اگر بحران سال ۱۹۰۷ را که مؤسسات مالی ایالات متحده و اروپا را تحت تأثیر قرار داد با شرایط اضطراری اقتصادی سال ۲۰۰۸ مقایسه کنید، شباهتهای قابل توجهی را خواهید دید. (در واقع، شباهتهای عجیب این کتاب جذاب را به پرفروشترین کتاب تبدیل کرده است.) ارتباط قوی بین شرکتهای مالی به این معنی است که مشکلات در یک شرکت به دیگران منتقل میشود. هر دو بحران شامل نگرانیهای جدی اعتباری و نقدینگی بودند. هر دو حملات پوپولیستی علیه وال استریت را برانگیختند. تا حدی، تراستها در سال ۱۹۰۷ به دلیل مقررات ناکافی با مشکل مواجه شدند. بحران سال ۱۹۰۷ از وال استریت شروع شد و به سرعت به نهادهای اروپایی رسید. در سال ۲۰۰۸، این مسیر حتی جهانیتر بود. البته تفاوتهای مشخصی نیز این قسمتها را از هم جدا میکند. در سال ۱۹۰۷، جی. پی. مورگان، سرمایهدار افسانهای، رهبری قابلتوجهی را برای پایان دادن به بحران به کار گرفت و به سپردهگذاران و سرمایهگذاران اطمینان داد که پساندازها و داراییهایشان امن است. مورگان آبها را آرام کرد تا وحشت گسترش نیابد. او درباره شرکت تراست آمریکا گفت: «اینجا مکانی برای توقف این مشکل است.» رابرت اف. برونر و شان دی. کار توضیح میدهند که چرا وحشت ۱۹۰۷ رخ داد و از آن به عنوان یک مطالعه موردی ارزشمند برای درک سایر بحرانهای پولی استفاده میکنند. من مطمئنم که عاشقان تاریخ، تاجران، مدیران مالی و هر کسی که از یک درام واقعی و به خوبی روایت شده لذت میبرد، این کتاب را دوست خواهند داشت.
«وحشت 1907: درسهایی از طوفان کامل بازار» کتابی نوشتهٔ رابرت اف. برونر و شان دی. کار است. این کتاب رویدادها و پیامدهای بحران مالی موسوم به وحشت 1907 را بررسی میکند که یک رکود اقتصادی شدید در ایالات متحده بود. برونر و کار علل و نتایج این وحشت و همچنین واکنشها و مداخلات افراد کلیدی مانند جی.پی. مورگان را تجزیه و تحلیل میکنند.
نویسندگان به بستر تاریخی این بحران میپردازند و عوامل اقتصادی، سیاسی و اجتماعی که منجر به آن شد را بررسی میکنند. همچنین آنها موازیهایی بین وحشت 1907 و بحرانهای مالی معاصر و نوسانات بازار پیدا میکنند و درسهایی از آن استخراج میکنند.
«وحشت 1907: درسهایی از طوفان کامل بازار» بینشهایی در مورد شکنندگی سیستمهای مالی، ارتباط متقابل بازارها و نقش بانکداری مرکزی و مداخلات دولتی در زمانهای بحران ارائه میدهد. این کتاب منظر تاریخی فراهم میکند که میتواند درک ما از بحرانهای مالی را افزایش دهد و در شکلدهی سیاستها و مقررات آینده کمک کند.
نکات اساسی کتاب وحشت 1907
- دو عامل اصلی آن زلزله سانفرانسیسکو و ممنوعیت بانک مرکزی انگلیس از صدور صورتحسابهای مالی از آمریکا بود.
- هاینزه و مورس با تلاش برای کنترل بازار سهام شرکت یونایتد مس، وحشت را برانگیختند.
- فرار سپردهگذاران از Knickerbocker Trust به دلیل نگرانی از ارتباط هاینزه و مورس با رئیس آن بارنی.
- مشکلات Knickerbocker به سایر بانکها سرایت کرد به دلیل ارتباط متقابل.
- اثرات اصلی شامل کمبود سرمایه و نقدینگی بود.
- جی.پی. مورگان بارها برای فرونشاندن هراس اقدام کرد.
- بدون سرمایه کافی، نیویورک و بورس آن تقریباً ورشکست شدند.
- پس از بحران، فدرال رزرو برای تنظیم بانکها و تضمین نقدینگی ایجاد شد.
چکیده کتاب وحشت 1907
یک موج شوک از غرب
زلزله آوریل 1906 سانفرانسیسکو پیامدهای گسترده ای فراتر از تخریب فیزیکی شهر داشت. این موج شوک مالی قابل توجهی را ایجاد کرد که در سراسر ایالات متحده و در سراسر جهان طنین انداز شد. بلافاصله پس از زمین لرزه شاهد کاهش شدید قیمت سهام نیویورک بودیم که منجر به زیان حدود 1 میلیارد دلاری شد.
