پل لبلانک، رئیس دانشگاه، یک کیفرخواست گسترده و در عین حال مفصل درباره شکست‌های سازمانی ایالات متحده در برآوردن نیازهای انسانی ارائه می‌کند و فراخوانی شفاف برای تغییر هدف سازمان‌ها برای خدمت بهتر به بشریت صادر می‌کند. لبلانک چگونگی قرار دادن مردم را در مرکز نهادهای اجتماعی و مدل‌های کسب‌وکار بیمار، از جمله ایجاد تعاونی‌های بیشتر و شرکت‌های عام المنفعه، تشریح می‌کند. او همچنین یک طرح اشتغال پیشگام را برای مقابله با اختلال هوش مصنوعی پیش می‌برد: یک «ابتکار کار انسانی» برای تطبیق افراد با کارهای متمرکز بر انسان که توسط ماشین‌ها قابل تکرار نیستند.

نکات اساسی کتاب

  • سیستم‌های اجتماعی در ایالات متحده نسبت به خدمت رسانی به مردمی که برای آنها طراحی شده‌اند، شکست خورده‌اند.
  • سازمان‌هایی که به نیازهای ذاتی افراد برای تشخیص و امیدواری پاسخ می‌دهند، نتایج بهتری ایجاد می‌کنند.
  • مشکلات اجتماعی رو به رشد مستلزم راه حل هایی با مقیاس انسانی است که مردم را بر بوروکراسی اولویت می دهد.
  • باورهای متداول درباره هدف کسب و کار اغلب نتایجی غیرانسانی را به همراه دارد.
  • تعاونی‌ها و شرکت‌های سود عمومی، نمونه‌های نوآورانه از مدل‌های کسب و کار متمرکز بر انسان هستند.
  • "برنامه کار انسانی" باید افراد را با شغل‌هایی که به نیازهای انسانی خدمت می‌کنند و نمی‌توانند توسط ماشین‌ها انجام شوند، هماهنگ کند.

چکیده کتاب

سیستم‌های اجتماعی در ایالات متحده در خدمت رسانی به افرادی که برای آنها طراحی شده‌اند، شکست خورده‌اند.

مؤسسات اجتماعی عمده در این کشور نتوانسته‌اند به بهترین شکل مأموریت مهم خود یعنی خدمت به انسانیت را انجام دهند. به عنوان مثال، در زمینه آموزش عالی، بهداشت و درمان، و عدالت کیفری، ایالات متحده مقدار زیادی از منابع مالی را هزینه می‌کند، اما هنوز هم این سیستم‌ها ناکام می‌مانند. آموزش نسل جوان را که باید آموزش دهد، نتوانسته است موفقیت آورد؛ بهداشت و درمان نتوانسته است مراقبت لازم را به بیماران ارائه دهد؛ و عدالت کیفری نتوانسته است زندانیان را بهبود دهد.
در آموزش ابتدایی تا دبیرستان، ایالات متحده بیشترین هزینه را در مقایسه با کشورهای توسعه یافته برای هر دانش‌آموز دارد، اما نتایج آموزشی رضایت بخش نیستند و از جهان عقب است. در آموزش عالی، ایالات متحده سالانه حدود 632 میلیارد دلار هزینه می‌کند، اما هنوز هم دانشجویان را با 1.7 تریلیون دلار بدهی مواجه می‌کند - بیشترین بدهی در هر صنعتی به جز مسکن. و هنوز هم برای بیشتر آمریکایی‌ها، آموزش عالی قابل دسترسی نیست. تقریباً 60 درصد از افراد بالای 25 ساله دارای مدرک دانشگاهی نیستند.

وقتی سیستم‌ها نسبت به خدمت به افرادی که برایشان طراحی شده‌اند، شکست می‌خورند، این تقریباً همواره به دلیل نقص ارزش‌های انسانی بیشتر از هر ویژگی ذاتی سیستم است.

