر عملیات اقتصادی استفاده می‌شوند. این مدل‌ها معمولاً بر اساس فرضیه‌هایی از رفتار اقتصادی فردی می‌باشند، که شامل انگیزه‌های فردی برای بهبود وضعیت مالی و تأمین نیازهای شخصی است.
به طور خلاصه، اقتصاد نئوکلاسیک به انگیزه‌های فردی در تصمیم‌گیری و عملکرد اقتصادی توجه دارد و افراد را به عنوان واحد تصمیم‌گیری و اقتصادی مطالعه می‌کند. این نگرش بر اساس افراد عقلانی و منطقی در تصمیم‌گیری‌هایشان تأکید دارد و فرض می‌کند که افراد در تلاش برای بهینه‌سازی منافع شخصی خود هستند.

تاریخچه اقتصاد نئو کلاسیک

تاریخچه اقتصاد نئوکلاسیک به تأسیس و توسعه یکی از مکتب‌های اصلی در علم اقتصاد، یعنی اقتصاد کلاسیک، بازمی‌گردد. اقتصاد نئوکلاسیک در واقع نسخه تجدیدنظر شده و بهبود یافته‌ای از اقتصاد کلاسیک است که در قرن نوزدهم شکل گرفت. در زیر به طور خلاصه، تاریخچه اقتصاد نئوکلاسیک را شرح خواهم داد:

اقتصاد کلاسیک

اقتصاد کلاسیک، که در قرن هجدهم و قرن نوزدهم شکل گرفت، توسط اقتصاددانانی همچون آدام اسمیت، دیوید ریکاردو و جان استوارت میل توسعه یافت. این مکتب اقتصادی از فرضیه‌هایی مانند قانون تقاضا و عرضه، نظریه ارزش کار و نظریه نفع مشترک استفاده می‌کرد. اقتصاد کلاسیک بر تأثیر عوامل مستقل از بازار مانند تولید، توزیع و درآمد تأکید داشت و نظریه دستمزد مارگینال و نظریه بهینه‌سازی را بررسی نمی‌کرد.

پدیدارشناسی نئوکلاسیک

در دهه ۱۸۷۰، پدیدارشناسی نئوکلاسیک به وجود آمد و به توجه به عوامل میانجی در بازارها و نظریه تعادل عمومی متمرکز شد. ویلفردو پاریتو، لئون والراس و استنلی جی. جریلارد از جمله اقتصاددانانی بودند که در این حوزه فعالیت می‌کردند. آن‌ها به مطالعه تئوری‌های تعادل عمومی و تأثیر عوامل مختلف بر تعیین قیمت‌ها و تولید بازارها پرداختند.

نئوکلاسیک‌گرایی

در دهه ۱۹۳۰، نئوکلاسیک‌گرایی به عنوان یک جریان تجدیدنظر شده در اقتصاد کلاسیک ظهور کرد. نئوکلاسیک‌گرایان بر تأکید بر رفتار اقتصادی فردی، تعادل در بازارها و نقش اطلاعات در تصمیم‌گیری‌ها تأکید می‌کردند. آلفرد مارشال، ویلفردو پارتو و کارل منگر برخی از نئوکلاسیک‌گرایان برجسته در این دوره بودند. آن‌ها به مطالعه تئوری‌های عرضه و تقاضا، تئورکارتل و تعادل استاتیک در بازارها پرداختند. همچنین، نئوکلاسیک‌گرایان تأکید زیادی بر انعطاف‌پذیری قیمت‌ها، رقابت کامل و تأثیر عوامل متغیر مانند تکنولوژی و نوآوری داشتند.

رشد نئوکلاسیک

در دهه ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰، مفهوم رشد نئوکلاسیک در اقتصاد برجسته شد. رابرت سولو و ترینوگراسی از جمله اقتصاددانانی بودند که به مطالعه رشد اقتصادی با استفاده از مدل‌های نئوکلاسیک پرداختند. آن‌ها به تأثیر سرمایه‌گذاری، تکنولوژی و نرخ اشتغال بر رشد اقتصادی توجه کردند.

نئوکلاسیک‌گرایی مدرن

در دهه ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰، نئوکلاسیک‌گرایی مدرن به وجود آمد و تمرکز بر تئوری‌های تصمیم‌گیری بر مبنای انتظارات رفتاری افراد قرار گرفت. اقتصاددانانی همچون هربرت سایمون و جورج اکرلوف بر تأثیر عوامل روانشناختی و اجتماعی بر تصمیم‌گیری‌ها تأکید داشتند. همچنین، نئوکلاسیک‌گرایی مدرن به توسعه تئوری‌های بازی و بررسی تعاملات استراتژیک در بازارها می‌پرداخت.

