"حلقه نوآوری: نمیتوانید با کاهش هزینه به بزرگی برسید" یک کتاب است که توسط تام پیترز نوشته شده است. در این کتاب، پیترز بر اهمیت نوآوری و رشد برای دستیابی به بزرگی در کسب و کار تأکید میکند. وی به چالش کشیدن نظریه سنتی کاهش هزینه و تنگ کردن عملکرد به عنوان راه اصلی دستیابی به موفقیت پرداخته و بر این باور است که واقعیت بزرگی از طریق پذیرش نوآوری، برداشتن ریسک و پیگیری بهبود مداوم به دست میآید.
پیترز استدلال قوی میکند که سازمانها نمیتوانند به سادگی از طریق کاهش هزینهها و حذف منابع به موفقیت دست پیدا کنند. به جای آن، وی بر رویکرد فعالیتی تأکید دارد که بر ترویج فرهنگ نوآوری، تشویق خلاقیت و پذیرش تغییر تمرکز دارد. وی اهمیت برتری در برابر رقبا را از طریق همیشه در حال تکامل بودن، سازگاری با روندهای بازار و بررسی فرصتهای جدید برجسته میکند.
در طول کتاب، پیترز به تعداد زیادی مثال، مطالعات موردی و بینشهای عملی پرداخته است تا ایدههای خود را تأیید کند. او به موضوعات گستردهای از جمله رهبری، خدمات به مشتریان، کار تیمی، بازاریابی و فرهنگ سازمانی میپردازد. سبک نوشتاری پیترز پرانرژی، پرشور و الهامبخش است که این کتاب را برای هر کسی که علاقهمند به ترویج نوآوری و دستیابی به بزرگی در تلاشهای تجاری خود است، جذاب میکند.
به طور کلی، "حلقه نوآوری" نظریههای متعارف را به چالش کشیده و یک دیدگاه تازه درباره نحوه رشد و پیشرفت سازمانها در یک چشمانداز تجارتی در حال تغییر سریع ارائه میدهد. این کتاب به عنوان یک راهنمایی برای رهبران و کارآفرینانی که به ایجاد فرهنگ نوآوری و ایجاد تأثیر دائمی در صنایع خود علاقهمند هستند، خدمت میکند.
نکات کلیدی حلقه نوآوری
- انقلاب فعلی در فناوری، کسب و کار و جامعه نیازمند تجدید نظر کامل در سازمانها است.
- ایده اصلی و مرکزی این است که نوآوری باید به عاملی اصلی درآمد شرکت تبدیل شود.
- کارگران اطلاعات و دانش امروزی حتی بیشتر از پیش اهمیت دارند: "عباقرها پیروز شدهاند." این قسمتی از "انقلاب یقه سفید" است.
- بیش از یک محصول، هیجان یا "تازگی" را به فروش اضافه کنید تا فروشها به اوج برسد.
- فراموش کنید تغییر تدریجی. به انقلاب فکر کنید. بازدارندههای قدیمی را به طور منظم نابود کنید.
- "نوآوری کنید یا بمیرید." تمرکز خود را بر روی نوآوری قرار دهید نه بهینهسازی. به جستجوی ناشناخته بپردازید.
- از "پاککننده" یا "فراموشی سازمانی" برای دفع ایدههای قدیمی استفاده کنید.
- همه کارکنان را حرفهای بسازید. امکان فعالیت کارکنان در هر سطح به عنوان کارآفرینان را فراهم کنید. هر بخش یا واحد را به عنوان یک کسب و کار مستقل ببینید.
- مشتریان سازمان شما را اداره میکنند، زیرا امروزه انتخابهای بیشتری دارند.
- شرکت و خودتان را به یک برند تبدیل کنید.
چکیده کتاب حلقه نوآوری
بهطور کامل خودتان و کسبوکارتان را متحول کنید
انقلاب امروزی در فناوری و جامعه مستلزم تحول و نوآوری کامل سازمانها و مدیران است. در دهههای گذشته، جنبشهایی مانند مهندسی مجدد، این تحول را شتاب دادهاند. شرکتها با تعداد مدیران کمتر کاراتر شدهاند و به جای ساختارهای سنتی، بر اساس فرایندها سازماندهی میشوند. این تحول مستمر نیازمند دگرگونیهای بنیادیتر است. به عنوان یک مدیر مدرن، شما با چالش بازآفرینی خود و سازمانتان مواجه هستید. سازمانها برای موفقیت باید بهطور مداوم «نوسازی» شوند.