این زمین لرزه همچنین تأثیر عمیقی بر شرکت های بیمه ایالات متحده و بریتانیا داشت. مقیاس فاجعه بر توانایی آنها برای پوشش بدهی های عظیم ناشی از تخریب غلبه کرد. بسیاری از شرکت ها برای انجام تعهدات خود مجبور شدند دارایی های خود را به طلا تبدیل کنند. آنها طلا را از بریتانیا به ایالات متحده وارد کردند که منجر به خروج قابل توجه طلا و ایجاد نگرانی در مورد ثبات سیستم مالی شد.برای مقابله با خروج طلا، بانک انگلستان و سایر بانک های اروپایی با افزایش نرخ بهره واکنش نشان دادند. این سختتر شدن شرایط پولی، اقتصاد ایالات متحده را که به سرمایهگذاری قابل توجهی در صنایعی مانند راهآهن و صنایع سنگین نیاز داشت، چالشبرانگیزتر کرد. افزایش نرخ بهره تامین سرمایه لازم برای این سرمایه گذاری ها را با مشکل مواجه کرده و چالش های اقتصادی ناشی از زلزله را تشدید می کند.
به طور کلی، زلزله آوریل 1906 سانفرانسیسکو نه تنها پایتخت مالی غرب ایالات متحده را ویران کرد، بلکه تأثیرات موجی بر سیستم مالی جهانی داشت. این رویداد بر پیوستگی بازارهای مالی و نیاز به واکنشهای هماهنگ برای کاهش تأثیر چنین بلایایی بر اقتصاد تأکید کرد.
سقوط و وحشت 1907 در بازارها، دولت ها و زندگی افراد در سراسر ایالات متحده و سراسر جهان بازتاب یافت.
در دوره کاهش اعتبار و فشار مالی پس از زلزله سانفرانسیسکو، بازار بدهی کاهش قیمت وام و اوراق قرضه را تجربه کرد. این فشار بیشتر بر نرخ های بهره افزود و چالش های پیش روی سیستم مالی را تشدید کرد. فشار بر عرضه سرمایه جهانی و تسهیلات اعتباری پیامدهای مهمی برای وال استریت داشت. در نتیجه این مشکلات مالی، قیمت سهام در وال استریت کاهش یافت و به جو عدم اطمینان و ترس کمک کرد. شایعاتی در مورد سقوط بالقوه موسسات مالی شروع شد که منجر به افزایش نگرانی در بین سرمایه گذاران شد. تعداد ورشکستگی ها نیز در این دوره افزایش یافت که نشان دهنده مشکلات اقتصادی پیش روی مشاغل است. در این زمینه، تئودور روزولت، رئیس جمهور ایالات متحده، که به سیاست های مترقی خود معروف است، بارها نگرانی های خود را در مورد وال استریت و تجارت های بزرگ بیان کرد. انتقاد او از سرمایه گذاران و نفوذ درک شده آنها به طور ناخواسته ترس و بی اعتمادی عمومی را نسبت به نخبگان مالی و متحدان ثروتمند آنها تشدید کرد. برخی از نشریات، مانند Commercial and Financial Chronicle، روزولت را به عنوان یک "محرک" مینگریستند که با اشاره به سرمایهگذارانی که داراییهای مالی را در اختیار داشتند، به درد و رنج دارندگان اوراق بهادار کمک میکرد.
ترکیب فشار مالی، کاهش قیمت سهام، شایعات در مورد سقوط مؤسسات مالی، و نارضایتی فزاینده مردم از سرمایهداران، فضای چالشبرانگیزی را در آن دوره ایجاد کرد.
اکثر بحرانهای قرن نوزدهم وحشتهای بیمهار بودند؛ 1907 به دلیل رهبری مورگان در تلاش جمعی، ویرانگری محدودتری داشت.
در آوریل 1907، به عنوان پاسخی به خروج طلا، بانک انگلستان اقداماتی را برای جلوگیری از کاهش بیشتر ذخایر طلای بریتانیا انجام داد. آنها وام هایی را که برای تأمین مالی حمل و نقل طلا به ایالات متحده بود، ممنوع کردند. این محدودیت تأثیر قابل توجهی بر بدهکاران آمریکایی داشت که به تأمین مالی مجدد تعهدات خود در انگلیس متکی بودند. کاهش تقریباً 10 درصدی ذخایر طلای ایالات متحده فشار بیشتری بر در دسترس بودن سرمایه و کاهش نقدینگی در سیستم مالی ایجاد کرد. با کمبود بودجه عملیاتی و مواجهه با یک فاجعه احتمالی، دولت نیویورک سیتی از سرمایهدار جی. پیرپونت مورگان کمک گرفت. مورگان موافقت کرد تا 40 میلیون دلار اوراق قرضه معاف از مالیات را برای تامین بودجه لازم بپذیرد. علاوه بر این، جورج بی کورتلیو، وزیر خزانه داری ایالات متحده موافقت کرد که تا سقف 50 میلیون دلار طلا در بانک های شهر نیویورک سپرده گذاری کند. این اقدامات با هدف کاهش فشار سرمایه و بهبود نقدینگی در سیستم مالی انجام شد. با این حال، با وجود این تلاشها، فشار بر موجودی سرمایه ادامه یافت و اثرات آن در بخشهای مختلف احساس شد. بازار منابع طبیعی، به ویژه مس، به طور قابل توجهی تحت تاثیر قرار گرفت. قیمت مس به شدت کاهش یافت که منعکس کننده چالش های کلی اقتصادی و کاهش تقاضای ناشی از فشار مالی بود.