اقتصاد نئوکلاسیک تا به امروز توسط اقتصاددانان و پژوهشگران مورد بررسی و توسعه قرار گرفته است و تأثیر قابل ملاحظه‌ای بر رشد و تحولات علم اقتصاد داشته است. این مکتب اقتصادی در تبیین رفتار اقتصادی فرد، تعادل در بازارها، نقش نوآوری و تکنولوژی در رشد اقتصادی، و تأثیر عوامل روانشناختی و اجتماعی بر تصمیم‌گیری‌ها تأکید دارد.

اندیشمندان نئو کلاسیک

اندیشمندان بسیاری در حوزه اقتصاد نئوکلاسیک نقش بسزایی داشته‌اند. در زیر، به برخی از مهم‌ترین اندیشمندان این حوزه اشاره می‌شود:

آلفرد مارشال (Alfred Marshall)

آلفرد مارشال یکی از بنیان‌گذاران اقتصاد نئوکلاسیک است. او در اثر معروف خود به نام "اصول اقتصاد" به بررسی مفاهیمی مانند تقاضا و عرضه، تعادل بازار، و نظریه تئوری توانمندی پرداخت.

لئون والراس (Léon Walras)

لئون والراس نیز یکی از پیشوایان اقتصاد نئوکلاسیک بوده و به‌ویژه به توسعه نظریه تعادل عرضه و تقاضا و نظریه تبادل پرداخت.

کارل منگر (Carl Menger)

کارل منگر یکی از بنیان‌گذاران مکتب اقتصاد نئوکلاسیک بوده و به عنوان یکی از نویسندگان اصلی در زمینه اقتصاد خرد و اقتصاد مارگینال شناخته می‌شود.

آلفرد پیگو (Alfred Pigou)

آلفرد پیگو به عنوان یکی از اقتصاددانان برجسته اقتصاد نئوکلاسیک شناخته می‌شود. وی به بررسی اثرات جانبی اقتصادی، به خصوص در زمینه اثرات خارج از بازار، معروف است.

فرانک نایت (Frank Knight)

فرانک نایت یک اقتصاددان و نظریه‌پرداز معروف اهل آمریکا بود. وی به بررسی مفاهیمی چون عدم قطعیت و ریسک پرداخت و در این زمینه به توسعه نظریه احتمال پیشینه داشت.

جان هیکسلی رمر (John Hicks)

جان هیکسلی رمر یک اقتصاددان انگلیسی بوده و به ویژه به توسعه نظریه تعادل عرضه و تقاضا و تحلیل مدل‌های اقتصادی به کمک ادوات ریاضی معروف است.

پل ساموئلسون (Paul Samuelson)

پل ساموئلسون به‌عنوان یکی از اقتصاددانان مشهور قرن بیستم شناخته می‌شود. او به توسعه اقتصاد ریاضی و به کاربرد ادوات ریاضی در اقتصاد نئوکلاسیک اهتمام زیادی داشت.

میلتون فریدمن (Milton Friedman)

میلتون فریدمن یکی از اقتصاددانان معروف قرن بیستم بوده و به عنوان یکی از ارتباط‌گذاران اصلی اقتصاد نئوکلاسیک و اقتصاد خودباوری شناخته می‌شود. او به بررسی اثرات سیاست‌های پولی و فرایند تعادل در بازارها پرداخت. 

انتقاد‌های بر اقتصاد نئوکلاسیک

اقتصاد نئوکلاسیک، همانند هر مکتب اقتصادی دیگری، انتقادات و نقدهای مختلفی را از سوی اقتصاددانان و فیلسوفان دیگر دریافت کرده است. برخی از انتقادات معروف به اقتصاد نئوکلاسیک عبارتند از:

سادگی مدل‌ها

یکی از انتقادات شایع به اقتصاد نئوکلاسیک این است که مدل‌های آن بسیار ساده‌اند و واقعیت‌های پیچیده و چندگانه اقتصادی را به خوبی در نظر نمی‌گیرند. بسیاری از واقعیت‌ها و عوامل مؤثر در بازار و تصمیم‌گیری‌های اقتصادی انسان را ساده‌سازی کرده و نادیده گرفته می‌شوند.

تفاوت‌های انسانی

انتقاد دیگر به اقتصاد نئوکلاسیک مربوط به تصویر انسان در این مدل‌ها است. برخی معتقدند که این مدل‌ها اغلب از یک تصویر انسان خودآگاه، عقلانی، و بی‌تأثیر استفاده می‌کنند، در حالی که ویژگی‌ها و تصمیم‌های انسانی بسیار پیچیده‌تر و گاهاً پارادوکسی هستند.