"افزایش تدریجی بدترین دشمن نوآوری است. در بازه میانمدت تا بلندمدت: کسب و کار در مورد افزایش درآمد است... نه حداقل کردن هزینه."
برای برخی این زمانها نگرانکننده و ترسناک است، اما برای کسانی که مایل به نوآوری هستند پر از فرصت است. پیشقدم شوید و راههایی برای بهبود و بهروزرسانی پیدا کنید. خودخواه نباشید. رقبای جدید منتظرند تا از شما جلو بزنند. "چرخه نوآوری" 15 مرحله کلیدی به سوی نوآوری و تغییر بنیادین سازمانی دارد:
- "فاصله مرده است" - کل دنیا با شما رقابت میکند.
- "نابودی خنک است" - دیر شده تا با تغییرات اندک موفق شوید. خراب کنید و دوباره بسازید.
- "بدون پاککن نمیتوان زندگی کرد" - کهنه، ناکارآمد و بیربط را پاک کنید.
- "هر کارمند را به یک کسبوکارمند تبدیل کنید" - هر کارگر را به عنوان یک حرفهای ببینید.
- "به انقلاب یقه سفید خوش آمدید" - مهارتهایتان را مثل شغلتان مدیریت کنید.
- "همه ارزش از خدمات حرفهای میآید" - هر بخش شرکت شما مأموریت حرفهای دارد.
- "واسطه محکوم است" - عصر واسطه تمام شدهاست. خودتان انجام دهید.
- "سیستم راه حل است" - سازمانی ایجاد کنید که واقعاً کار کند.
- "واو! را بپذیرید" - کالا و خدماتی طراحی کنید که مردم شوق داشته باشند.
- "برندسازی مهمتر از همیشه است" - برند شرکت و خودتان را بسازید.
- "عاشق استعدادها شوید" - به صورت گسترده و خلاقانه استخدام کنید.
- "دنیای زنان است" - "ابتکار زنان" را در استخدام، پاداش، ارتقا و ساختار شرکت پیاده کنید.
- "جزئیات مهم است" - هر جزئی از طراحی محصول مهم است.
- "همه را دوست بدارید، همه را خدمت کنید" - بهترین ارائهدهنده خدمات پیروز است.
- "برای زندگی با صدای بلند آمدهایم" - دنیای امروز کسبوکار نیازمند متعصبان است.
رقابت جهانی
فناوری آنی و کمهزینه - به ویژه اینترنت - دنیا را به یک شبکه تبدیل کرده است. این اکنون میدان رقابت شماست. اتصال جهانی تغییری به بزرگی انقلاب صنعتی است - تحولی شکنندهٔ رویههای قدیمی که مانند طوفانی رویکردهای قدیمی را دور میریزد. در این محیط، هر کسبوکارمند ظرف ثانیهها به هر کسبوکارمند دیگری دسترسی دارد. استعدادی که استخدام میکنید میتواند در سوی دیگر جهان باشد. تولیدکنندهای که مشتری اصلی شما را تقلید میکند میتواند در شهر کناری یا اقیانوسی دور باشد. چنین نیروهای رقابتی به شدت به ویرانی سازمانهای سنتی کمک میکنند.
"انقلابی فکر کنید"
سازمان شما نمیتواند به آرامی وارد تغییرات انقلابی شود. ایده "افزایش تدریجی" یا بهبود مداوم محصولات دیروز را کنار بگذارید. کمی بهتر کردن محصول یا سازمان دیگر کافی نیست. به جای آن، شرکت خود را متعهد به کیفیت کنید. آماده باشید تا قدیمیها را منفجر کرده و آنها را بازآفرینی کنید تا چیزی تازه و متفاوت به بازار ارائه دهید. روی نوآوری تمرکز کنید و آماده کاوش ناشناختهها باشید. پیام بقا روشن است: "نوآوری کن یا بمیر!"
"نابود کردن یک سازمان آسانتر است... تا تغییر اساسی آن. یاد بگیرید قبول کنید: نابودی شغل شماره 1 است (پیش از اینکه رقبا این کار را با شما بکنند)."
