اثر دانینگ کروگر (Dunning-Kruger Effect) چیست؟
اثر دانینگ-کروگر (Dunning-Kruger Effect) یک مفهوم روانشناسی است که توسط دو روانشناس به نامهای دیوید دانینگ (David Dunning) و جوستین کروگر (Justin Kruger) مطرح شده است. این اثر به نوعی از انحراف شناختی یا خطای ارزیابی ارتباط دارد که در آن افرادی که کمترین تجربه و کمبود دانشی در یک حوزه خاص دارند، به طور ناخودآگاه به طور غلطی قضاوت میکنند که آن حوزه را بسیار آسان و ساده میبینند و خود را به طور غیرعادلانه تخصصی در آن حوزه ارزیابی میکنند.
به عبارت دیگر، افرادی که دانش و تجربه کمی در یک حوزه دارند، ممکن است قدرت تشخیص خود را بالا برده و به اشتباه اعتقاد داشته باشند که آن حوزه بسیار آسان است. این افراد ممکن است نتایج غلطی برای خود بیابند و نتوانند خطاها و نقصهای خود را به درستی تشخیص دهند.
در مقابل، افرادی که دانش و تجربه بیشتری در یک حوزه دارند، ممکن است خود را در موضوعات پیچیدهتر و سختتر دانسته و بیشترین تجربه خود را به عنوان یک نقطه مرجع قرار دهند. آنها ممکن است از کمبود خود آگاهانه برخوردار باشند و قدرت تشخیص خود را پائینتر بسنجند.
اثر دانینگ-کروگر به طور گسترده در زمینههای مختلفی مورد مطالعه قرار گرفته است، از جمله تحصیلات، مهارتهای اجتماعی، مهارتهای رانندگی، و حتی در عملکرد سیاسی. این اثر باعث میشود ما در مورد خود و دیگران نقصها و خطاهایی را نادیده بگیریم و ارزیابیهای نامناسبی داشته باشیم. مفهوم اثر دانینگ-کروگر مهمی است در درک نقصهای ارزیابی و ارتقای دانش و تجربه. این مفهوم ما را به یاد میدارد که تواضع علمی و خودآگاهی از محدودیتها و نقصهای خود مهم است و باعث بهبود فرآیند یادگیری و رشد شخصی میشود.
«افرادی که دانش کمتر از میانگین دارند، با دو مشکل بهصورت همزمان مواجه هستند: نه تنها نتیجهگیریهای اشتباهی دارند و بر اساس همان نتیجهگیریها خطاهای مکرری را مرتکب میشوند، بلکه به دلیل همین مشکل، عدم توانایی خود را نیز درک نمیکنند و متوجه این عدم توانایی نخواهند شد.»
جایی که این سوگیری اتفاق می افتد
چندین عامل میتواند به ایجاد اثر دانینگ-کروگر (Dunning-Kruger Effect) کمک کند. این عوامل عبارتند از:
- کمبود دانش: افرادی که دانش و تجربه کمتری در یک حوزه خاص دارند، ممکن است به طور نادرستی از سطح آسانی و سادگی آن حوزه پیروی کنند. آنها ناشی از کمبود دانش و تجربه، توانایی صحیحی برای تشخیص پیچیدگی و نیازهای واقعی آن حوزه را ندارند.
- ناهنجاری در تشخیص خطا: اثر دانینگ-کروگر باعث میشود افراد کمتر دانشمند، توانایی ضعیفی در تشخیص خطاها و نقصهای خود داشته باشند. آنها ممکن است به راحتی از خطاها عبور کنند یا حتی خطاهای خود را به درستی تشخیص ندهند.
- عدم آگاهی از محدودیتهای خود: افرادی که تجربه و دانش کمتری دارند، معمولاً عدم آگاهی کامل از محدودیتها و نقصهای خود دارند. آنها احساس نمیکنند که دانش و تجربه کافی برای ارزیابی صحیح خود دارند و از این رو اغلب به طور غلطی خود را تخصصی میدانند.
- انتقال ارزش به دیگران: برخی از افراد، به دلیل کمبود دانش و تجربه، ارزشمندی را که خود ندارند، به دیگران نسبت میدهند. آنها به عنوان مرجعی برای ارزیابی دیگران استفاده میکنند و به طور نادرست به شکلی بالا و مطلق از خود و دیگران قضاوت میکنند.
