انگیزههای مطالعه نظریه سازمان
کنجکاوری
برخی از افراد از سر «کنجکاوری» برانگیخته میشوند. کنجکاوی که بدانند همانند یک سازمان اندیشیدن، به فرآیندهای سازماندهی ورود کردن، یا فهم الگوهای شکلدهنده سازمان چگونه است.
فرصت
برخی دیگر به دلیل اینکه مطالعهی نظریه ی سازمان را «فرصتی» برای بسط اذهان خود به طرق جدید میدانند، مجذوب آن میشوند. نظریه سازمان بر علوم تجربی، علوم انسانس و علوم هنری استوار است و بنابراین چالش ذهنی تفکر میان رشته ای در میان مجموعه کامل دانش بشری را نوید میدهد.
عملگرایی
روزگاری «کرت لوین» از بانیان روانشناسی اجتماعی گفت «هیچ چیزی عملیتر از یک نظریهی خوب نیست». افراد عملگرا میدانند فهم نظریهی سازمانُ امکان تبدیل شدن آنها به مدیران سازمان های خصوصیُ دولتی یا غیر انتفاعی را بهبود میدهد.
اجبار
برخی از افراد دلیل دیگری برای مطالعه سازمان دارند: آنها «مجبور» به مطالع نظریه سازمان میشوند. این حالت داستان من است. برنامه ی دوره دکتریام مرا به مطالعه نظریه سازمان وادار کرد. در آن زمان نظریه سازمان برایم امری انتزاعی خشک و بی روح و بسیار نظری به چشم میآمد!
اگر شما هم مثل من هستیدُ اینجا مجموعهای از مفاهیم و مهارتهای مورد نیاز برای پی بردن به ارزش نظریه سازمان و مبادرت به نظریهپردازیی زمان خواهد برد.
برخی از کاربردهای عملی نظریه ی سازمان
در فصل اول کتاب "نظریه سازمان" ماری جو هچ، جدولی با عنوان "برخی از کاربردهای عملی نظریه سازمان" آمده است. این جدول به شرح زیر است:
کاربردهای عملی نظریه سازمان | توضیحات |
طراحی سازمان | نظریه سازمان به مدیران کمک میکند تا سازمانهای خود را به صورت بهینه طراحی کنند و ساختار و فرآیندهای مناسبی را برای آنها ایجاد کنند. |
مدیریت منابع انسانی | نظریه سازمان به مدیران کمک میکند تا بهبود عملکرد کارکنان، جذب و حفظ کارکنان با استعداد، و ایجاد فرهنگ سازمانی مناسب برای سازمانها را بررسی کنند. |
مدیریت تغییرات سازمانی | نظریه سازمان به مدیران کمک میکند تا تغییرات لازم در سازمانهای خود را با توجه به شرایط داخلی و خارجی سازمانها، بهینهسازی کنند. |
مدیریت روابط با مشتریان | نظریه سازمان به مدیران کمک میکند تا روابط با مشتریان خود را بهبود بخشند و با ارائه خدمات و محصولات با کیفیت، رضایت مشتریان را جلب کنند. |
توسعه کسب و کار | نظریه سازمان به مدیران کمک میکند تا با توجه به شرایط داخلی و خارجی، راهکارهای مناسبی برای توسعه کسب و کار خود پیدا کنند. |
مدیریت دانش | نظریه سازمان به مدیران کمک میکند تا دانش و تجربیات کارکنان را مدیریت کرده و آنها را به بهبود عملکرد سازمان کمک کنند. |
مدیریت کیفیت | نظریه سازمان به مدیران کمک میکند تا با به کارگیری روشهای مناسب، کیفیت محصولات و خدمات خود را بهبود بخشند. |
این جدول نشان میدهد که نظریه سازمان به مدیران و مدیرانی که در حوزه مدیریت فعالیت میکنند، در بسیاری از جنبههای مختلف کاربردی است و میتواند به بهبود عملکرد سازمانها کمک کند.
۱- کمک به مدیران برای توسعه و پیادهسازی راهکارهای موثر در مدیریت سازمان.
۲- کمک به مدیران برای درک بهتر رفتار و عملکرد کارکنان در سازمان.
۳- کمک به مدیران در مدیریت منابع انسانی و بهبود فرآیندهای کاری.
۴- کمک به مدیران در درک نحوه تأثیرگذاری ساختار سازمان بر عملکرد آن و تغییرات ساختاری موثر.
۵- کمک به مدیران در شناخت بهتر محیط خارجی سازمان و رقابتهای بازاری که در آن فعالیت میکنند.
۶- کمک به مدیران در یافتن راهکارهای مناسب برای مواجهه با چالشهای مختلفی که در مدیریت سازمان وجود دارند.
۷- کمک به مدیران در برنامهریزی برای تغییرات و تحولات سازمانی و ارتقای عملکرد سازمان.