این الگوی مشابه در حوزه بهداشت نیز آشکار می‌شود. ایالات متحده در مقایسه با بیشتر کشورهای توسعه یافته، بیشترین هزینه را برای هر نفر در بهداشت دارد، اما نتایج بهداشتی نسبتاً ضعیفتر هستند. به طور کلی، حدود 3.8 تریلیون دلار در سال برای بهداشت هزینه می‌شود، اما 28 میلیون آمریکایی بیمه ندارند.
کسانی که بیمه دارند، برای داروهای تجویزی بیشتر از هر کشور دیگری پرداخت می‌کنند. با توجه به اینکه 40 درصد از آمریکایی‌ها قادر به پرداخت هزینه غیرمنتظره 400 دلار نیستند، قیمت‌های بالای داروهای تجویزی به معنای عدم دسترسی بسیاری از شهروندان به داروهای ضروری است.
اگرچه ایالات متحده تنها 4.4 درصد از جمعیت جهان را تشکیل می‌دهد، اما 21 درصد زندانیان جهان در زندان‌های آن زندانی شده‌اند. برای نگهداشت آنها در زندان، سیستم عدالت کیفری حدود 182 میلیارد دلار در سال هزینه می‌کند. تنها یک بخش بسیار کوچک از این پول به منظور بازسازی و بهبود آنها صرف می‌شود.

به عنوان مثال، در ایالت کالیفرنیا، حدود 4 درصد از 13.6 میلیارد دلاری که سالانه صرف سیستم اصلاح و تربیت می شود، صرف بازپروری زندانیان می شود. مابقی صرف انبارداری و مجازات می شود. نتیجه: 47 درصد از زندانیان ظرف سه سال با هزینه سالانه 39000 دلار برای هر زندانی به زندان باز می گردند. و سیستم عدالت کیفری ایالات متحده بیش از هر کشور توسعه یافته دیگری در جهان افراد را اعدام می کند.

سازمان هایی که نیازهای ذاتی افراد را برای شناخت و امید برآورده می کنند، نتایج بهتری ایجاد می کنند.

سیستم های آموزش عالی، مراقبت های بهداشتی و عدالت کیفری تا حد زیادی به دلیل عدم تمرکز بر نیازهای عاطفی و رابطه ای دانشجویان، بیماران و زندانیان ضعیف هستند. افراد سه نیاز اساسی دارند: احساس شناخته شدن؛ به امید؛ و داستان هایشان را بگویند.

سیستم‌های اجتماعی که نیازهای افراد را برای شناخت و احترام برآورده می‌کنند، تمایل به ایجاد نتایج بهتری دارند. به عنوان مثال، پزشکانی که برای صحبت با بیماران خود وقت می گذارند، حتی زمانی که مرتکب اشتباه می شوند، با شکایت کمتری مواجه می شوند. فقدان احترام باعث ایجاد احساس شرم می شود و شواهد نشان می دهد که نبود آن یکی از دلایل اصلی خشونت در زندان ها است.

زمان و تلاش - همواره کالاهای گرانبها برای هر فرد پرمشغله‌ای، آیا نقش جادویی در اهمیت داشتن است.

فقر امید در کنار فقر اقتصادی در ایالات متحده وجود دارد. میزان خودکشی در بین افراد 10 تا 34 ساله بین سال‌های 2007 و 2018 افزایش یافت. در سال 2018، خودکشی دومین عامل مرگ و میر در این گروه سنی شد. ناامیدی نیز خود را در سطوح پایین رضایت شغلی نشان می دهد. بر اساس نظرسنجی گالوپ در سال 2019، تنها 30 درصد از کارگران ایالات متحده شغل خود را جذاب می دانند و این تعداد در سراسر جهان به 15 درصد کاهش می یابد.

از طریق ترکیبی از حمایت مالی، عاطفی و روانی، سازمان ها می توانند به افراد کمک کنند تا بر ناامیدی غلبه کنند و پتانسیل خود را توسعه دهند. یکی از راه های قدرتمند برای نشان دادن حمایت از طریق داستان سرایی است - از طریق جمع آوری، گوش دادن و به اشتراک گذاری داستان های شخصی با افراد قابل اعتماد.