مهم است بدانید که این عوامل تنها عوامل محتملی هستند و هر فرد و شرایطی ممکن است تأثیرات متفاوتی داشته باشد. همچنین، این اثر در همه افرادی که دانش و تجربه کمتری دارند، قابل مشاهده نیست و در برخی از افراد ممکن است با تواضع و آگاهی از محدودیتهای خود همراه باشد.
چه کسانی تحت تاثیر اثر دانینگ کروگر قرار میگیرند؟
اثر دانینگ-کروگر (Dunning-Kruger Effect) قابل تأثیرگذاری بر روی افرادی است که دانش و تجربه کمتری در یک حوزه خاص دارند. این اثر بیشتر در مواردی که میزان دانش و تجربه فرد به طور قابل ملاحظهای کمتر است و بیشتر در حوزههایی که نیاز به مهارتها و دانش تخصصی دارند، مشاهده میشود.
معمولاً اثر دانینگ-کروگر بر روی افرادی تأثیر میگذارد که:
- دانش و تجربه کمتری در حوزه موردنظر دارند و هنوز مراحل آغازین یادگیری را طی میکنند.
- افرادی که به دلیل کمبود دانش و تجربه، قادر به تشخیص پیچیدگی و نیازهای واقعی یک حوزه نیستند.
- افرادی که عدم آگاهی کامل از محدودیتهای خود دارند و به طور نادرست خود را برتر از دیگران میدانند.
- افرادی که انتقال ارزش به دیگران دارند و خود را به عنوان مرجعی برای ارزیابی دیگران استفاده میکنند.
مهم است بدانید که این اثر ممکن است در مواردی که دانش و تجربه کمتری وجود دارد، مشاهده شود، اما هر فرد و شرایطی ممکن است تأثیرات متفاوتی داشته باشد. همچنین، این اثر بر روی همه افرادی که دانش و تجربه کمتری دارند، قابل مشاهده نیست و در برخی از افراد ممکن است با تواضع و آگاهی از محدودیتهای خود همراه باشد.
اثرات فردی
به دلیل اثر دانینگ-کروگر، ممکن است ندانید در چه چیزی ماهر هستید، زیرا فرض میکنید آنچه برای شما آسان است، برای دیگران نیز آسان است. بنابراین از توانایی شناسایی تخصصها و استعدادهای خود محروم میشوید.
علاوه بر این، وقتی در کاری که برایتان چالشبرانگیز است موفق میشوید، احتمالاً اشتباهاً فکر میکنید استعداد شما در همان چیز است. در حالیکه در واقعیت، ممکن است شما فقط یک عملکرد ضعیف را به سطح متوسط رسانده باشید. همانطور که میبینید، این اختلاف ممکن است باعث شود تصمیمهای اشتباهی در مورد فرصتها یا حرفههایی که دنبال میکنید، بگیرید. ممکن است خودتان را در حال پرسیدن از دوستانتان "من در چه چیزی خوبم؟" ببینید. این انتخاب بدی نیست. درک اثر دانینگ-کروگر میتواند به شما کمک کند تشخیص دهید کی باید به تواناییهای خودتان اعتماد کنید و کی باید از دیگرانی که ممکن است شما را عینیتر از خودتان ببینند، مشاوره بگیرید.
این اثر همچنین میتواند باعث شود وقتی "استعدادهای" شناخته شده توسط خودتان توسط دیگران شناخته نشود، احساس ناامیدی کنید. ممکن است انتظار ارتقای آینده خود را داشته باشید، ولی به کسی برود که حتی فکرش را هم نمیکرد. احتمالاً عملکرد متوسط شما باعث شده بود فکر کنید به خصوص خوب عمل کردهاید، در حالیکه تخصص او باعث شده بود فکر کند متوسط است. فکر کردن اینکه در چیزی بهتر از آنچه هستید، میتواند باعث شود فرصت یادگیری از دیگرانی که واقعاً ماهرتر یا بادانشتر هستند را از دست بدهید. علاوه بر این، فکر کردن اینکه در چیزی متوسط هستید در حالی که واقعاً مهارت زیادی دارید، میتواند باعث شود فرصت آموزش و انتقال دانش به دیگران را از دست بدهید.
اثرات سیستمیک
به عنوان یک جامعه، ما از یادگیری از بهترینهای بهترینها محروم میمانیم، زیرا اعتماد به نفس آنها موجب میشود پشت درهای بسته بمانند. در مرکز صحنه، اغلب افرادی با تواناییهای زیر متوسط حضور دارند.