۸- کمک به مدیران در توسعه و بهبود فرهنگ سازمانی و بهبود روابط بین کارکنان و مدیران.
۹- کمک به مدیران در شناسایی و بهبود عوامل مختلفی که ممکن است باعث مشکلات سازمانی شوند مانند مشکلات ارتباطی، نارضایتی کارکنان و غیره.
نظریه چیست؟
در آکسفورد تئوري را چنين تعريف کرده اند:
نظریه:
- سيستمي از ايده ها که چيزی را تبيين مي کند، به طور خاص سيستمی که متکی بر اصول اصلي است.
- ديدگاهي نظری
- فضاي دانش تجريدي يا تفکر نظري
- شرح اصول يک علم
نظریه پرداز: مبدع يا صاحب يک يا چند تئوري
نظریه پردازی: درگيرشدن در ساخت يک يا چند تئوري
نظریه نوعي تبيين است، يعني تلاشي براي تبيين بخشي از تجربه در جهان.
تعریف نظریه، پدیده، مفاهیم و انتزاع
ماری جو هچ، در کتاب "نظریه سازمان"، به تعریف چندین مفهوم پایه در حوزه نظریه سازمان پرداخته است. برخی از این تعاریف عبارتند از:
نظریه:
نظریه به مجموعهای از مفاهیم، تعاریف، روابط و فرضیاتی گفته میشود که برای توضیح و پیشبینی یک پدیده مشخص، در نظر گرفته میشود. نظریهها برای توضیح چرایی یک پدیده استفاده میشوند و از طریق آزمایشها و تحقیقات، قابل تایید و رد شدن هستند.
مثال: نظریه جذب و نگهداری کارکنان، که برای توضیح و پیشبینی اینکه چرا برخی سازمانها کارکنان خود را جذب میکنند و سپس آنها را نگه میدارند، در نظر گرفته میشود.
پدیده:
پدیده به هر چیزی گفته میشود که مورد مطالعه و تحقیق قرار گرفته و توسط شخصی یا گروهی به عنوان موضوع مورد بررسی قرار میگیرد. در حوزه نظریه سازمان، پدیدهها میتوانند به شکلهای مختلفی از جمله ساختار سازمانی، فرهنگ سازمانی، رفتار سازمانی و مدیریت منابع انسانی باشند.
مثال: پدیده رفتار شهروندی سازمانی، که به معنای رفتار کارکنان در برقراری ارتباط با همکاران، مدیران و سایر افراد در سازمان است.
مفهوم:
مفهوم به معنای تصویری است که از یک مسئله، پدیده یا فرایند در ذهن فرد تشکیل میگیرد. مفهومها میتوانند به شکل علامتها، نمادها و واژگانی که برای توصیف چیزی استفاده میشوند، بیان شوند.
مثال: مفهوم سازمان، که به معنای یک موجود اجتماعی است که با هدف دستیابی به اهداف خاصی تشکیل شده و از منابع مختلفی برای دستیابی به این اهداف استفاده میکند.
انتزاع:
انتزاع به معنای جدا کردن یک مفهوم از واقعیتهای مرتبط با آن است. در حوزه نظریه سازمان، انتزاع به معنای جدا کردن مفاهیم از پدیده برای توضیح و تحلیل دقیقتر استفاده میشود.
مثال: انتزاع مفهوم ساختار سازمانی، که به شکلهای مختلفی مانند سلسله مراتبی، ماتریسی، تیمی و شبکهای وجود دارد، از واقعیتهای مرتبط با آن مانند ترکیب کارکنان، جایگاههای سازمانی و پیوستگی بین بخشهای مختلف سازمان جدا میشود. به این صورت، با انتزاع و جداسازی از واقعیتهای مرتبط با آن، میتوان برای توضیح و تحلیل دقیقتر سازمانها از این مفهوم استفاده کرد.
به طور خلاصه، ماریجو هچ به عنوان یک نظریهپرداز، از این تعاریف برای توضیح و تفسیر پدیدههای سازمانی استفاده میکند. به کمک مفاهیم و انتزاعاتی که تولید میکند، او به ما کمک میکند تا بهترین روشهای مدیریت سازمانها را بشناسیم و بهبود و ارتقای عملکرد سازمانها را درک کنیم.
