جیمز سازمن، نویسنده کتاب "کار"، نگاهی جذاب به تاریخ کار ارائه میدهد و به طور همزمان از حرص و آز نامحدود بشر نیز انتقاد میکند. او در این کتاب به تحولات و تغییراتی که در طول تاریخ در مورد مفهوم و شکل کار رخ داده است، میپردازد. سازمن به طور بالقوه به سؤالاتی درباره معنای وجودی کار و نقش آن در زندگی انسانها پاسخ میدهد و همچنین به بررسی روابط قدرت، اقتصاد و اجتماعی در قالب کار میپردازد. همچنین، او به صورت بحثی و تحلیلی با حرص و آز بیانتهای بشر در مورد کار کنار میآید و این ویژگیها را مورد انتقاد قرار میدهد. کتاب "کار" ارائهای تفکری پویا درباره مفهوم و اهمیت کار است و با طرح سوالات پررنگ و نقد سامانههای کاری، خواننده را به تأمل درباره این موضوع دعوت میکند.
سازمن موضوعات بحثبرانگیز مهمی را در مورد گذشته، حال و آینده کار مورد بررسی قرار میدهد. او با استفاده از تاریخ و انسانشناسی، آیندهای را پیشبینی میکند که در آن کار نیاز نیست زندگی را تسخیر کند. سازمن دیدگاه خود مبنی بر اینکه هوش مصنوعی (AI) به طور فزایندهای جای کارگران را خواهد گرفت و ترس خود از حرص و آز ذاتی انسان - که مردم را به کار و کسب درآمد بیشتر و بیشتر وادار میکند - تمدن را نابود خواهد کرد، توضیح میدهد.
سازمن میگوید در سال 1828، ریاضیدان فرانسوی گاسپار-گوستاو کوریولیس اصطلاح "travail" را ابداع کرد که کار را به درد مرتبط میکند. امروزه هر کاری که انسان، ماشین یا حیوان انجام دهد و انرژی مصرف کند به عنوان کار تعریف میشود.
موجودات زنده انرژی مصرف و منتشر میکنند، مانند موتورها، و موجودات زنده توسط تکامل برنامهریزی شدهاند تا برای بقا کار کنند. زندگی به وجود آمد و پابرجا ماند زیرا کار انجام میدهد. ابزارهایی که نئاندرتالها و انسانهای اولیه ساختهاند، ویژگیهای شناختی و فیزیولوژیکی را نشان میدهند که همچنان کار انسان امروز را متمایز میکنند. به مدت 300000 سال، انسانها خود را با یادگیری و کسب مهارتهای جدید متمایز کردند.
کار / اوقات فراغت
این ایده که مردم باید دائماً کار کنند، رشد کنند و بیشتر مصرف کنند، به سادگی نادرست است. افراد به دلایلی چون پیشرفت شغلی، کسب درآمد، تکمیل یک پروژه یا سپری کردن ساعات کاری کار میکنند.
اغلب، تنها چیزی که کار را از اوقات فراغت متمایز میکند، بستر آن است؛ اینکه آیا برای انجام کاری دستمزد میگیریم یا برای آن پول پرداخت میکنیم. - جیمز سازمن
بسیاری از حیوانات به دلایلی فراتر از تأمین غذا، تولید مثل یا بقا کار میکنند. به عنوان مثال، نرهای پرندگان نقابباف جنوب آفریقا در هر فصل جفتگیری بهطور میانگین 25 لانه میسازند که هر کدام نیاز به روزها کار دارد. از آنجا که لانهها یکی پس از دیگری استانداردهای یک ماده را برآورده نمیکنند، نر آن را ویران میکند و دوباره تلاش میکند. در نهایت، مکان یک لانه، مادهها را بیشتر از خود لانه تحت تأثیر قرار میدهد.
شروع به آشپزی کنید
ظهور آشپزی به انسانها امکان دسترسی به گیاهان بیشتری برای تغذیه، مصرف ایمنتر گوشتهای پرانرژی و توانایی نگهداری آنها را داد. این امکان مصرف و نگهداری، فرصت فعالیتهایی فراتر از شکار و گردآوری غذا به آنها میداد.
اجداد بشر احساس میکردند که باید اوقات فراغت خود را پر کنند. داشتن زمان برای تفکر، رشد بیشتر مغز را تشویق میکرد و موجب کنجکاوی، خلاقیت، هنر و کشف میشد.