برای ارتقای نوآوری، از عدم تمرکز استفاده کنید. این فراتر از تخریب ساختار فعلی شماست. به معنای جستجوی ایدهها و محصولات از منابع جدید و "شل کردن کنترل" در سازمان شماست. برخی شرکتها که فکر میکنند فرایند عدم تمرکز خود را به پایان رساندهاند هنوز راه درازی در پیش دارند، زیرا مدیران ارشد همچنان کنترل بیش از حدی اعمال میکنند یا محصولات و خدمات یکسانی را از بخشهای مختلف میخواهند. جعبههای نمودار سازمانی ممکن است توهم عدم تمرکز ایجاد کنند، اما در عمل چنین نیست. برای استقلال و تمایز واقعی تلاش کنید. به عنوان مثال، جنرال موتورز بخشهایی برای تولید شورولت، بیوک، پونتیاک و دیگر خودروها ایجاد کرد. با وجود این عدم تمرکز ظاهری، اکثر مصرفکنندگان نمیتوانستند تمایز یک خط تولید را از بقیه بفهمند. فورد با خطوط متمایزتری مانند توروس و اکسپلورر پیشی گرفت.
"اگر نتوانید (به طور مشخص) بگویید چرا شرکت شما را به مکانی بهتر تبدیل میکنید... بیرون هستید."
با توجه به این تاکید بر نوآوری، آماده باشید تا هر فرایندی که کار نمیکند را حذف کنید. زحمت تغییر آنها را به خود ندهید، فقط آنها را کنار بگذارید. سازگاری تا حدی میتواند کار کند، اما اگر نیاز به تغییر ریشهای است، موانع قدیمی را بردارید و از نو شروع کنید. این ممکن است به معنای اخراج کارکنان، تعطیلی برنامههای قدیمی یا انحلال واحدهای دیرپای شرکت باشد. به همین ترتیب، ایدههای قدیمی و منسوخ را کنار بگذارید. از یک "پاککن" بیرحمانه استفاده کنید. "فراموشی سازمانی" را تمرین کنید. در جلا دادن "سیب دیروز" درنگ نکنید - فقط آن را دور بیندازید.
"تمام ارزش از خدمات حرفهای به دست میآید. از واحدهای کارکنان "مراکز حیاتی جمعآوری سرمایه فکری" سازمان به جای منابع اصلی موانع بیروکراتیکی شوند."
در مفاهیم محصول، نباید نسخهای بهتر از یک چیز قدیمی بیاورید. یک محصول جدید با طراحی تازه و عملکرد بهتر ایجاد کنید. در حالی که زمانها تغییر میکنند، در نظر داشته باشید که سازمان خود را به یک محصول یا خدمت جدید اختصاص دهید، به خصوص اگر سایر سازمانها با رویکردهای جدید شما را عبور کرده باشند. دقیقاً همین کاری است که مایکروسافت در هنگام رشد روزافزون اینترنت انجام داد. در سال ۱۹۹۵، بیل گیتس اهمیت اینترنت را کمتر از حدی که باید میدانست، و میگفت که این تنها یک موجودیت موقت است. با این حال، او به سرعت پتانسیل رشد آن را تشخیص داد و مایکروسافت را برای پاسخ به چالش به سمت تولید و فروش یک پلتفرمی که دسترسی مشتریان به اینترنت را آسانتر میکرد، هدایت کرد.
کاهش را فراموش کنید. هماهنگی را فراموش کنید
در واقع، مفهوم کاهش اندازه سازمان در دهه 1980 و اوایل دهه 1990 به عنوان یک استراتژی برای مدیران به منظور سادهسازی شرکتها و کاهش هزینهها رایج بود. با این حال، بحث میشود که تنها کاهش اندازه سازمان راهکار موثری در منظره کسب و کار امروزی نیست. تاکید به سمت تقویت درآمد از طریق معرفی محصولات جدید و ترویج نوآوری جابجا شده است.
به جای کوچک کردن شرکت، سازمانها تشویق میشوند تا تمرکز خود را بر تولید رشد درآمد از طریق توسعه و ارائه محصولات یا خدمات جدید و بهبود یافته قرار دهند. این رویکرد با دینامیکهای تغییردهی بازار جهانی که رقابت شدید است و مشتریان به دنبال راهکارهای جدید و نوآورانه هستند، هماهنگ است. با اولویت دادن به تقویت درآمد، شرکتها میتوانند خود را برای موفقیت بهتر قرار دهند. علاوه بر این، برای تحریک نوآوری و رشد درآمد، ضروری است استعدادهای با استعدادی را جذب کنید که دارای مهارتها و تخصصی هستند که برای توسعه و اجرای ایدههای جدید لازم است. پذیرش نیروی کار متنوع میتواند مزیت رقابتی فراهم کند، زیرا مجموعهای از دیدگاهها، تجربیات و ایدهها را که میتواند به نوآوری و موفقیت کمک کند، به همراه میآورد.