متأسفانه، افرادی که بیاطلاعترین هستند - در 25 درصد پایینی هر مهارتی - خود را بیشازحد بالاتر ارزیابی میکنند. در بافت دموکراسی ما، این بدان معناست که شهروندان بیاطلاعتر ما، اعتمادبهنفس بیشتری هم دارند. نه تنها این افراد جاهل مقاومت زیادی در برابر آموزش دارند - چرا که فکر میکنند بیشترین اطلاعات را دارند - بلکه مسئول انتشار بیشترین اطلاعات (در واقع اطلاعات نادرست) هم هستند.
در اصل، اثر دانینگ-کروگر بر همین موضوع تأثیر میگذارد: نه کمبود اطلاعات، بلکه فراوانی اطلاعات نادرست. وقتی هیچ نمیدانیم، میفهمیم که چیزی نمیدانیم، اما اطلاعات نادرست است که باعث میشود فکر کنیم همهچیز را میدانیم و بیتوجهانه روی دکمه اشتراک کلیک کنیم.
در سطح ملی یا جهانی، این اثر پیامدهای خطرناکی دارد که قبلاً هم شاهد آن بودهایم. در واقع اگر سیاستمدار باشید، شاید واقعاً از داشتن مخاطبان بیاطلاعتر سود ببرید. افرادی که اطلاعات کمتری در مورد مسائل سیاسی و جهانی دارند، احتمال بیشتری دارد آنچه میگویید را باور کنند، خود را بهخوبی آگاه بدانند، رأی دهند و دیدگاههای شما را با دیگران به اشتراک بگذارند. افرادی که از نظر سیاسی در سطح متوسط تا بالا قرار دارند - تا حدودی آگاه از مسائل سیاسی - احتمال بیشتری دارد از بحث سیاسی کنارهگیری کنند و رأی ندهند، چون خود را شایسته مشارکت نمیدانند. در حالیکه کارشناسان - بااطلاعترین افراد - میدانند که پایه دانش قوی دارند، اما از آموزش مردم عام اجتناب میکنند، فقط به این دلیل که متوجه نادر بودن تجربه خود نیستند.
بیماری فقدان خودآگاهی در جامعه ما باعث میشود افراد جاهل و ناآگاه اعتمادبهنفس لازم برای تصاحب میکروفون را داشته باشند، در حالیکه کارشناسان و افراد بااطلاع پشت پرده مشغول بالا کشیدن پردهها هستند. این پدیده باعث انتشار اطلاعات نادرست و دیدگاههای بدون اطلاع در جهان اجتماعی ما میشود و موجب میگردد فرصتهای واقعی یادگیری از یکدیگر را از دست بدهیم.
اگر بسیاری از افراد ناآگاه فکر کنند که بهترین هستند، جامعه ما با ماهی های در حال رشد در یک حوض کوچک و کوچک باقی می ماند.
چرا این اتفاق می افتد
اثر دانینگ-کروگر نوعی بنبست است. افرادی که در مورد یک موضوع دانش یا مهارت چندانی ندارند، دانش یا مهارت لازم برای تشخیص اشتباهات یا خلاءهای دانش خود را ندارند. به دلیل این نقاط کور، نمیتوانند ببینند کجا اشتباه میکنند، و در نتیجه فرض میکنند که عملکرد عالی دارند.
در مقابل، افرادی که در یک حوزه خاص در بالای هرم قرار دارند، توانایی تشخیص تخصص خود را ندارند، چرا که کار برایشان به راحتی و طبیعی انجام میشود و متوجه نیستند که برای دیگران اینطور نیست. راحتی کسب این مهارتها یا دانش برایشان، آنها را از این واقعیت که کار برای دیگران چالشبرانگیزتر است، غافل میکند. آنها به جای دستکم گرفتن خود، تواناییهای دیگران را معادل خود فرض میکنند.
"جهل بیشتر از دانش باعث ایجاد اعتماد به نفس می شود." چارلز داروین
اگرچه این اثر در زمینهها و موضوعات متنوعی مانند هوش هیجانی، استدلال منطقی، دانش مالی، آگاهی سیاسی، شطرنج، رانندگی و حتی دانش پزشکی یافت شده است، اخیراً شکهایی در مورد دقت آن به عنوان یک سوگیری مغز انسان وجود دارد. پژوهشهای مربوط به سال 2016 که در این مقاله اشاره شده است، نشان میدهد از آنجا که دادههای تولیدشده توسط رایانه نیز تحت تاثیر اثر دانینگ-کروگر قرار میگیرند، این پدیدهای محاسباتی است و بنابراین نمیتواند به عنوان یک سوگیری ذهن انسان تلقی شود.