بعضی داستان‌ها باید تأییدیه داشته باشند. هدف این داستان‌ها برجسته کردن برتری، افزایش انگیزه و الهام بخشی است. در محیط سازمانی، داستان‌های واقعی به انتقال ارزش‌ها، ماموریت و دیدگاه یک شرکت کمک می‌کنند.

با این حال، فقط داستان‌های الهام بخش کافی نیستند. داستان‌های چالش‌برانگیز نیز باید به اشتراک گذاشته شوند. آنها می‌توانند به سازمان‌ها در شناسایی و رفع مشکلات کمک کنند و آنها را از محدودیت‌های ایجاد شده توسط داستان‌های محدودکننده آزاد کنند. داستان‌های ناراحت‌کننده را جمع‌آوری و به اشتراک بگذارید تا خطر ساده‌سازی مشکلات را کاهش دهید.

مشکلات اجتماعی رو به رشد مستلزم راه حل هایی با مقیاس انسانی است که مردم را بر بوروکراسی اولویت می دهد.

حل مشکلات اجتماعی در ایالات متحده نیازمند راه حل های مقیاس پذیر است: ده ها میلیون آمریکایی فاقد بیمه درمانی هستند، آموزش کافی دریافت نمی کنند یا از چالش های سلامت روان رنج می برند. اما فرآیند مقیاس‌پذیری راه‌حل‌ها برای مشکلات سیستمی اغلب منجر به غیرانسانی کردن افرادی می‌شود که بیشتر به حمایت نیاز دارند.

چه در آموزش، چه در مراقبت های بهداشتی و چه در عدالت کیفری، افراد در سیستم در نهایت اهمیت کمتری نسبت به خود سیستم دارند. نیاز بوروکراتیک به استاندارد و کارآمد بودن تا حد امکان اغلب بر نیازهای مردم غالب می شود. معیارهایی که به راحتی قابل کمیت هستند، مانند آزمایش‌ها و جراحی‌ها، بر معیارهایی که اندازه‌گیری آنها سخت‌تر است، مانند پیشرفت‌های مکالمه و نتایج مشاوره، اولویت دارند.

مقیاس‌سازی موفقیت‌آمیز با اختصاص زمان بیشتر، نه کمتر، برای روابط انسانی آغاز می‌شود.

موسسات باید مقیاس انسانی داشته باشند. کارکنان پشتیبانی بیشتری را استخدام کنید و روی روابط انسانی سرمایه گذاری کنید تا با رشد سازمان ها بر غیرانسانی شدن غلبه کنید. این رویکرد در آموزش عالی موفق است. در مشاوره دانش آموزان برای بهبود تعهد خود به آموزش سرمایه گذاری کنید.

این روش نیز در حوزه بهداشت کاربرد دارد. برنامه بهبود وابستگی به مواد مخدر یا "Groups Recover Together" از "هماهنگ کنندگان مراقبت" استفاده می‌کند که به بیماران در پیدا کردن مسکن، غذا، پزشکان اولیه و منابع دیگر کمک می‌کنند. در این روند، برنامه یک درک جامع از هر بیمار توسعه می‌دهد. این رویکرد منجر به نرخ بهبودی از اعتیاد به مواد مخدر دو تا سه برابر میانگین صنعت شده است. شرکت بهداشتی "One Medical" نیز مربیان بهداشتی را استخدام می‌کند تا نتایج بیماران را بهبود بخشند. آنها وقت می‌گذارند تا به شیوه ای جامع درباره بیماران یاد بگیرند که بسیاری از پزشکان در مشاوره‌های کوتاه نمی‌توانند انجام دهند.

برای حفظ انسان‌محوری در تلاش‌های مقیاس‌بندی سیستمی، سازمان‌ها می‌توانند به بیانیه مأموریت، انگیزه‌های بودجه و فناوری نگاه کنند. بیانیه مأموریت می‌تواند به سازمان‌ها در حفظ هماهنگی فعالیت‌ها و مالیاتشان با هدفشان کمک کند. نگاهی به بودجه یک سازمان می‌تواند ارزشها و پاداش‌های آن را فاش کند. فناوری می‌تواند به یک سازمان در برآورده کردن نیازهای معاملاتی به صورت کارآمد کمک کند و کارکنان را در آزادسازی زمان برای درمان نیازهای انسانی به صورت جامع و با همدردی یاری دهد.