به طور خلاصه، رویکرد مدرن نشان میدهد که به جای اتکا کردن تنها بر کاهش اندازه سازمان، سازمانها باید تمرکز خود را بر تقویت درآمد از طریق محصولات جدید و نوآوری قرار دهند، در عین حال از دسترسی جهانی رقابت برای جذب یک نیروی کار متنوع و با استعداد استفاده کنند.
"خرید را به خرید تبدیل کنید، شرکت ... یک شرکت خدمات حرفه ای تمام عیار."
"تعامل مثبت (سینرژی) یکی دیگر از تاکتیکهای دهه 1980 و 1990 است که در حال حاضر به سمت فراموشی میروند. در پایان قرن بیستم، بسیاری از شرکتها شرکتهای دیگری را به خریداری میپرداختند (برای مثال، وایکام بلاکباستر را خریداری کرد) و سعی میکردند آنها را مدیریت کنند و از آنها سود بیشتری نسبت به صاحبان یا مدیران اصلی آنها کسب کنند. با این حال، بسیاری از تلاشها در راستای تعامل مثبت به دلیل تضادات فرهنگی داخلی بهم ریختند. کنگلومرهای ناکارآمد دچار نقصان و شکست شدند که منجر به جدایی شرکتهای پساپایه شد. به جای تلاش برای رشد از طریق خریداری، بر روی کسب و کار اصلی خود تمرکز کنید. در شراکتهای همکاری جهت دستیابی به اهداف خاص یا تکمیل پروژهها مشغول شوید، به جای تلاش برای گسترش مالکیت و کنترل."
کارمند جدید حرفه ای
کارکنان نیز برای سازگاری با انقلاب فناوری بالا تغییر میکنند. کارگران اطلاعات و دانش از اهمیت بسیار بیشتری برخوردار شدهاند. کارکنان جوانی که در عصر کامپیوتر بزرگ شدهاند، با فناوری آشنا هستند. آنها همیشه در محیطی فناورانه زندگی کردهاند و در آنجا خیلی راحت هستند. به عبارت دیگر، "نردها پیروز شدهاند".
"امواجی از آرزو ایجاد کنید. (تقریباً) همه چیز کار میکند. کیفیت به تنهایی مزیتی نیست که یک زمان (اخیراً) داشته باشد."
برای دستیابی به عملکرد بهتر از این نیروی کار، به کارمندان خود تشویق کنید که خود را به عنوان حرفهایان محسوب کنند. کارکنان حرفهای نیاز به نظارت کمتر و لایههای مدیریت میانی کمتری دارند. بنابراین، شرکتها از "عدم واسطهگری" استفاده میکنند تا سبکتر شوند و فرآیندهای میانی را حذف کنند. به عنوان مثال، افراد اکنون میتوانند بلیت هواپیما خود را از طریق اینترنت خریداری کنند، بنابراین نیاز به نمایندگان مسافرت کمتر شده است. برخی از سازمانها با ایجاد عملیات کوچک و جلویی بیشتر در حال سازگاری هستند. ولز فارگو شعبههای بزرگ و سنتی خود را میبندد و بانکهای کوچکتری ایجاد میکند، از جمله برخی از فروشگاههای وال-مارت. حتی در سازمانهای بزرگ، کوچک ممکن است بهتر و سودآورتر باشد.
"به یک خبرهٔ استعداد تبدیل شوید. تنوع را استخدام کنید: نیروهای عجیب و غریب را استخدام کنید! تجدید نوآورانه را به عنوان (واقعی) اولویت شغلی همه قرار دهید."
تبدیل کردن تمام کارکنان خود به حرفهایان و کارآفرینان میتواند در هر شرکت و در هر سطحی موثر باشد، از جمله در حوزه خدمات خانهداری و تلمارکتینگ. کارکنان حرفهای تعهد بیشتری به استفاده از قضاوت مستقل و انجام کار خوب دارند. این منجر به بهبود خدمات به مشتریان میشود و یک محیطی را ایجاد میکند که بر تأمین رضایت مشتریان تمرکز دارد. همکاری تیمی مهم است، اما افراد برای تبدیل شدن به بازیکنان خوب تیم، نیاز به حس حرفهای بودن و کارآفرینی دارند.
تبدیل "کارمندان" خود را به یک "کارآفرین" انجام دهید. هر شغل را به یک کسب و کار تبدیل کنید. "کسب و کار" یک عبارت بسیار متفاوت و گستردهتر از "توانمندسازی" است.