نادیده گرفتن اثرات جانبی

اقتصاد نئوکلاسیک به طور معمول اثرات جانبی (externalities) را در مدل‌ها و تحلیل‌های خود نادیده می‌گیرد. این اثرات به تأثیرات جانبی یک تصمیم یا فعالیت اقتصادی بر افراد یا نهادهای دیگر اشاره دارند.

پایداری بازار

یکی از انتقادات اصلی به اقتصاد نئوکلاسیک مربوط به تصویر بهینه و پایداری بازار است. برخی از اقتصاددانان و فیلسوفان معتقدند که بازارها گاهی اوقات بهینه نیستند و ممکن است در شرایط خاص و تحت تأثیرات خاصی به نوعی ناپایدار باشند.

نظریه تئوری

برخی انتقاد کرده‌اند که اقتصاد نئوکلاسیک بیشتر به تئوری‌ها و مدل‌های ریاضی تمایل دارد و در برخی موارد از واقعیت‌ها دور می‌شود. این انتقادات برخصوص به جنبه‌های کمی و ریاضی این دسته از اقتصاد اشاره دارند.

نقد از جانب اقتصاد رفتاری

حوزه اقتصاد رفتاری نیز به اقتصاد نئوکلاسیک انتقادات دارد. این انتقادات بیشتر به ندرت‌ترین تصمیم‌گیری‌ها و رفتارهای انسانی اشاره دارند که به طور کلی توسط مدل‌های نئوکلاسیک در نظر گرفته نمی‌شوند.

در کل، انتقادات به اقتصاد نئوکلاسیک نشان می‌دهد که همچنان چالش‌ها و سوالاتی در رابطه با مدل‌ها و رویکردهای این حوزه وجود دارد و بحران‌ها و مسائل اقتصادی پیچیده‌تری را مورد بررسی قرار می‌دهد.

تفاوت اقتصاد کلاسیک و نئوکلاسیک

  1. تصویر انسان:

    • اقتصاد کلاسیک: انسان در اقتصاد کلاسیک به عنوان یک عامل اقتصادی ذکی و خودآگاه معرفی می‌شود که بر اساس منافع شخصی خود تصمیم‌گیری می‌کند.
    • اقتصاد نئوکلاسیک: تصویر انسان در این مکتب نیز به شدت خودآگاه است، اما این مکتب ممکن است به مواردی چون تئوری رفتار انسانی در شرایط عدم قطعیت و ریسک نیز توجه کند.
  2. نظریه ارزش و تولید:

    • اقتصاد کلاسیک: اقتصاد کلاسیک به ارزش کار (نظریه ارزش کار) و تئوری ارزش افزوده توجه دارد. آنها معتقدند که ارزش کالاها از طریق کار و تولید آن‌ها تعیین می‌شود.
    • اقتصاد نئوکلاسیک: این مکتب به تعادل عرضه و تقاضا و قیمت‌گذاری بر اساس این تعادل توجه دارد. تقاضا و عرضه به سرعت با یکدیگر تعادل می‌یابند و قیمت‌ها به‌روز می‌شوند.
  3. مفهوم عدم قطعیت:

    • اقتصاد کلاسیک: در اقتصاد کلاسیک، عدم قطعیت به عنوان یک موضوع مهم در تصمیم‌گیری‌های اقتصادی نادیده گرفته می‌شود.
    • اقتصاد نئوکلاسیک: این مکتب به توجه به عدم قطعیت و اثرات جانبی (externalities) در تصمیم‌گیری‌های اقتصادی می‌پردازد.
  4. نقد به دولت مداخله‌گر:

    • اقتصاد کلاسیک: معتقد به حداقل مداخله دولت در اقتصاد بوده و به عقیده "دست‌خودتان را از بازار بردارید" تأکید دارد.
    • اقتصاد نئوکلاسیک: این مکتب به تأثیرگذاری محدود دولت در اقتصاد اعتقاد دارد و برخی از مداخله‌های دولت را بازخوردهای بازار به طور موثرتری می‌داند.
  5. استفاده از ادوات ریاضی:

    • اقتصاد کلاسیک: استفاده از ادوات ریاضی در تحلیل‌ها و مدل‌ها کمتر بوده و به‌جای آن از توضیحات و تحلیل‌های کلان برخوردار بوده است.
    • اقتصاد نئوکلاسیک: ادوات ریاضی به عنوان ابزار اصلی برای تحلیل اقتصادی به کار می‌روند و تحلیل‌ها به شکل ریاضی و دقیق‌تر انجام می‌شوند.

تشابه آرای اقتصاد کلاسیک و نئوکلاسیک

  • مبنای رشد و توسعه

هر دو مکتب به توسعه و رشد اقتصادی تأکید دارند. آنها به دنبال فهم این هستند که چگونه اقتصاد می‌تواند به بهینه‌ترین وضعیت خود برسد و چگونه تولید و توزیع منابع برای ایجاد رشد اقتصادی موثرترین باشد.