تفکر متعارف در مورد هدف کسب و کار اغلب نتایج غیرانسانی به همراه دارد.

کسب و کارهای متعارف یک مسئولیت اصلی دارند: به حداکثر رساندن سود کوتاه مدت برای سهامداران. اگرچه میزگرد تجاری 2019 به دنبال بازنگری در این پارادایم بود، اما همچنان تأثیر زیادی دارد. این منجر به چیزی می‌شود که راشل کارلسون، مدیر اجرایی Guild Education آن را «کوتاه‌مدت‌گرایی» می‌نامد: انتظارات از افزایش سه ماهه در بازده سهامداران. هنگامی که در سیستم های اجتماعی اعمال می شود، تفکر تجاری متعارف اغلب به نتایج بلندمدت ضعیفی منجر می شود.

اگر حداکثر کردن سود مسئولیت اصلی سیستم و افرادی است که آن را رهبری می کنند، افرادی که در آن سیستم خدمت می کنند اغلب در درجه دوم اهمیت قرار دارند.

برای مثال، دانشگاه انتفاعی فینیکس در ارائه مدارک برای بزرگسالان شاغل که به دنبال مشاغل پر تقاضا هستند، از کالج‌های غیرانتفاعی بهتر عمل کرد. با این حال، زمانی که این دانشگاه به یک شرکت سهامی عام تبدیل شد، سرمایه گذاران دانشگاه می خواستند سود کوتاه مدت سهامداران را به حداکثر برسانند. در نتیجه، به دلیل نتایج ضعیف آموزشی و رفتار نامناسب که توجه سازمان‌های نظارتی را به خود جلب کرد، شهرت بدنام پیدا کرد. در اوج فعالیت‌های خود، دانشگاه فینیکس و سایر کالج‌های انتفاعی 12 درصد از ثبت‌نام‌های دانشگاهی و نیمی از تمام نکول وام‌ها را تشکیل می‌دادند.

مشوق های کسب و کار در وضعیت موجود نیز نتایج ضعیفی را در زندان های انتفاعی ایجاد می کند. بر اساس گزارش پروژه مجازات در سال 2018، بیان می‌کند که زندان‌های خصوصی میزبان نرخ زندانی بسیار بالاتری نسبت به میانگین کشوری دارند. زندان‌های خصوصی نیز نرخ حمله بالاتری دارند، یعنی دو برابر زندان‌های دولتی. در تلاش برای کاهش هزینه ها، زندان های خصوصی کارکنان کمتری را استخدام می کنند و آموزش کمتری ارائه می دهند. در نتیجه گردش مالی بیشتری دارند. و زندان‌های خصوصی از سیاست‌های عمومی غیرانسانی - مانند حداقل مجازات اجباری - حمایت می‌کنند که منجر به زندانی شدن افراد بیشتری می‌شود.

تعاونی ها و شرکت های عام المنفعه نمونه های نوآورانه ای از مدل های کسب و کار انسان محور ارائه می دهند.

همانطور که دانشگاه فونیکس در ابتدا نشان داد، کسب و کار انتفاعی متعارف می تواند سیستم های اجتماعی را نوآوری کند. با این حال، تفکر کسب و کار موجود در دراز مدت باعث شکست افراد می شود.

مدل های کسب و کار جایگزین را وارد کنید. شرکت عام المنفعه، نوع جدیدی از نهاد تجاری موجود در 35 ایالت، به طور قانونی یک مأموریت اجتماعی را که اعضای هیئت مدیره موظف به حمایت از آن هستند، تضمین می کند. شرکت های محبوبی مانند Patagonia و Ben & Jerry’s این ساختار قانونی را اتخاذ کرده اند. هیئت مدیره باید از نظر قانونی نه تنها ارزش سهامداران، بلکه تأثیر اجتماعی مندرج در اساسنامه شرکت را نیز در نظر بگیرد. آنها همچنین باید منافع ذینفعان تحت تأثیر رفتار سازمان را در نظر بگیرند.