قطعهبندی و تعمیمپذیری
ماری جو هچ، قطعه بندی و تعمیم پذیری به عنوان دو مفهوم اساسی در نظریه سازمان مطرح شده است. در ادامه، توضیحاتی درباره هر یک از این مفاهیم با مثالهایی که در کتاب ارائه شدهاند، آورده شده است:
قطعه بندی
قطعه بندی به معنای تقسیم سازمان به بخشهای مختلف است که هر بخش مسئولیتهای خود را دارد. در قطعه بندی، هر بخش مستقل از دیگر بخشها عمل میکند و هر بخش به صورت جداگانه مدیریت میشود. این مفهوم به عنوان یکی از اصول مدیریت سازمانی در نظر گرفته میشود و به کمک آن، سازمانها میتوانند بهترین روشهای مدیریتی خود را شناسایی کنند و بهبود عملکرد خود را دنبال کنند. به عنوان مثال، در صنعت خودروسازی، ممکن است یک شرکت خودروساز به بخشهای مختلفی مانند بخش تولید، بخش بازاریابی، بخش تحقیق و توسعه و غیره تقسیم شود تا هر بخش مسئولیت خود را به بهترین شکل انجام دهد.
تعمیم پذیری:
تعمیمپذیری به معنای استفاده از تجربیات و دانش به دست آمده در یک بخش سازمان و اعمال آن به سایر بخشهای سازمان است. با تعمیم پذیری، سازمانها میتوانند از بهترین روشهای مدیریتی و تجاربی که در یک بخش به دست آمده است، بهره بگیرند و آن را به سایر بخشها اعمال کنند. به عنوان مثال، اگر در یک شرکت فناوری اطلاعات، بخش تحقیق و توسعه روشی نوین برای تولید نرمافزارهای جدید به دست آورده است، میتوان آن روش را به سایر بخشها مانند بخش تولید یا بخش فروش اعمال کرد تا به بهترین شکل ممکن از تجربیات به دست آمده استفاده شود.
به طور خلاصه، قطعه بندی و تعمیم پذیری به عنوان دو مفهوم اساسی در نظریه سازمان، به ما کمک میکنند تا بهترین روشهای مدیریت سازمانی را شناسایی کرده و آنها را به سایر بخشها اعمال کنیمانند تجربیاتی که در یک بخش به دست آمده استفاده کنیم. این دو مفهوم به کمک یکدیگر، بهبود و ارتقای عملکرد سازمانها را امکانپذیر میکنند.
کاربرد تئوری ها چيست؟
1- اين حوزه مطالعه شيوه های مؤثر انديشيدن را به روی ما می گشايد.
2- به تحليل موقعيت های پيچيده و کشف ابزار اثر بخش برخورد با آنها کمک می کند.
3- ذهن را نسبت به جنبه های متعدد زندگی درون و برون سازمان باز می کند.
4- بکارگيری يک تئوری فعاليتی خلاقانه است. Application of theory is creatie act
اين مسئله که فکر کنيم تئوريها راه حل دقيقی برای حل مسئله ارائه می دهند ساده لوحانه است. وظيفه اصلی علم اين نکته است که کدام تئوری ها صحيح ترند.
يکي از مسائل فراروی آزمون تئوريهای سازمانها به شيوه علمی آن است که پديده های مورد بررسی غالبا به صورت مستقيم قابل تاييد نيستند، يعنی آنچه می توان مشاهده کرد از مفاهيم و روابط تئوريک که می خواهيم آن را آزمون کنيم به مراتب فاصله دار تر است.
در اين مثال تئوری پردازان نمی توانند در مورد آنچه عملکرد را تشکيل می دهد يا چگونگی سنجش آن توافق کنند. پيچيدگی سازمان، تنوع تئوری سازمان و نگاه های چندگانه به آن را منجر می شود. اولين بار مورگان ديدگاه های مختلف را در کتاب paradigms & organizational analysis sociological طبقه بندی نمود.
چالشهای نظریهپردازی
در فصل اول کتاب نظریه سازمان ماری جو هچ، چالشهایی که در نظریهپردازی در حوزه سازمانها وجود دارد، مورد بررسی قرار گرفته است. در ادامه، توضیحاتی درباره هر یک از این چالشها به همراه مثالهایی که در کتاب ارائه شدهاند، آورده شده است:
پیچیدگی سازمانها:
سازمانها به دلیل پیچیدگی و تعاملات بین اعضا و بخشهای آن، مشکلاتی را برای نظریهپردازان ایجاد میکنند. به عنوان مثال، در یک سازمان بزرگ مانند شرکتهای فناوری اطلاعات، بخشهای مختلفی با تخصصهای مختلف از جمله تحقیق و توسعه، تولید، بازاریابی و فروش، در آن وجود دارند و در کنار آن، افراد مختلفی با تجربیات و شخصیتهای مختلف در آن سازمان مشغول به کار هستند.
برخورداری از تجربیات متفاوت:
افراد مختلف با تجربیات مختلف در یک سازمان فعالیت میکنند که این موضوع ممکن است تضادهایی در نظریهپردازی ایجاد کند. به عنوان مثال، در یک شرکت تولیدی، ممکن است کارکنانی با تجربه مدیریتی موفق و کارکنانی با تجربه فنی قوی در آن سازمان فعالیت کنند. این موضوع میتواند باعث شود که نظریهپردازان درباره بهترین روشهای مدیریت و بهینهسازی عملکرد سازمان، با هم تضاد داشته باشند.