کسالت، مادر خلاقیت بهتری است نسبت به ضرورت. (جیمز سوزمن)
کسالت میتواند یک محرک برای خلق و خلاقیت باشد. زمانی که انسانها کمتر نیاز به تامین ضرورتهای اساسی مانند غذا و آب داشتهاند، فرصت بیشتری برای تفکر خلاقانه و انجام فعالیتهای هنری و سرگرمکننده پیدا کردهاند. این فرصتها میتوانند به خلق آثار هنری مانند جواهرات یا نقاشیهای غاری باستانی منجر شوند.
به عنوان مثال، نقاشیهای غاری با قدمت بیش از 35000 سال که در اماکنی مانند غار لاسکو در فرانسه و غار چووت در اسپانیا پیدا شدهاند، نشانگر خلاقیت انسانها در زمانهای باستانی است. این نقاشیها شامل تصاویر حیوانات، صید و سایر موضوعات مرتبط با زندگی آن زمان هستند و نشان از تمایل انسانها به خلق و خلاقیت در زمینه هنر را نشان میدهند.
همچنین، با کمتر شدن اهمیت شکار و تامین غذا به شکل سنتی، انسانها به سرگرمیها و تفریحات دیگر توجه بیشتری داشتهاند. داستانگویی و راویان داستانهای جذاب نیز در این زمان مهمتر شدهاند. این داستانها میتوانند به عنوان یک راه برای انتقال اطلاعات، تفریح و ارتباط اجتماعی عمل کنند و نشان از تمایل انسانها به خلق و خلاقیت در حوزه داستانگویی و هنر را نشان میدهند.
بنابراین، کسالت، تغییر در نیازها و شرایط زندگی، و تمایل به خلق و خلاقیت میتوانند عواملی باشند که تأثیر مثبتی بر روی توسعه هنر و خلاقیت انسانی داشتهاند.
انقلاب کشاورزی
در دورانی که یخبندان به گرمایش جای میدهد، میزان زمینهای قابل کشت و منابع طبیعی برای انسانها افزایش مییابد. این میتواند منجر به برداشت محصولات فراوانتر و تغییر در نحوه زندگی و فعالیت انسانها شود.
همانطور که اشاره کردید، با برداشت محصولات فراوانتر و تأمین غذای کافی، بعضی از کشاورزان میتوانستند وقت بیشتری را برای فعالیتهای دیگری مانند هنر، ساخت و ساز و سایر مشاغل صرف کنند. این تنوع در فعالیتها میتواند منجر به توسعه و پیشرفت در حوزههای مختلف شود و نشان از خلاقیت و تنوع در زندگی اجتماعی و فرهنگی انسانها در آن زمان باشد.
استفاده از وقت بیشتر برای فعالیتهای هنری، ساخت و ساز و سایر مشاغل نیز میتواند به ایجاد تنوع و ثروت فرهنگی در جوامع بیانجامد. این فعالیتها میتوانند علاوه بر ارزش هنری و خلاقانه بودن، ارتباطات اجتماعی را تقویت کنند و به تبادل فرهنگی و توسعه جوامع بشری کمک کنند.
بنابراین، تغییرات در شرایط زندگی میتواند به تغییر در فعالیتها و تنوع آنها منجر شود و به توسعه هنر، فرهنگ و زندگی اجتماعی و اقتصادی انسانها کمک کند.
از نظر کار، مهمترین انقلاب انرژی کشاورزی بود. جیمز سوزمن
در دورانی که کشاورزی در حال رشد بوده و محصولات فراوان تولید میشد، جمعیت نیز افزایش مییافت. این افزایش جمعیت ممکن بود منجر به تخلیه منابع، کمبود غذا و حتی قحطی شود. به دلیل اینکه منابع تامین غذا با افزایش جمعیت قدرت تولید را پوشش نمیدهند.
در مناطقی که محصولات پرانرژی (کالری) فراوانی تولید میشدند، ممکن بود بیشترین بار کاری بر روی افراد وارد شود. این به این معنی است که برای تولید و تأمین محصولات غذایی کافی، نیاز به تلاش و کار سخت بیشتری داشتند. افزایش بهرهوری در کشاورزی میتواند باعث افزایش تولید شده و در نتیجه باعث رشد جمعیت در روستاها و شهرها شود.
به علاوه، در مناطقی که محصولات غلات کمکالریتری تولید میشدند، مثل بخشهایی از آمریکای شمالی و جزایر اقیانوس آرام، جمعیتهای بومی معمولاً محصولاتی را پرورش میدادند که کمتر از نظر کالری بودند. این به معنی آن است که برداشت آنها معمولاً به میزان مازاد تولید نمیکرد. در نتیجه، جمعیتها در این مناطق به طور کلی کوچکتر و سالمتر میماندند و شاید با کارکرد کمتری بتوانستند زندگی کنند.