فشار سرمایه و پیامدهای آن، از جمله کاهش در بازار مس، بر شدت و تأثیر گسترده بحران مالی که در سال 1907 رخ داد، تأکید کرد.
سقوط دومینوها
در طول بحران مالی 1907، دو شخصیت برجسته، چارلز دبلیو مورس و اف. آگوستوس هاینز، بانکداران، نقش مهمی در تشدید وضعیت نابسامان ایفا کردند. مورس و هاینز برای دستکاری بازار و "گوشه" کردن سهام شرکت یونایتد مس، دست به یک طرح ناجوانمردانه زدند.
طرح آنها برای کنترل بازار سهام یونایتد مس در نهایت با شکست مواجه شد، اما باعث ایجاد جنون در بین سرمایه گذاران شد که منجر به نوسان شدید قیمت سهام شد. سهام یونایتد مس در مقطعی پنج قیمت متفاوت داشت و طی سه روز افت شدید 50 واحدی را تجربه کرد. شرکت کارگزاری که این سهام را اداره می کرد در نهایت به دلیل آشفتگی از کار افتاد. علاوه بر دستکاری ناموفق بازار، شرکت دیگری مرتبط با F. Augustus Heinze، بانک پس انداز دولتی در Butte، مونتانا، اعلام ورشکستگی کرد. این بانک روابط نزدیکی با بانک مرکانتیل ملی نیویورک داشت و هاینزه به عنوان رئیس آن خدمت می کرد. هاینزه از سمت خود استعفا داد، اما خبر ورشکستگی باعث وحشت سرمایه گذاران و سپرده گذاران شد. آنها شروع به فرار از بانک کردند و سعی کردند پول خود را برداشت کنند که وضعیت مالی را بیشتر بدتر کرد.
اقدامات مورس و هاینز، همراه با پیامدهای بعدی، به بی ثباتی کلی و از دست دادن اعتماد به سیستم مالی در طول بحران 1907 کمک کرد. طرح های آنها و متعاقب آن بر روی بانک ها، آشفتگی اقتصادی را تشدید کرد و بر چالش های پیش روی سرمایه گذاران و سپرده گذاران افزود.
در سال 1907، ایالات متحده حدود 16000 مؤسسه مالی (در مقایسه با حدود 7500 مؤسسه مالی در سال 2007) داشت که همه آنها فاقد بانک مرکزی یا تنظیم کننده بودند.
در طول بحران مالی 1907، عدم وجود یک بانک مرکزی در ایالات متحده به این معنی بود که هیچ مرجع متمرکزی مسئول مدیریت عرضه پول و تامین نقدینگی سیستم بانکی نبود. در غیاب چنین مرجع مرکزی، بانک ها اقدامات حفاظتی مانند «تسویه حساب» را برای کاهش ریسک های مالی ایجاد کردند. در مورد بانک ملی Mercantile، این بانک به دنبال حمایت از خانه تسویه نیویورک (NYCH) بود. NYCH با ارائه نزدیک به 2 میلیون دلار به بانک موافقت کرد. با این حال، علیرغم این کمک، سپرده گذاران به برداشت گسترده وجوه خود از بانک ادامه دادند که نشان دهنده عدم اطمینان مداوم به ثبات آن است. علاوه بر این، سپرده گذاران وحشت زده همچنین دو بانک مرتبط با چارلز دبلیو مورس را آغاز کردند: بانک ملی آمریکای شمالی و بانک ملی نیو آمستردام. با تشخیص سوء ظن مردم نسبت به مؤسسات مالی مرتبط با مورس و اف. آگوستوس هاینز، NYCH وارد عمل شد. آنها دستور دادند مورس و هاینزه را از تجارت بانکداری اخراج کنند تا اعتماد را بازگردانند و بحران مالی جاری را متوقف کنند. بلافاصله پس از اخراج مورس و هاینز، به نظر می رسید که اقدامات اتخاذ شده توسط NYCH ممکن است موثر باشد. بانکهای دیگر افزایش قابل توجهی در سپردهها را گزارش کردند زیرا افراد پول خود را از بانکهای مرتبط با مورس و هاینزه برداشت کردند. این انتقال سپردهها به بانکهای معتبرتر نشاندهنده بازگشت موقت اعتماد به سیستم بانکی بود.
این اقدامات ماهیت موقت و غیرمتمرکز اقدامات انجام شده در طول بحران به دلیل عدم وجود بانک مرکزی را برجسته می کند. این پاسخ به شدت به تلاشهای بانکها و اتاقهای پایاپای برای مدیریت ریسکها و بازگرداندن اعتماد به سیستم مالی متکی بود.