در سطح جهانی، تعاونی‌ها معمولاً از شرکت‌های معمولی بهتر عمل می‌کنند و با نتایج بهتر و هزینه‌های عملیاتی کمتر عمل می‌کنند و در عین حال ثروت را به طور عادلانه‌تر بین افرادی که به آنها خدمت می‌کنند و کسانی که در آنها کار می‌کنند تقسیم می‌کنند.

تعاونی‌ها یا کوآپ‌ها، یک مدل دیگر برای کسب و کار متمرکز بر انسان را ارائه می‌دهند. این روزها، تعاونی‌ها دیگر دامنه‌ی انحصاری طرفداران غذاهای سالم نیستند و در صنایع تولیدی، بهداشت، مراقبت از کودکان و بسیاری از صنایع دیگر فعالیت می‌کنند. در یک تحول اخیر، تعاونی‌های پلتفرمی نیز ظهور کرده‌اند. به عنوان مثال، تعاونی رانندگان در شهر نیویورک به عنوان یک رقیب برای اوبر فعالیت می‌کند، جایی که رانندگان مالک شرکت و فناوری مورد استفاده آن هستند. کارگران در جهت راهبرد شرکت صدایی دارند و 20-30 درصد بیشتر از رانندگان اوبر درآمد کسب می‌کنند.

یک «ابتکار کار انسانی» افراد را با مشاغلی مطابقت می‌دهد که نیازهای انسانی را برآورده می‌کنند و نمی‌توانند توسط ماشین‌ها انجام شوند.

اتوماسیون در حال آماده‌سازی برای از کار انداختن میلیون‌ها آمریکایی است - به گزارش مک‌کینزی در سال 2021، یکی از هر چهار کارگر. خودروهای خودران تنها می‌توانند طی دهه‌ای آینده بیش از ۳.۵ میلیون راننده کامیون را بی کار خواهد کرد؛ در حوزه خدمات مالی و بیمه، ۷.۲ میلیون کارگر با همین خطر مواجه هستند. درآمد پایه یکپارچه به عنوان راهکاری برای از دست دادن فراگیر شغل به دلیل اتوماسیون، به طور معمول مورد تحسین قرار می‌گیرد. طرفداران این رویکرد ادعا می‌کنند که درآمد پایه یکپارچه هزینه‌های ضروری را که افراد برای بقا نیاز دارند، شامل می‌شود: اجاره، غذا و سایر نیازها.

یک پیشنهاد برای ابتکار کار انسانی، راه حلی جایگزین ارائه می‌دهد. برخلاف درآمد پایه یکپارچه که دولت چکی را برای تأمین نیازهای اساسی افراد صادر می‌کند، ابتکار کار انسانی برای تطبیق کارگران با شغل‌های اجتماعی و ضمیر اجتماعی طراحی شده است، از جمله معلمان و کمک‌های کلاس، افسران ایمنی عمومی و کادر درمانگاه و بیمارستان. این شغل‌ها نیازمند سطحی از همدردی و همدلی هستند که سخت است به طور خودکار و اتوماتیک آن‌ها را انجام داد.

نیازهای ما به اندازه‌ای بزرگ هستند و سیستم‌های ما به اندازه‌ای خراب شده‌اند که تنها با سیلاب کردن آنها با افرادی که به مقدار کافی پرداخت می‌شوند، به اندازه‌ی کافی مراقبت می‌شوند، به اندازه‌ی کافی حمایت می‌شوند - جراتاً می‌توانم بگویم به اندازه‌ی کافی دوست دارند - تا این مراقبت‌ها را به کسانی که بیشترین نیاز به آن دارند، گسترش دهند.