چرا مهم است
اثر دانینگ-کروگر مهم است زیرا ما را از نقاط کور خود آگاه میکند و به ما فرصت میدهد تا برداشتهای خود را تنظیم کنیم. از آنجایی که برای کسانی که آن را تجربه می کنند نامرئی است، لازم است یک گام به عقب بردارید تا متوجه شوید که ارزیابی های خود تا حد زیادی مغرضانه و احتمالاً نادرست هستند. اگر بر اساس دانش و مهارت های شخصی خود انتخاب می کنید، احتمالاً از اطلاعات معتبر کافی استفاده نکرده اید. همچنین، اگر حرف شخص دیگری را به خاطر آنچه که در آن خوب است بپذیرید، اطلاعات شما نادرست است. اجازه ندهید کسی شما را متقاعد کند که شایستگی کسب و کار شما یا ارتقای شغلی شما را دارد، فقط به این دلیل که فکر می کند برتر است - ممکن است به شدت نادان باشند و عملکرد خود را به شدت بیش از حد ارزیابی کنند.
اثر دانینگ-کروگر می تواند باعث شود ما قبل از افراد معتبر به حرف افراد مطمئن گوش کنیم. این تأثیرات بیاندازهای بر جامعه ما دارد، زیرا ما اطلاعات و توصیههایی را از کسانی میپذیریم که اول و با صدای بلند صحبت میکنند، قبل از کسانی که حرفهایشان بیشترین شایستگی را دارد.
همچنین، دانستن اثر دانینگ-کروگر ممکن است حسادت شما را نسبت به دیگرانی که به نظر می رسد «همه چیز را با هم دارند» کاهش دهد. فکر کردن به اینکه همه چیز را میدانید نشانهای است که شما کم میدانید.
"من آنقدر جوان نیستم که همه چیز را بدانم." اسکار وایلد
چگونه از آن اجتناب کنیم
وقتی صحبت از اثر دانینگ-کروگر به میان می آید، مقایسه خود با دیگران ممکن است بدترین کاری نباشد که می توانید انجام دهید – فقط به درمانگر خود نگویید که ما این را گفتیم.
شما می توانید با گوش دادن و به دست آوردن بینش نسبت به اجرای دیگران، از نادیده گرفتن عملکرد خود جلوگیری کنید. اگر دوستتان که فقط چند کلمه اسپانیایی میدانست، از شما میپرسید که درسها چگونه پیش میروند، پاسخ شما ممکن است او را متوجه این واقعیت کند که او در این زبان خیلی هم عالی نیست. علاوه بر این، تلفظ ضعیف او ممکن است به شما نشان دهد که در واقع مهارت ناشناخته ای در زبان دارید.
صرف دانستن در مورد اثر دانینگ-کروگر نیز می تواند به شما در کاهش اثرات آن کمک کند. به یاد داشته باشید که فکر کردن به اینکه در کاری بد هستید، احتمالاً شما را در میانه کار قرار می دهد، زیرا به این معنی است که بینش کافی برای تشخیص ناتوانی های خود دارید. اما به یاد داشته باشید: سطوح جدید، شیاطین جدید.
همچنین به یاد داشته باشید که اگر فکر میکنید در کاری استثنایی هستید، احتمالاً باید چیزهای زیادی یاد بگیرید.
در نهایت، میتوانید با باز بودن بازخورد از اثر دانینگ-کروگر اجتناب کنید، که البته گفتن آن آسانتر از انجام دادن است. افرادی که عملکرد پایینی دارند به طور مداوم انتقاد را به خوبی دریافت نمی کنند و به طور مزمن به بهبود خود بی علاقه هستند. به جای حذف بازخوردها و انتقادات سازنده، انتقاد را به عدم آگاهی خود نسبت دهید و از آن آگاهانه برای پیشرفت خود استفاده کنید.
"هنگامی که با یک احمق بحث می کنید، ابتدا مطمئن شوید که طرف مقابل هم همین کار را نمی کند." ضرب المثل قدیمی
چگونه همه چیز شروع شد
اثر دانینگ-کروگر اولین بار در سال 1999 توسط محققین دیوید دانینگ و جاستین کروگر در دانشگاه کرنل کشف و نوشته شد.