  • نقش بازارها

هر دو مکتب به بازارها به عنوان مکانی برای تبادل و تعامل اقتصادی توجه دارند. آنها معتقدند که بازارها قادرند تأمین و تقاضا را به بهینه‌ترین حالت ممکن مطابق با اصول عرضه و تقاضا تنظیم کنند.

  • تأکید بر علم اقتصاد به عنوان علم

هر دو مکتب به توسعه نظریه‌های ریاضی و استفاده از ادوات ریاضی در تحلیل اقتصاد توجه دارند. این تأکید بر ریاضیات در تفکر علمی آنها نشان از تلاش برای تحلیل دقیق‌تر و دقیق‌تر درباره پدیده‌های اقتصادی دارد.

  • اهمیت تعادل

هر دو مکتب به اهمیت تعادل در بازارها و تعادل عرضه و تقاضا توجه دارند. این نگرش به تعادل به این معناست که به طور خودکار بازارها به وضعیت بهینه‌تری می‌رسند.

  • تأکید بر انسان خودآگاه

هر دو مکتب از یک تصویر از انسان به عنوان یک فرد خودآگاه و با قابلیت تصمیم‌گیری مطلع و خودمدیر استفاده می‌کنند. در هر دو مکتب، افراد به عنوان تصمیم‌گیرندگان مطلع و متصمیم به بهبود شرایط خود در بازارها معرفی می‌شوند.

  • نگرش به مسائل میان‌مدت و بلندمدت

هر دو مکتب به مسائل میان‌مدت و بلندمدت توجه دارند. آنها به دنبال توسعه مدل‌ها و تئوری‌ها که بتوانند به صورت کلان به توسعه اقتصادی در طول زمان پاسخ دهند.


جمع‌بندی اقتصاد نئوکلاسیک

اقتصاد نئوکلاسیک، یکی از جریانات مهم در تاریخ اقتصاد است که در اواخر قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰ شکل گرفته و به یکی از مکتب‌های برجسته در اقتصاد تبدیل شده است. در این مکتب، به تعادل عرضه و تقاضا، رأی‌گیری بر اساس افراز، و تأثیرات مارجینال توجه زیادی شده است. در اینجا چند نکته کلیدی در مورد اقتصاد نئوکلاسیک ذکر می‌شود:

  • تعادل عرضه و تقاضا

اقتصاد نئوکلاسیک به تعادل عرضه و تقاضا به عنوان یک ویژگی کلیدی در بازارها توجه دارد. این تعادل به سرعت بازارها را به بهینه‌ترین وضعیت ممکن هدایت می‌کند.

  • رأی‌گیری بر اساس افراز

این مکتب معتقد است که افراد و شرکت‌ها در تصمیم‌گیری‌های خود به افزایش سود و ارزش شخصی خود علاقه‌مندند. این مفهوم به عنوان "رأی‌گیری بر اساس افراز" (utility maximization) شناخته می‌شود.

  • مارجینالیته

اهمیت مفهوم مارجینالیته در تصمیم‌گیری‌های اقتصادی یک ویژگی بارز اقتصاد نئوکلاسیک است. تصمیم‌گیری‌ها و تغییرات در تولید و مصرف به ویژه در مقیاس مارجینال تصمیم‌گیری می‌شوند.

  • تأکید بر بازارها

این مکتب به بازارها به عنوان مکانی برای تبادل، تعامل، و انتقال اطلاعات اقتصادی توجه زیادی دارد. بازارها به سرعت به تعادل و بهینه‌سازی خود می‌رسند.

  • انفعالات رشد اقتصادی

اقتصاد نئوکلاسیک به تأکید بر انفعالات رشد اقتصادی و اهمیت سرمایه‌گذاری، نوآوری، و بهینه‌سازی فاکتورهای تولید اقتصادی توجه دارد.

  • حداقل مداخله دولت

این مکتب به حداقل مداخله دولت در اقتصاد اعتقاد دارد و به دولت اجازه داده می‌شود که دخالت خود را به حداقل ممکن برساند و به بازارها اجازه دهد که به طور طبیعی به تعادل برسند.

اقتصاد نئوکلاسیک، با تأکید بر اصول عرضه و تقاضا، رأی‌گیری بر اساس افراز، و اهمیت مارجینالیته، به عنوان یکی از اصولی‌ترین و تأثیرگذارترین مکتب‌های اقتصادی شناخته می‌شود که تاثیر قابل توجهی بر تحلیل‌ها و سیاست‌های اقتصادی دارد.