در حال حاضر، تقریباً ۹۰٪ از نیروی کار در محیط کار شغلهای حرفهای یقه سفید را دارا هستند. همانطور که شرکتها بیشتر بر تولید و بهرهوری تمرکز میکنند، بسیاری از کارگران یقه سفید شغل خود را از دست خواهند داد. برای بقا در بازار کار، این کارکنان باید توانایی فردی خود را در بهبود شرکتهای خود نشان دهند. کارکنانی که با تطبیق با این واقعیت و تبدیل شدن به حرفهایان بیشتر و متمرکزتر، موفق خواهند شد. این نیاز به تغییرات خاصی از سوی آنان دارد، از جمله توانایی خوب در شبکهسازی، به عهده گرفتن مسئولیتهای بیشتر و استفاده از قدرت فردی برای انجام کارها.
"فراموشی - نه یادگیری - هنر بالاتری است."
از سوی دیگر، کارکنان شما در حال حاضر بیشتر تمایل دارند که شرکت را ترک کرده و به جلو حرکت کنند، تحت تأثیر حرکتیسم شغلی. امروزه، کارکنان وفادار به آنچه عملی است هستند، نه به هر سازمان خاصی. برای حفظ خود، کارگران باید خودمحور و کارآفرین باشند، همانند سایر افراد در سازمانهای معاصر. کارکنان حرفهای سفید یقه باید در مورد ساختاردهی حرفهای کار خود بیشتر به صورت استراتژیک عمل کنند.
نوآوری برابر با ریسک است.
برای تبدیل شدن به یک شرکت نوآور، به طور منطقی کارمندان خود را به نوآوری تشویق کنید. آنها را ترغیب کنید که در صورتی که بتوانند راههای بهتری برای دستیابی به چیزی پیدا کنند، قوانین را نادیده بگیرند. بعضی از ایدههای جدید در ابتدا ممکن است احمقانه به نظر برسند، اما ذهن باز باقی بمانید. هر نوآوری ممکن است کار نکند. موفقیت از ایجاد مجموعهای از گزینههای ممکن به دست میآید. سازمان شما ممکن است پس از تلاشها و شکستهای بسیار، قبل از پیدا کردن راه موفقیت بزرگ، بقا کند. برداشتن از احتمال شکستهای بزرگ، راهی موثرتر برای رسیدن به پیروزیهای نهایی است تا قناعت از موفقیتهای متوسط. پیشرفتهای بزرگ از طریق آزمون و خطا به دست میآیند. به طور کلی، شرکتها در ابتدا حتی ایدههای قدرتمند جدید را مقاومت میکنند. برای پذیرش یادداشتهای Post-It و دستگاه فکس، دههها طول کشید.
"همه رؤسا (باید) به خوبی اطمینان حاصل کنند که کار روزانه چیزی است که تمام کارمندانشان میتوانند به بچهها، همسران، همسایگان و افراد مهم در زندگی خود به آن افتخار کنند."
به آمادگی برای برداشتن ریسکها جهت امتحان گزینههای جدید باشید، اما - همانند اکثر استارتاپهای موفق - با استفاده از نمونههای آزمایشی، هزینهها را کم کنید. یک مطالعه انجام شده توسط مجله Inc. نشان داد که سازمانها میتوانند هزینههای استارتاپی خود را کنترل کنند. بیش از سه چهارم از ۵۰۰ شرکت با سرعت رشد بالا با کمتر از ۱۰۰,۰۰۰ دلار آغاز شدند؛ یک سوم آنها با کمتر از ۱۰,۰۰۰ دلار شروع کردند. در نظر داشته باشید که میتوانید وانت جدید را در داخل سازمان خود راهاندازی کنید، شاید با ایجاد تیمها برای کشف محصولات جدید.
تبدیل شدن به یک برند "واو!" (WOW!)
در این دنیای جدید، شرکتهای موفقتر مانند مایکروسافت، دیزنی و کوکاکولا، ایدهها و اطلاعات نوآورانهای ارائه میدهند. کسانی که فقط محصولاتی را ارائه میدهند، مانند خودروها، عقب میمانند. محصولات شما باید بیش از یک شیء ساده باشند. برای فروش، آنها باید از هیجان برخوردار باشند. آنها نیاز به "ووم" دارند، مانند صدای موتور جذاب و سرشار از رمز و راز یک موتورسیکلت هارلی دیویدسون. صدای عالی و منحصر به فرد هارلی تا حدی است که شرکت در واقع برای آن اختراع را جستجو کرده است. این نویز منحصر به فرد به قدری جزء عمیقی از تصویر هارلی است که تقریباً به عنوان املاک فکری شمرده میشود. این نماد کننده روشی است که محصولات امروزی باید به مشتری "صدا" داشته باشند. شما میخواهید خریدار شما از محصول شما به این نوع "شهوت" بیفتد.