محققان متوجه شدند که مردم چقدر تواناییهای خود را در زندگی روزمره بیش از حد ارزیابی میکنند - به پسری در کلاس فکر کنید که مدام دستش را برای انتقال ایدههای بیفایدهاش بالا میبرد - و اصطلاح "بار دوگانه | dual burden" را ابداع کردند. بار دوگانه برای توصیف اینکه این افراد از دو چیز رنج می برند استفاده شد: جهل و نادانی از جهل خود. محققان شرکت کنندگان تصادفی را در آزمون های طنز، دستور زبان و استدلال منطقی مورد آزمایش قرار دادند. آنها دریافتند افرادی که در 25 درصد پایین هر یک از این نمرات آزمون قرار می گیرند، تمایل داشتند خود را در بالای گروه پیش بینی کنند. وقتی آنها در صدک 12 به ثمر رسیدند، خود را در 62 ام تخمین زدند.
از طرف دیگر، افرادی که در 25 درصد برتر بودند، پیش بینی کردند که امتیازاتشان اندکی کمتر از آنچه در واقع بودند باشد.
دانینگ و کروگر مطالعه مشابهی را روی دانشآموزان کرنل که از امتحانات نهایی بیرون آمده بودند انجام دادند. آنها از دانش آموزان خواستند که نمرات آزمون خود را پیش بینی کنند، سپس زمانی که آنها نمرات واقعی خود را دریافت کردند، پیگیری کردند. نتایج آنها پایدار ماند.
تجزیه و تحلیل این نتایج اختلافات در برآورد خود را به مهارت فراشناختی (توانایی تفکر در مورد تفکر خود) نسبت داد. در واقع، بهبود مهارتهای شرکتکنندگان - در مورد طنز، دستور زبان و استدلال منطقی - به آنها کمک کرد تا محدودیتهای تواناییهای خود را بشناسند و نمرات خود را در آزمایشهای بعدی بهتر پیشبینی کنند.
مثال 1 - نیروی کار شرکت
در یک مطالعه، 42٪ از کارکنان یک شرکت مهندسی نرمافزاری فناوری بالا عملکرد خود را جزو 5٪ برتر ارزیابی کرده بودند.
البته، این از نظر ریاضی غیرممکن است. اما مهم است، زیرا نشاندهنده فرصتهای یادگیری و رشدی است که میتواند در دنیای شرکتی از دست برود. اگر 42٪ از کارکنانتان فکر کنند 95٪ شرکت در سطوح پایینتر از خودشان فعالیت میکنند، یعنی 42٪ کارکنان حاضر نیستند از فرصتهای یادگیری از کسانی که واقعاً در 5٪ برتر هستند، استفاده کنند. آنها فکر میکنند بهترین هستند و در نتیجه شانس رشد و توسعه مهارتهایشان را از دست میدهند.
اگر 5٪ واقعی برتر احساس خوبی از تواناییهای منحصربفرد خود نداشته باشند، ممکن است از فرصتهای رهبری مثل توسعه حرفهای، مربیگری یا حتی راهنمایی روزمره افراد تازهوارد غافل شوند. خودآگاهی کارکنان در مورد عملکردشان میتواند تاثیر بزرگی بر رشد و توسعه شرکت داشته باشد.
مثال 2 - روی جاده
مطالعات نشان دادهاند که حدود 80٪ افراد خود را "رانندگان بالای متوسط" ارزیابی میکنند، آماری که باز هم از نظر ریاضی غیرممکن است.
احساس توانایی بیش از حد هنگام رانندگی میتواند باعث شود رانندگان تصمیمهای شتابزده بگیرند و دچار تصادف شوند. رانندگان واقعی مبتدی - کسانی با کمتر از 6 ماه تجربه رانندگی - 8 برابر بیشتر در معرض خطر تصادف قرار دارند. این لزوماً فقط به این دلیل نیست که آنها به عنوان راننده مهارت کافی ندارند، بلکه به دلیل اعتمادبهنفس بیش از حدشان نیز هست. پنداشتن اینکه کنترل بیشتری نسبت به واقعیت روی خودرو دارند، باعث میشود حرکات خطرناکی روی جاده انجام دهند که منجر به تعداد هشداردهندهای تصادف میشود و نرخ بیمه را افزایش میدهد. اگر فقط به کمبود مهارت توجه شود، تعداد این تصادفات میتواند بهطور قابلتوجهی کاهش یابد.
دیدگاه خود را بنویسید