این کاملاً ممکن است که شرایط بازار سرمایه به تنهایی در پاییز 1907 برای ایجاد یک وحشت بانکی کافی بوده باشد.
ارتباط بین اف. آگوستوس هاینز، چارلز دبلیو مورس و چارلز تی. بارنی عواقب قابل توجهی در طول بحران مالی 1907 داشت. چارلز تی بارنی رئیس شرکت تراست Knickerbocker، یکی از معتبرترین شرکت های اعتماد در شهر نیویورک و یکی از اعضای هیئت مدیره شرکت تراست آمریکا بود.
وقتی مردم از روابط بارنی با هاینزه و مورس آگاه شدند، موجی از وحشت و از دست دادن اعتماد به نفس به راه انداخت. حدود 18000 سپرده گذار از ترس اینکه پولشان در خطر باشد برای برداشت وجوه به شرکت Knickerbocker Trust هجوم بردند. این رویداد وحشت عمیق را در وال استریت تشدید کرد. فعالیت های بانکی که در شرکت Knickerbocker Trust شروع به کار کرد، به سرعت به سایر مؤسسات مالی، از جمله شرکت تراست آمریکا گسترش یافت. شرکت تراست آمریکا نیز به دلیل ارتباطش با چهره های درگیر در بحران، تحت تأثیر از دست دادن اعتماد عمومی قرار گرفت. به طرز غم انگیزی، چارلز تی بارنی، که قادر به تحمل سنگینی بحران و آسیب به شهرتش نبود، در نوامبر 1907 جان خود را از دست داد. شرکت معتبر Knickerbocker Trust، که قادر به تحمل طوفان نبود، به زودی از کار افتاد. در میان هراس و فرارهای بانکی، جی پی مورگان، سرمایهدار و بانکدار برجسته، وظیفه سازماندهی بودجه برای تثبیت وضعیت را بر عهده گرفت. او از شرکت تراست آمریکا حمایت کرد و متعهد شد که اعتماد به این موسسه را بازگرداند. مورگان قصد داشت آن را به شرکتی تبدیل کند که موج فرارها و وحشت را متوقف کند، و این نشان دهنده عزم او برای تثبیت سیستم مالی در طول بحران بود. مشارکت و تلاش های جی پی مورگان برای ارائه حمایت مالی نقش مهمی در کاهش اثرات بحران و بازگرداندن ثبات به بخش بانکی ایفا کرد.
«بررسیها، دادرسیها و افزایش مقررات یک رئیسجمهور فعال، اعتماد سرمایهگذاران را تضعیف کرد.»
تلاشهای جی.پی. مورگان برای ثبات بخشیدن به شرکت امانی آمریکا شامل متقاعد کردن ۱۰ رئیس دیگر شرکتهای امانی برای ارائه وامهای ۳۰۰٬۰۰۰ دلاری به این مؤسسه درمانده بود. در ازای این وامها، مورگان از شرکت امانی آمریکا خواست تا اوراق بهادار خود را تسلیم کند. این ترتیب به شرکت امانی اجازه داد تا برای یک روز دیگر فعالیتهایش را ادامه دهد. با این حال، علیرغم مداخله مورگان، موج شوک مالی ناشی از بحران در سراسر وال استریت و کشور پخش شد. شرکت معتبر وستینگهاوس الکتریک و تولید، در تصرف مدیر تعیین شده از مراجع قضایی قرار گرفت که به آشوب اقتصادی بیشتر دامن زد. سپردهگذاران همچنین یورش به امانت لینکلن نیویورک را آغاز کردند که به هراس رو به رشد افزود.علاوه بر این، فشار مالی به سطح دولت نیز گسترش یافت، زیرا شهر نیویورک با مشکل پرداخت حقوق و صورتحسابهای پیمانکاران مواجه بود. شدت بحران در حال افزایش بود و تاثیر آن به سرعت گسترش مییافت. با درک شدت وضعیت، جی.پی. مورگان بار دیگر مدیران شرکتهای امانی را فراخواند و بر لزوم تهیه بودجه بیشتر برای حمایت از شرکت امانی آمریکا تأکید کرد. او آنها را هشدار داد که اگر این موسسه ورشکست شود، آنها نیز همان سرنوشت را خواهند داشت. در پاسخ، مدیران شرکتهای امانی به طور جمعی مبلغ ۸٫۲۵ میلیون دلار برای حمایت از این مؤسسه درمانده اهدا کردند.
در حالی که این اقدامات به طور موقت شرکت امانی آمریکا را سر پا نگه داشت، وحشت و هراس موجود در سیستم مالی در حال گسترش بود. مورگان و سایر بانکداران درگیر در بحران در آستانه مواجهه با چالشها و پیامدهای مهمتری با تشدید بیشتر بحران بودند.
بحران بورس
با عمیقتر شدن بحران مالی 1907، بورس نیویورک (NYSE) با کمبود شدید منابع مالی مواجه شد که باعث شد نتواند به فعالیت خود ادامه دهد. رانسوم اچ. توماس، رئیس NYSE، این خبر نگران کننده را به جی پی مورگان رساند و اظهار داشت که صرافی باید بسته شود.