"امور مربوط به مردم واقعیت دارند. امور مربوط به مردم تنها چیز واقعی هستند."
ایجاد چنین جذابیتی باعث برندسازی میشود - هم به عنوان یک شرکت و هم به عنوان یک فرد. تنها راه برای جدا شدن از دیگران همین است. نام تجاری کمک میکند مصرفکنندگان بدانند و به آن اعتماد کنند که چه چیزی را میخرند. بعضی نامهای تجاری واقعا جهانی هستند، مانند نایک یا مایکروسافت. و بعضی افراد - مانند اوپرا وینفری و مارتا استوارت - خودشان را هم به برند تبدیل کردهاند.
"نیمه راه کاری مناسب برای من نیست."
در این محیط تغییر یافته، تصدیق کنید که مشتریان شما اکنون مسئول هستند. مشتریان با قدرت انتخابی فزاینده، در هر زمینهای به دنبال ارزش هستند. برای دستیابی به موفقیت، باید تمرکز خود را بر مشتریان خود قرار دهید، مهم نیست که شما چه نوع محصول یا خدماتی ارائه میدهید. حتی زمانی که شما سیستمهای انقلابی میسازید، به یاد داشته باشید که تماس شخصی هنوز هم اهمیت دارد. برای اینکه شرکت خود را در این دنیای در حال تغییر سریع و رقابتی متمایز کنید، باید به مشتریان خود "WOW!" را ارائه دهید.
درباره تام پیترز | Tom Peters
تام پیترز یک مدیریت مشهور، مشاور و نویسنده است که به طراحی و توسعه زمینه مدیریت و رهبری کمک بزرگی کرده است. وی با انتشار کتاب "در جستجوی برتری" در سال ۱۹۸۲ به همراه رابرت اچ. واترمن، شهرت گستردهای به دست آورد. این کتاب به یکی از پرفروشترین کتابها تبدیل شد و تأثیر عمیقی بر روی روشهای مدیریتی داشت. پیترز در آثار بعدی خود به بررسی مفهوم برتری و موفقیت سازمانی پرداخت. وی کتاب "شور و شوق برتری" را با همکاری نانسی آستین نوشت که بر اهمیت شور و شوق، نوآوری و محوریت مشتری در دستیابی به برتری در کسب و کار تمرکز دارد.
یکی از کتابهای برجسته تام پیترز "موفقیت در مواجهه با آشوب" است که در سال ۱۹۸۷ منتشر شد. در این کتاب، وی بر لزوم پذیرش تغییر و سازگاری با محیط کسب و کار در حال تحول سریع تأکید میکند. وی معتقد است که آشوب و عدم قطعیت میتوانند به عنوان فرصتهایی برای رشد و نوآوری بهرهبرداری شوند. در کتاب "مدیریت آزادیبخش" که در سال ۱۹۹۲ منتشر شد، پیترز بر رویکردی تمرکز دارد که به سازمانها اجازه میدهد قدرت بیشتری به کارمندان خود بدهند و ساختاری غیرمتمرکز را در مدیریت ترویج کنند. وی سازمانها را تشویق میکند تا روحیه کارآفرینی را تقویت کرده، خلاقیت کارکنان خود را آزاد کنند و فرهنگی از بهبود مستمر ترویج کنند.
کتاب "سمینار تام پیترز" جوهری از سبک پرانرژی و جذاب سخنرانی پیترز است. این کتاب بینشها، ایدهها و راهبردهای عملی وی برای دستیابی به عملکرد بالا و موفقیت سازمانی را ارائه میدهد.در طول زندگی حرفهای خود، تام پیترز به عنوان یک سخنران مشهور، سمینارها و سخنرانیهای کلیدی را برای مدیران و مخاطبان کسب و کار در سرمعتبر جهانی تحویل داده است. کارهای وی تأثیر بسزایی بر مدیران، رهبران و سازمانها داشته است و آنها را الهام بخشیده تا برای برتری، پذیرش تغییر و بهرهبرداری از تواناییهای کامل خود تلاش کنند.
دیدگاه خود را بنویسید