مزایای یک ابتکار کار انسانی سه برابر است. اولاً، هرکسی که شغل خود را به دلیل اتوماسیون از دست می دهد، می تواند کاری پیدا کند که دستمزد زندگی را پرداخت کند. این دستمزد مقیاس‌پذیر است، بنابراین کسانی که مهارت‌ها یا آموزش‌های پیشرفته‌تری دارند می‌توانند انتظار کسب درآمد بیشتری داشته باشند. کل اقتصاد می تواند از افزایش قدرت خرید مردم و هزینه های مصرف کننده بالاتر بهره مند شود. دوم، جوامع بهبود خواهند یافت، زیرا خدمات بهداشت روان، خانه‌های سالمندان، مراکز اجتماعی و خیابان‌های شهر از حمایت انسانی غرق شده‌اند. سوم، کار معناداری را برای مردم فراهم می کند.

یک ابتکار کاری انسانی، مانند درآمد پایه جهانی، نیاز به بودجه دارد. انواع گزینه های نوآورانه برای یافتن آن وجوه وجود دارد. ربات ها می توانند مشمول مالیات شوند. مالیات شرکتی را می‌توان به گونه‌ای تغییر ساختار داد که هرچه تعداد کارکنان یک شرکت بیشتر باشد، مالیات کمتری می‌پردازد. برخی از منابع مالی از برنامه های شبکه ایمنی - در حال حاضر حدود 390 میلیارد دلار در ایالات متحده - می تواند به این ابتکار تخصیص مجدد یابد.

علاوه بر این، کاهش جرم و جنایت و بهبود سلامت عمومی می تواند به پس انداز اضافه کند. و به جای گسترش بوروکراسی دولتی، وجوه ابتکاری کار انسانی می‌تواند از طریق ترکیبی از تعاونی‌ها، شرکت‌های عام المنفعه و کسب‌وکارهای متعارف جریان یابد تا از حداکثر شدن نقاط قوت هر مدل اطمینان حاصل شود.

درباره نویسنده

پل لوبلانک (Paul LeBlanc) رییس دانشگاه جنوب نیوهمپشایر (Southern New Hampshire University) است.

پل لبلانک یک مدیر دانشگاهی و مربی است. او از سال 2003 به عنوان رئیس دانشگاه جنوبی نیوهمپشایر (SNHU) خدمت کرده است. تحت رهبری او، SNHU رشد و تحول قابل توجهی را تجربه کرده است و به یکی از بزرگترین دانشگاه های غیرانتفاعی در ایالات متحده تبدیل شده است.
LeBlanc به دلیل رویکرد نوآورانه خود در آموزش عالی و تعهد خود به گسترش دسترسی به آموزش با کیفیت شناخته شده است. او یک نیروی محرکه در پذیرش آموزش آنلاین و مبتنی بر شایستگی توسط SNHU بوده است که به دانش‌آموزان با پیشینه‌های مختلف اجازه می‌دهد تا مدرک تحصیلی و مهارت‌های ارزشمند را توسعه دهند.
لبلانک در طول دوران تصدی خود بر ایجاد مشارکت و همکاری با مشاغل، سازمان ها و جوامع برای رفع نیازهای نیروی کار و ارتقای توسعه اقتصادی تمرکز کرده است. او همچنین از طرح هایی برای بهبود نتایج دانش آموزان و افزایش نرخ فارغ التحصیلی حمایت کرده است.
لبلانک یک صدای برجسته در زمینه آموزش عالی است و در هیئت ها و کمیته های مختلف از جمله شورای آموزش آمریکا و کمیسیون آموزش عالی نیوانگلند خدمت کرده است. او به دلیل کمک هایش به آموزش و رهبری، دریافت جوایز و افتخارات متعدد در طول زندگی حرفه ای خود شناخته شده است.
به طور کلی، پل لبلانک نقش مهمی در شکل دادن به جهت گیری دانشگاه جنوبی نیوهمپشایر و پیشبرد مأموریت گسترش دسترسی به آموزش و آماده سازی دانش آموزان برای موفقیت در دنیایی که به سرعت در حال تغییر است، ایفا کرده است.