مورگان، با درک پیامدهای فاجعه بار تعطیلی بورس، بلافاصله به توماس دستور داد تا آن را به هر قیمتی باز نگه دارد. او متعهد شد که بودجه لازم را برای ادامه فعالیت های آن تامین کند. در پاسخ، مورگان روسای بانک های نیویورک را به دفتر خود احضار کرد. در یک موقعیت پرفشار، مورگان به آنها اطلاع داد که باید مبلغ قابل توجهی 25 میلیون دلاری را برای NYSE در یک بازه زمانی فوقالعاده تنگ 10 تا 12 دقیقه جمعآوری کنند. وی با تاکید بر عواقب ناگواری که در صورت عدم رعایت این مهلت در پی خواهد داشت، هشدار داد که حداقل 50 شرکت بورسی دچار سقوط خواهند شد.
تحت فشار مورگان و اضطرار شرایط، روسای بانک ها تمکین کردند و بودجه مورد نیاز را تامین کردند. یک بار دیگر، مداخله جی پی مورگان در جلوگیری از یک فاجعه بزرگ مؤثر بود. توانایی او در جمع آوری منابع لازم و نجات NYSE از بسته شدن، قدرت و نفوذ قابل توجه او را در بخش مالی در آن زمان نشان داد.
اقدامات مورگان در طول بحران نقش محوری او را در تثبیت سیستم مالی و جلوگیری از آسیب های اقتصادی بیشتر نشان داد. توانایی او در بسیج سرمایه و الهام بخشیدن به اعتماد به بانکداران، نقش مهمی در حفظ عملکرد موسسات مالی مهم در یکی از شدیدترین بحران های مالی در تاریخ ایالات متحده داشت.
"به طرز عجیبی، فدرال رزرو، یکی از دستاوردهای بارز عصر پیشرو، فرزند 'اعتماد پولی' بود که پیشروان از آن هراس داشتند."
با این حال، در این مرحله، بحران مالی به حد غیرقابل کنترلی افزایش یافته بود. بانک ها در سرتاسر نیویورک در حال فروپاشی چپ و راست بودند و این آشفتگی را تشدید می کرد. علاوه بر این، شرکت تراست آمریکا و لینکلن تراست که قبلاً با مشکلاتی روبرو شده بودند، بار دیگر با مشکل مواجه شدند. آبشار ورشکستگی بانک ها موجی از شوک را در وال استریت وارد کرد. بورس اوراق بهادار نیویورک (NYSE) بار دیگر خود را فاقد منابع مالی دید و قادر به ادامه فعالیت های خود نبود. جی پی مورگان به سرعت عمل کرد و مجموعه دیگری از بودجه را برای حمایت از NYSE سازماندهی کرد. با این حال، وضعیت به جایی رسیده بود که بانکها همه جا رخ میدادند. هفت بانک دیگر به سرعت تسلیم بحران شدند. مورگان و همکارانش با درک محدودیتهای ایجاد مستمر استخرهای پول جدید برای نجات بانکها و تراستهای مضطرب متوجه شدند که رویکرد متفاوتی ضروری است. آنها یک کمپین روابط عمومی را با هدف اطمینان دادن به مردم مبنی بر امن بودن پولشان آغاز کردند. بازسازی اعتماد در میان سپرده گذاران به یک اولویت تبدیل شد، زیرا حفظ ثبات در سیستم مالی به شدت بر کاهش ترس عمومی متکی بود. بانکهای نیویورک با صدور حکمی نگرانکننده گامی جدی برای محافظت از خود برداشتند: برداشتهای آتی مستلزم اخطار 60 روزه است. این اقدام با هدف جلوگیری از فرارهای بیشتر بانکی و خرید زمان برای تثبیت وضعیت مالی انجام شد.
بحران به جایی رسیده بود که تلاش های مورگان و همکارانش برای مداخله مستقیم با حمایت مالی دیگر کافی نبود. آنها تمرکز خود را بر بازگرداندن اعتماد و اعتماد عمومی به سیستم بانکی معطوف کردند و درک کردند که اطمینان بخشی به سپرده گذاران برای جلوگیری از وحشت بیشتر و سقوط بسیار مهم است.
با پایان وحشت، چشمانداز سیاسی تغییر کرده بود و... تغییر رهبری در اذهان عمومی شکل گرفته بود.»