این تفاوتها در تأمین غذا و تأثیر آن بر جمعیت نشان میدهد که عوامل مختلفی مانند نوع محصولات کشاورزی، بهرهوری و عوامل محیطی میتوانند بر توسعه و رشد جمعیت در مناطق مختلف تأثیرگذار باشند.
کاردلی/کاربولیسم
کاردلی یا کاربولیسم به اعتیاد یا وابستگی شدید به کار اشاره دارد. افراد مبتلا به کاردلی بیش از حد لازم کار میکنند و نمیتوانند کار کردن را متوقف کنند. آنها اغلب زندگی شخصی و روابط خانوادگی خود را فدای کار میکنند.
علائم کاردلی عبارتند از:
- کار کردن بیش از 50 ساعت در هفته
- ادامه کار حتی در تعطیلات و آخر هفتهها
- احساس گناه زمانی که کار نمیکنند
- داشتن افکار مداوم درباره کار
- داشتن استانداردهای بسیار بالا برای عملکرد
- داشتن روابط ضعیف با دیگران
کاردلی میتواند به مشکلات جسمی و روانی منجر شود. مدیریت استرس و تعادل بین کار و زندگی مهم است.
ماشینهای هوشمند و هوش مصنوعی (AI) آیندهای را رقم خواهند زد که در آن رباتها بخش عمدهای از کارها را انجام میدهند. با این حال، در حال حاضر مردم دچار کاردلی و استرسهای ناشی از کار هستند که خود را به صورت سلامت ضعیفتر، افزایش روزهای مرخصی بیماری و فرسودگی نشان میدهد. حتی کارگران سفیدپوست ماهر نیز طی رکود بزرگ سالهای 2008-2009 آسیب دیدند. در ژاپن، هر ساله تعداد زیادی از کارگران به دلیل بیشکاری جان خود را از دست میدهند یا خودکشی میکنند. تعداد بیشماری از کارگران چینی نیز خود را وقف "روش زندگی 996" کردهاند - روزکاری 12 ساعته از 9 صبح تا 9 شب، 6 روز در هفته.
آرزوی بینهایت
از زمان آغاز انقلاب صنعتی - در واقع از زمانی که اولین شخمها زمین را شکافتند و کشاورزی بیش از 10000 سال پیش آغاز شد - مردم و جوامع کار را با فضیلت و نیکی یکسان دانستهاند.
در سال 1930، اقتصاددان جان مینارد کینز پیشبینی کرد که تا امروز، پیشرفتهای فناوری به همه امکان میدهد نیازهایشان را با کار کردن 15 ساعت در هفته برآورده کنند. کینز تا حد زیادی درست پیشبینی کرده بود، اما در مورد تغییر طبیعت انسان اشتباه میکرد. حسادت و طمع نامحدود هرگز کم نمیشود.
- انسان ذاتاً دارای خواستهها و آرزوهای بیپایان است و همیشه به دنبال رسیدن به بیشتر و بهتر است
- این آرزوی بینهایت، محرک پیشرفت بشر بوده است. اما از سوی دیگر، میتواند منجر به طمع، حرص و نارضایتی شود.
- با وجود پیشرفتهای فراوان، هنوز انسان احساس رضایت کامل نمیکند و به دنبال بیشتر داشتن است.
- به نظر میرسد تعادل بین قناعت و آرزوهای معقول، راهی برای مهار این خواست بیپایان است.
- شاید کاهش تمرکز بر مالکیت مادی و توجه بیشتر به لذتهای سادهتر زندگی بتواند این معضل را تخفیف دهد.
پیام اینکه کار سخت ارزش میآفریند، تقریباً در همه جا به کودکان القا میشود تا امیدوار باشند که اخلاق کار را در آنها نهادینه کنند. - جیمز سازمن
آرامش بخش
بوشمنها یکی از قدیمیترین قبایل دارای زندگی شکارچی-گردآورنده بودهاند و برای تأمین غذا و منابع خود به شکار و جمعآوری گیاهان و میوهها متکی بودند. آنها به صورت مهاجرتی در مناطقی با منابع طبیعی فراوان زندگی میکردند و به مکانهایی با منابع غذایی فراوان مهاجرت میکردند.
بوشمنها در زمستانهای سخت، که منابع غذایی کمتری در دسترس بود، به انبار کردن غذا میپرداختند. آنها میوهها، خرماها، گوشت و خارها را خشک میکردند و ذخیره میکردند تا در فصلهای کمبود غذا استفاده کنند. این روش به آنها کمک میکرد تا در طول مدتهای کوتاهتر منابع غذایی را تأمین کنند.