تغییر پویای سازمانها:
سازمانها در طول زمان تغییراتی را تجربه میکنند که این موضوع میتواند باعث شود که نظریهپردازان با تحولات جدید در سازمانها همراه نباشند. به عنوان مثال، با گسترش استفاده از فناوری در سازمانها، نظریهپردازان باید به دنبال استفاده از روشهای جدیدی برای بهبود عملکرد سازمان باشند.
تفاوت در فرهنگها:
وجود فرهنگهای متفاوت در سازمانها، میتواند باعث شود که نظریهپردازان درباره روشهای مدیریتی و بهینهسازی عملکرد سازمان، با تفاوت فرهنگها و مسائل فرهنگی در سازمانها، مواجه شوند. به عنوان مثال، در یک سازمان چندملیتی با کارکنانی از فرهنگهای مختلف، ممکن است که برخی روشهای مدیریتی که در یک فرهنگ موفق بودهاند، در فرهنگ دیگری نتیجه مطلوبی نداشته باشند.
به طور خلاصه، این چالشها شامل پیچیدگی سازمانها، برخورداری از تجربیات متفاوت، تغییر پویای سازمانها و تفاوت در فرهنگها هستند که هر یک باعث میشوند که نظریهپردازان با مشکلاتی در نظریهپردازی در حوزه سازمانها مواجه شوند.
آن نگاهها چه هستند؟
نگاههای نظری
با تعریف روابط بین مفاهیم، نظریهها شکل می گیرند اما نظریه ها به هم مرتبط هستند. قطعات بزرگتری را شکل می دهند: «نگاههای نظری»، نگاههای نظری از دل شباهتهای موجود در نحوه تعریف، نظریه پردازی و مطالعه ی پدیده ها ظهور می کنند و این کتاب عمدتأ بر سه نگاه نظری( مدرن، نمادین و پست مدرن) استوار است که در پنجاه سال اخیر بر نظریه سازمان حاکم شده اند. هر سه نگاه دنباله ی پاشنه های یک دوره ما قبل تاریخ ظهور امروزی نظریه سازمان هستند که تقاضاهای عملی برای دانش هنجاری(بایدی) درباره ی نحوه دستیابی به موقیت از طریق سازمان و سازمان دهی سربرآورند.
نگاه هنجاری
این نگاه به معنای تعریف نظریه ای بر اساس کاربستهای عملی آن است. هنجاری بودن به معنای ارزیابی و ارزش گذاری درباره یک پدیده بر مبنای یک آرمان، استاندارد یا مدلی از نحوه ای که چیزها باید باشند، است. امروزه نگاه هنجاری با بهترین اقدام و الگوبرداری یا محک زنی مثال زده می شود. نظریه های هنجاری این را مطرح می کنند که با تقلید و الگوبرداری از شیوه ها و یا فنون موفق ترین سازمان ها، می توان موفقیت مشابهی را رقم زد.
نگاه مدرن
نگاه مدرنیست بر این باور است که "واقعیت عینی و فیزیکی" مورد بحث ما است و در نتیجه هر نگاهی، دیدگاهی از یک چیز (پدیده) اما دیدگاهی متفاوت از آن پدیده (خواه فیل باشد خواه سازمان) است.
در مقابل، بسیاري از نظریه پردازان نمادین- تفسیري و پست مدرن ها، مدعی اندکه دانش نمی تواند در برابر جهان واقعی مورد آزمون قرار گیرد. زیرا جهان واقعی از تجارب، ایده ها و گفته هاي ما (نظیر تئوري هاي ما در مورد جهان) ساخته می شود. یعنی واقعیت به صورت ذهنی تعریف می شود. بنابراین نگاه هاي متفاوت، واقعیات متفاوت را می سازند و این واقعیات ممکن است مکمل، متعارض و یا متناقض باشند.
پيش فرض هاي متفاوت منجر به تئوري هاي متفاوت می شوند.
به علت این تفاوت ها، شناسایی پیش فرض هایی که یک تئوري خاص بر آن استوار است، حائز اهمیت است. در تئوري سازمان، زمانی که مجموعه اي از پیش فرض هاي بنیادین، زیر بناي تئوري هاي متعدد قرار می گیرند، تئوريها به عنوان یک نگاه یا پارادایم یا نگرش بارز شناخته می شوند. به علاوه چون پیش فرض هاي زیر بنایی یک نگاه یا پارادایم معین نوعاً درون تئوري سازمان در زمان هاي مختلف به کار برده شده اند، دیدگاه ها غالباً پیوند هاي تاریخی دارند.
دیدگاه خود را بنویسید