مدیریت ماهرانه جی پی مورگان با بحران مالی تحسین سرمایه داران اروپایی را برانگیخت. یک تولید کننده فرانسوی اظهار داشت که اگر مورگان به فرانسه سفر کند، می تواند بدون زحمت 100،000،000 دلار طلا بدست آورد. این شناخت از توانایی های مورگان، به ویژه با توجه به وضعیت مالی وخیم شهر نیویورک که در آستانه ورشکستگی قرار داشت، قابل توجه بود. یک بار دیگر مورگان مداخله کرد و به او کمک کرد. او موافقت کرد که اوراق قرضه درآمدی سیتی به ارزش 30 میلیون دلار را بپذیرد و در ازای آن، گواهی تهاتر از دو بانک نیویورک را ارائه کرد. این معامله عملاً 30 میلیون دلار اعتبار جدید برای دولت شهرداری فراهم کرد که به کاهش فشارهای مالی آن کمک کرد. به طور همزمان، شرکت تراست آمریکا، تحت نفوذ مورگان و تلاش برای بازگرداندن اعتماد، شروع به تجربه ورود سپرده های بیش از پرداخت های خروجی خود کرد. این پیشرفت مثبت نشان دهنده تغییر به سمت ثبات برای موسسه مشکل بود. اقدامات مورگان نه تنها به نیازهای مالی فوری شهر نیویورک پرداخت، بلکه به تثبیت کلی سیستم مالی نیز کمک کرد. وی با تامین اعتبار و نقدینگی نقش بسزایی در جلوگیری از ورشکستگی شهرداری و تسهیل گردش وجوه در حوزه بانکی ایفا کرد.
«هم وحشت و هم رونق، پدیدههایی بنیاداً روانشناختی هستند.» جی.سی. سلدن در روانشناسی بازار بورس
مواجه با بدهی 30 میلیون دلار، کارگزاری مور و شلی مجبور شد تا با سهامی که در شرکت زغال سنگ، آهن و راهآهن تنسی (TC&I) داشت، بدهی خود را تأمین کند. اما ارزش این سهام در بازار رکودی کاهش یافته بود. اگر بانکها وام را درخواست کنند و مور و شلی مجبور شود سهام TC&I را بفروشد، ارزش آنها بیشتر کاهش مییافت، که این موضوع میتواند شرکت داراییهای مشترک را نابود کند و منجر به شورش جدیدی در وال استریت شود. در این شرایط، مورگان به شرکت آهن و فولاد آمریکایی (U.S. Steel)، که به تأسیس آن کمک کرده بود، درخواست کرد تا TC&I را خریداری کند. U.S. Steel در حقیقت بزرگترین شرکت جهان بود، اما مدیران آن فکر میکردند که TC&I یک شرکت ضعیف است و این پیشنهاد را رد کردند. آنها به عنوان یک شرکت بزرگتر و قدرتمند، TC&I را یک شرکت ضعیف تراریخته در نظر میگرفتند و تصمیم به خرید آن را نگرفتند.
این رد پیشنهاد مورگان به معنای عدم توانایی او در رویارویی با مشکلات مالی بزرگترین شرکتها نبود. این اتفاق نشان میدهد که حتی با تمامی قدرت و نفوذ او، او نمیتوانست همه موقعیتها را کنترل کند. این موضوع به طور موقت به شرکت مور و شلی وارد زده شد و باعث شد که مورگان و سایر بازاریان مجبور شوند راهکارهای دیگری را برای حل مشکلات مالی و استقرار استحکام در بازار اجرا کنند.
اعتمادها(Trusts) دوباره در مشکل هستند
در دورانی که این درام در حال رخ دادن بود، مورگان با بحرانی دیگر روبرو شد. بانکها با بروز بحرانهای جدید، شرکت اعتماد آمریکا و شرکت اعتماد لینکلن را در مشکلات عمیقی نهادینه کردند. در این شرایط، مورگان تصمیم گرفت که فاصله بگیرد و نخواهد در نقش "شوالیه سپید" برای نجات آنها قرار بگیرد. او تأکید کرد که شرکتهای اعتماد باید بتوانند مشکلات خود را به صورت مستقل حل کنند و به خود برسانند. به منظور تضمین این که آنها این کار را انجام میدهند، مورگان مدیران شرکتهای اعتماد را به خانهی خود در خیابان مدیسون در محله 36 فراخواند. او آنها را در یک کتابخانه قفل کرد و اجازه خروج نداد تا زمانی که به توافقی برسند و مبلغ 25 میلیون دلار به عنوان سرمایه بحرانی تأمین کنند.
روشی که مورگان به کار برد تا این توافق را تضمین کند، نشان از قدرت و تأثیر او است که به طور تقریبی به صورت سلطنتی عمل میکند. البته، مشکلات مربوط به مور و شلی و شرکت TC&I همچنان باقی ماند. با توجه به تلاش مداوم مورگان، آهن و فولاد آمریکایی (U.S. Steel) در نهایت موافقت کرد که شرکت TC&I را خریداری کند، اما با شرط و تضمینی که دولت آمریکا بر اساس قانون ضد انحصار شرمن از تجمعیت متهم نخواهد شد. رئیسجمهور روزوزولت همچنین این معامله را تأیید کرد که باعث شادمانی وال استریت شد. این توافق به وال استریت اعتماد بیشتری بخشید و به رونق بازار کمک کرد.