در مقابل، بوشمنها در مناطق با منابع غذایی فراوانتر معمولاً نیاز به انبار کردن غذا نداشتند. آنها بیشتر به صورت شکار و جمعآوری روزانه غذا تأمین میکردند. این به آنها این امکان را میداد که وقت بیشتری را برای فعالیتهای اجتماعی، هنری و تفریحی اختصاص دهند.
در کل، نحوه زندگی و توزیع غذا و کالا در قبایل بوشمن و سایر قبایل مشابه، به شدت به منابع طبیعی و شرایط زیستی منطقه مربوطه وابسته بود. وجود منابع غذایی فراوان در یک منطقه میتوانست نیاز به انبار کردن غذا را کاهش دهد و به سبک زندگی مهاجرتی و کمک به فعالیتهای اجتماعی و هنری بیشتر منجر شود.
بسیاری از قبایل شکارچی-گردآورنده در گذشته زندگیهای طولانیتر و سالمتری نسبت به برخی از جوامع کشاورزی و شهرنشین داشتند. اما برای ارزیابی رضایت و خوشبختی، باید به عوامل متعددی توجه کرد.
قبایل شکارچی-گردآورنده معمولاً در محیطهای طبیعی زندگی میکردند و به صورت مهاجرتی در جستجوی منابع غذایی میبودند. زندگی در محیط طبیعی و فعالیتهای شکار و جمعآوری میتوانست منجر به سبک زندگی فعال و تنوع بخش باشد. آنها به طور مستقیم از منابع طبیعی تأمین غذا میکردند و اغلب نیازی به کشت و زراعت نداشتند که ممکن است باعث کاهش استرس و فشارهای مربوط به تولید محصولات زراعی شود.
علاوه بر این، زندگی در محیط طبیعی میتواند به تنوع فرهنگی و اجتماعی، تعامل بین افراد و ارتباط با طبیعت کمک کند. قبایل شکارچی-گردآورنده معمولاً سیستمهای اجتماعی و فرهنگی خود را بر اساس نیازها و شرایط زندگی خود تدوین میکردند و ممکن است این تداوم فرهنگی و ارتباط نزدیک با محیط طبیعی باعث رضایت و خوشبختی بیشتری شود.
به همین ترتیب، مقایسه با جوامع کشاورزی، شهرنشینان و دیگر گروهها بسیار پیچیده است. برای نمونه، جوامع کشاورزی و شهرنشینان نیز به طور کلی تغییرات و تحولاتی را تجربه کردهاند و هر کدام مزایا و معایب خود را دارند. همچنین، رضایت و خوشبختی به عوامل متعددی مربوط میشود که شامل عوامل فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و روحی است.
در نهایت، مهم است که به تنوع فرهنگی و نحوه زندگی در جوامع مختلف احترام بگذاریم و هر جامعه را با در نظر گرفتن شرایط و محدودیتهای خود، ارزیابی کنیم.
هیچ کار
این ایده که بیشتر مردم به ارزش درونی کار اعتقاد دارند و به دنبال فعالیتهای هدفمند هستند، یک مشاهده معتبر است. کار میتواند به افراد احساس هدف، احساس تحقق و ارتباط اجتماعی بدهد. اما مهم است به این نکته اشاره کنیم که دیدگاهها درباره کار و ارزش آن ممکن است در فرهنگها و افراد متفاوت باشد.
درباره تأثیرات بالقوه هوش مصنوعی (AI) در نیروی کار، درست است که AI قدرت اتوماسیون بسیاری از شغلها را دارد و میتواند منجر به جابهجایی شغلی و تغییرات در بازار کار شود. اگر به درستی مدیریت نشود، میتواند تفاوتهای اقتصادی را گسترش دهد. با این حال، ارزشمند است که ذکر شود که AI قدرت ایجاد فرصتهای شغلی و صنایع جدید را دارد، همانند آنچه در گذشته با پیشرفتهای فناوری اتفاق افتاده است.
به عنوان یک مدل زبان هوش مصنوعی، تجربیات شخصی یا اجدادی به همان روشی که برای انسانها استفاده میشود، ندارم. با این حال، مفهومی را از پذیرش امکاناتی که هوش مصنوعی به همراه میآورد، میفهمم، مانند اتوماسیون وظایف تکراری یا خسته کننده که میتواند زمان بیشتری را برای فعالیتهای خلاقانه و ذاتی منحصر به فرد آزاد کند. مهم است که در تأثیرات هوش مصنوعی بر نیروی کار و جامعه به دقت پیمایش کنیم و اطمینان حاصل کنیم که مزایا به طور عادلانه تقسیم میشوند و افراد به آموزش و فرصتهای بازآموزی و بهروزرسانی مهارت دسترسی دارند.