«هیچ مرد یا زنی نباید به طور خودخواهانه ذخایر خود را در امنیت شخصی قفل کند، بلکه باید مازاد خود را بیرون بیاورند و به خزانه عمومی اضافه کنند... تا قحطی فعلی بازار پول را تسکین دهند.» [- اندرو کارنگی]
با آرامش و تسکین مشکلات در نیویورک، بحران مالی همچنان در سراسر ایالات متحده به وجود میآمد. جریانهای بانکی همچنان ادامه داشتند و تعداد شرکتهای ورشکسته افزایش یافت. این وضعیت منجر به کاهش قیمت کالاهای اولیه و تولید صنعتی شد. برای مقابله با این شرایط، وزیر خزانهداری کورتلیو نقدینگی را به بانکهای منطقهای منتقل کرد تا نیاز به سیالیت را فراهم کند. این اقدام به کاهش فشارها بر بانکها کمک کرد. در سال ۱۹۰۸، کنگره قانون آلدریچ-وریلند را تصویب کرد که هدف آن ارائه ارز اضطراری به بانکها در صورت نیاز بود. این قانون به بانکها اجازه میدادند تا در زمانهای بحرانی ارز موقتی با پشتوانه تضمین صادر کنند. در سال ۱۹۱۰، رهبران دولتی در ایالات متحده برنامهای برای تأسیس "بانک ملی رزرو" تدوین کردند. این برنامه در نهایت منجر به تشکیل سیستم فدرال رزرو ایالات متحده در سال ۱۹۱۳ شد. سیستم فدرال رزرو به عنوان مرجع مرکزی بانکداری در کشور طراحی شده بود و هدف آن نظارت بر بانکها و تأمین ارزیابی انعطافپذیر و پایدار بود.
تشکیل سیستم فدرال رزرو نشانگر تغییر قابل توجهی در سیستم بانکی و پولی ایالات متحده بود. این سازمان یک نهاد متمرکز را معرفی کرد که مسئولیت نظارت بر استحکام مالی کشور، اجرای سیاستهای پولی و ارائه یک منبع اعتباری برای بانکها در زمانهای بحران را بر عهده دارد. اهداف اصلی سیستم فدرال رزرو شامل ترویج کار و اشتغال کامل، استحکام قیمتها و حفظ استحکام سیستم مالی است.
درس های آموخته شده
بحران مالی سال 1907 تحت تأثیر چندین عامل اصلی بود که آن را امکانپذیر ساخت و اثرات آن را تشدید کرد:
- معماری سیستمی: بانکها و سازمانهای مالی در سال 1907 به صورت متقابل به امانتگذاری و امانتداری مشغول بودند و با یکدیگر در ارتباط بودند. این ارتباطات باعث شد که مشکلات در یک نهاد به سرعت به سایر نهادها منتقل شده و اثرات آن به صورت لولهای در سراسر سیستم مالی گسترش یابد.
- رشد قوی: قبل از بحران، اقتصاد آمریکا رشد قویی را تجربه کرده بود که باعث شد تقاضای قوی برای سرمایهگذاری شود. سازمانهای مالی تمایل داشتند سرمایه را فراهم یا تأمین کنند، حتی اگر برای این کار بخشی از داراییهای خود را بهطور ناشایست گسترش دهند. زمانی که سپردهگذاران به طور ناگهانی درخواست برداشت سرمایه خود را داشتند، مشکلات نقدینگی به وجود آمد که بحران را تشدید کرد.
- کاستیهای ایمنی ناکافی: صندوقهای اعتماد، برخلاف بانکها، از سطح حفاظتی مشابهی که مکانیزمهای تسویه بانکی ارائه میکنند برخوردار نبودند. به همین دلیل، داراییهای آنها ریسک بالاتری داشتند و در برابر بحران آسیبپذیرتر بودند.
- رهبری غیرمطلوب: رئیسجمهور تدی روزولت، که به خاطر مواضع پیشروی و تلاشهای مبارزه با تراستها شناخته میشد، به طور مداوم مخالفت خود را با منافع تجارت، از جمله وال استریت، ابراز میکرد. این موضوع باعث تشدید اشتباه و ناامیدی در میان عموم مردم آمریکا شد. وحشت و ناامیدی سپردهگذاران منجر به اعمال بانکی شدند و بحران را به شدت تشدید کردند.
- تکانههای اقتصادی واقعی: زمینلرزه سان فرانسیسکو و محدودیتهای صورتحساب بانک انگلستان، رخدادهای مهمی بودند که به عنوان نشانهها و پیشنگارهاز بحران سال 1907 عمل کردند. این رویدادها استحکام اقتصادی را به خطر انداختند و استرس اضافی را در سیستم مالی ایجاد کردند.
- ترس نامناسب، حرص و ناهنجاریهای رفتاری: رویدادهای سال 1907 احساسات شدیدی را در سرمایهگذاران، سپردهگذاران، مدیران مالی و عموم مردم به وجود آورد. ترس و هراس به سرعت گسترش یافت و منجر به یک چرخه اضطراب فزاینده شد. برخی افراد به دلیل فشار مالی شدید حتی به خودکشی روی آوردند.
- شکست در عمل گروهی: هرچند رهبری جی. پی. مورگان نقش کلیدی در کاهش بحران ایفا کرد، اما در برخی موارد رهبران مالی، به خصوص در شرکتهای اعتماد، عملکرد کندی داشتند. این عدم عملکرد به موقع و هماهنگ به شدت شدت بحران را افزایش داد.
این عوامل به طور کلی به آسیبپذیری و تأثیر بحران مالی سال 1907 کمک کردند و نیاز به اصلاحات و تأسیس سیستم رزرو فدرال در سال 1913 را مورد تأکید قرار دادند.
"اگر مردم پول خود را در بانک ها نگه دارند، همه چیز درست می شود." [– مورگان]
بحران مالی سال 1907 در واقع یکی از بحرانهای مالی مهم در تاریخ است که ممکن است الگویی مشابه تکرار شود. در قرن بیستم، ما شاهد رخداد ۱۵ بحران بورسی بودهایم که نشان میدهد عدم پایداری مالی یک مسئلهی مهم در تاریخ بوده است. همچنین، در دورههای اخیر نیز عدم پایداری مالی و پولی قابل توجهی رخ داده است. به عنوان مثال، بحران صندوقهای پسانداز آمریکا در دوره ۱۹۸۷-۱۹۸۹، تخریب ارز در مکزیک (۱۹۹۴) و آسیا (۱۹۹۷)، مشکل بدهی روسیه (۱۹۹۸) و موارد مشابه. این عوامل همگی مشابهی با عوامل مدرن مسائل مالی دارند و میتواند یک تأثیر تقویتی بر یکدیگر داشته باشند.
برای کاهش تأثیر این عوامل، راهکارهای زیر میتواند مفید باشد:
- شفافیت بیشتر: تقویت شفافیت در عملکرد مالی و پولی، اطلاعات بیشتری را در اختیار تصمیمگیرندگان و عموم مردم قرار میدهد و احتمال بروز نقص یا تخلفات را کاهش میدهد.
- ایجاد بوفرهای ایمنی بیشتر: ساختارهای مالی باید به گونهای طراحی شوند که بوفرهای ایمنی و مکانیزمهای مقابله با بحران را در بر داشته باشند. این شامل تأمین سرمایه کافی، نظارت مناسب بر ریسکها و استفاده از ابزارهای مالی مقاومت در برابر بحران است.
- عملکرد گروهی قوی توسط تصمیمگیرندگان آگاه: در زمانهای بحران مالی، تصمیمگیرندگان باید به صورت هماهنگ و با اطلاعات کافی عمل کنند. این شامل همکاری بین کشورها، تبادل اطلاعات، تنظیم و کنترل مناسب سیاستهای مالی و پولی و انجام تدابیر قاطع و مناسب در برابر بحران است.
از طریق انجام این راهکارها، میتوان تأثیر بحرانهای مالی را کاهش داد و برخورد بهتری با این مسائل داشت. البته، باید توجه داشت که هیچ سیستمی کاملاً مصوناز بروز بحرانهای مالی نیست و همچنان وجود ریسکها و تحدیدکنندههایی میتوانند باعث بروز بحرانهای مالی شوند. برای اینکه این راهکارها به خوبی عمل کنند، نیاز به تعامل و همکاری بین سیاستگذاران، نهادهای مالی، و سایر نهادهای مرتبط است. همچنین، برای حداکثر سازی اثربخشی این راهکارها، باید از تجربیات گذشته و درسهایی که از بحرانهای قبلی به دست آمده است، استفاده کرد و بهروزرسانیهای لازم در ساختارها و سیاستهای مالی انجام داد.
درباره نویسندگان
رابرت اف. برونر به واقع یک شخصیت برجسته در زمینه آموزش تجارت و توسعه مطالعات موردی است. او به عنوان دکان و استاد مدیریت کسب و کار در دانشکده مدیریت تجارت دانشگاه ویرجینیا خدمت کرده است. برونر به خاطر کارهای گستردهای که در روش مطالعات موردی انجام داده است شناخته میشود و تعداد زیادی مطالعات موردی تجاری را نوشته است، همچنین کتابهای دیگری در زمینههای مرتبط با مالی و مدیریت نیز نوشته است.
شان دی. کار، همانطور که اشاره شد، یک روزنامهنگار سابق است که در حال حاضر برنامههای نوآوری شرکتی را در موسسه باتن دانشگاه ویرجینیا هدایت میکند. موسسه باتن یک مرکز تحقیقاتی و آموزشی است که بر توسعه کارآفرینی و نوآوری در دانشکده مدیریت تجارت دانشگاه تمرکز دارد. نقش کار شامل رهبری طرحها و برنامههایی است که نوآوری و تفکر کارآفرینانه را در میان دانشجویان و شرکای تجاری مرتبط با دانشگاه تقویت میکند.
هر دو برونر و کار به زمینه آموزش تجارت کمک کردهاند و در زمینههایی مانند توسعه مطالعات موردی، مالی و نوآوری تخصص دارند. کار و زحمات آنان احتمالاً تأثیر قابل توجهی در شکلدهی به آموزش و عملکرد تجارت داشته است.
دیدگاه خود را بنویسید