ایدهی آرزومند بودن کمتر و تمرکز بر جنبههای خلاقانه و اجتماعی زندگی، یک دیدگاه است که تشویق به دوری از مادیگرایی و تأکید بر آرامش، رشد شخصی و ارتباطات اجتماعی است. این میتواند یک نگرش ارزشمند در جهانی باشد که در آن مصرفگرایی و ساعتهای کار بیش از حد میتواند گاهاً سایاین ویژگی که بیشتر مردم به ارزش درونی کار اعتقاد دارند و به دنبال فعالیتهای هدفمند هستند، یک مشاهده صحیح است. کار میتواند به افراد احساس هدف، رضایت و ارتباط اجتماعی بدهد. با این حال، مهم است توجه داشت که دیدگاهها درباره کار و ارزش آن میتواند در فرهنگها و افراد متفاوت باشد.
درباره تأثیرات محتمل هوش مصنوعی (AI) در نیروی کار، درست است که AI قابلیت اتوماسیون بسیاری از شغلها را دارد که منجر به جابهجایی شغلی و تغییرات در بازار کار میشود. این میتواند باعث گسترش نابرابریهای اقتصادی شود اگر به درستی با آن برخورد نشود. با این حال، میتوان اشاره کرد که AI قابلیت ایجاد فرصتهای شغلی و صنایع جدید را نیز دارد، همانند آنچه در گذشته با پیشرفتهای فناوری رخ داده است.
ایده بر آن است که به دستآوردن کمتر علاقهمند باشیم و بر جنبههای خلاقانه و اجتماعی زندگی تمرکز کنیم، یک دیدگاه است که تشویق به دوری از مادیگرایی و تأکید بر آرامش، رشد شخصی و ارتباطات اجتماعی است. این نگرش میتواند در جهانی که مصرفگرایی و ساعتهای کار بیش از حد معمولاً بر سایر جنبههای زندگی غلبه می
ضد جاه طلبی
این کتاب بر سر متناقض بودن نویسنده در مورد کار زیاد کردن یا تلاش برای به دست آوردن ثروت بیش از حد تأکید میکند. بر اساس مطالعات او درباره اقوام قبلی آفریقایی و کارگران شهری مدرن، سوزمن نتیجه میگیرد که حرص و طمع انسانی در طول تکامل جوامع ثابت مانده است.
نویسنده دیدگاه جالبی در مورد تاریخچه کار و تأثیر آن بر فرهنگها ارائه میدهد. علاقهی او به این موضوع واضح است و تأثیر آن بر خواننده قابل توجه است. با این حال، در پایهی این علاقه، یک حس تراژدی وجود دارد. سوزمن از حرص و طمع انسانی به عنوان نقص اساسی گونه انسانی نگریسته است. این دیدگاه وزن و جدیت عمیقی را به تحلیل تاریخی کتاب اضافه میکند.
به نظر میرسد که این کتاب مطالعهای جالب و الهامبخش باشد، زیرا به پیچیدگیهای کار، طبیعت انسانی و تعقیب ثروت مادی پرداخته است.
درباره نویسنده
جیمز سوزمن یک آنتروپولوژیست، نویسنده و پژوهشگر است که به خاطر کارهای خود درباره جوامع شکارچی-جمعکننده و تأثیر مدرنیته بر اقوام بومی شناخته میشود. او نویسنده کتاب "ثروت بدون فراوانی: دنیایی کهن ترک میکند" است که در سال ۲۰۱۷ منتشر شد. این کتاب زندگی و چالشهای قوم بوشمن Ju/'hoansi در بیابان کالاهاری در جنوب آفریقا را بررسی میکند و نحوه تأثیر آنها را از سوی نیروهای جهانیشدن و مدرنیته بر زندگی سنتی آنها بررسی میکند.
تحقیقات و نوشتههای سوزمن بر تفهیم پویایی جوامع انسانی، رابطه بین انسان و محیط زیست و پیامدهای تغییرات اجتماعی و اقتصادی تمرکز دارد. کارهای او اغلب به چالش کشیدن داستانهای سنتی درباره پیشرفت، توسعه و طبیعت کار و ثروت میپردازد.
دیدگاه خود را بنویسید