مدیریت پست مدرن یکی از مهمترین مفاهیم در حوزه مدیریت است که در دهه 1980 میلادی توسط پژوهشگرانی مانند چارلز هندی، هنری مینتزبرگ، جان کوتر و ریچارد پسرسون مطرح شد. در ادامه به معرفی چند نفر از بزرگان مدیریت پست مدرن پرداختهایم:
چارلز هندی (Charles Handy)
وی یکی از برجستهترین پژوهشگران و نویسندگان در حوزه مدیریت پست مدرن است. در کتاب "مدیریت پست مدرن" (The Age of Unreason)، وی به بررسی تغییرات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی در جامعهای مختلف جهان پرداخت و نیاز به اصلاح مدلهای مدیریتی را مطرح کرد.
چارلز هندی (Charles Handy)، متولد ۱۹۳۲، یکی از نامآوران و محبوبترین نظریهپردازان مدیریت و سازمان در دنیا است. وی یک نویسنده، استاد دانشگاه و مشاور تجاری برجسته است که به عنوان یکی از بزرگترین متفکران در حوزه مدیریت شناخته میشود.
هندی در تحصیلات خود به دانشگاه آکسفورد رفت و رشته مهندسی معماری را در آنجا تحصیل کرد. پس از فارغالتحصیلی، به عنوان یک مهندس معمار وارد صنعت ساختمان شد. اما بعدها به دلیل علاقهمندی به مدیریت و سازمان، به طور کامل به این حوزه مشغول شد.
هندی به عنوان استاد دانشکده لندن بیزنس اسکول (London Business School) تدریس کرده است و کتابهای بسیاری در زمینه مدیریت و سازمان نوشته است. او به طور خاص برای توجه به بعد انسانی و فرهنگ سازمانی در مدیریت شناخته میشود.
یکی از مفاهیم مشهوری که هندی توسعه داده است، "ساختار سازمانی شبکهای" (Network Organization Structure) است. او در کتاب "سازمان آینده" (The Age of Unreason) به این مفهوم پرداخته و معتقد است که سازمانها باید از ساختارهای پیچیده و سلسله مراتبی سنتی خارج شده و به ساختارهای شبکهای انعطافپذیر و مشارکتی تغییر کنند.
به طور کلی، هندی به موضوعاتی مانند فرهنگ سازمانی، رهبری، تغییر سازمانی، نوآوری سازمانی و تعامل بین افراد در سازمان توجه دارد. او تلاش میکند تا تفکرات جدیدی را در مورد سازمانها و مدیریت به ارمغان آورد و نقش انسانها در محیط کسب و کار را بیشتر به تمرکز بگیرد.
هنری مینتزبرگ (Henry Mintzberg)
وی یکی از بزرگان مدیریت پست مدرن است که بر روی نقش مدیران و رفتار آنها تمرکز دارد. وی با ارائه نظریه "مدیریت گرههای عملیاتی" (Operational Management)، به شناخت بهتر نیازهای مدیران در جهت ایجاد روابط بین اعضای سازمان کمک کرده است.
هنری مینتزبرگ (Henry Mintzberg)، متولد ۱۹۳۹، یکی از برجستهترین نظریهپردازان مدیریت و استادان دانشگاه در حوزه مدیریت است. وی به عنوان یکی از متخصصان برجسته در زمینه سازمانشناسی و رفتار سازمانی شناخته میشود.
مینتزبرگ در دانشگاه مکگیل در کانادا تحصیل کرده و در رشته علوم اقتصادی به دکترای خود دست یافت. او به عنوان استاد دانشکده مدیریت دانشگاه مکگیل فعالیت میکند و در طول دوره فعالیت حرفهای خود به عنوان مشاور تجاری و نویسنده نیز فعالیت داشته است.
یکی از مفاهیم برجسته مینتزبرگ، "نظریه ساختگرایی" (Constructivist Theory) است که بر اساس آن، سازمانها و ساختارهای سازمانی نتیجه تعاملات اجتماعی و فرایندهای سازمانی هستند و نه محصول طراحی و برنامهریزی مدیران. او معتقد است که سازمانها باید به عنوان سیستمهای پیچیده و پویا در نظر گرفته شوند و نیازمند تعاملات و تطبیقات مداوم با محیط خود هستند.
مینتزبرگ همچنین به مفهوم "نقشهای مدیریتی" (Managerial Roles) معروف است. او در تحقیقات خود بر روی مدیران و فعالیتهای آنان در سازمان، به ۱۰ نقش مدیریتی اصلی اشاره کرده است که شامل نقشهایی مانند راهبر، نماینده، رابطساز، مدیر منابع انسانی و تصمیمگیرنده است. این نقشها نشاندهنده وظایف و مسئولیتهای مدیران در سازمان است.
مینتزبرگ در طول زندگی حرفهای خود بیش از ۱۵ کتاب در زمینه مدیریت و سازمانشناسی نوشته است و به عنوان یکی از پژوهشگران برجسته در حوزه مدیریت شناخته میشود. او تاکنون تأثیر قابل توجهی در توسعه نظریه و عملیات مدیریت داشته است.
جان کوتر (John Kotter)
وی نیز یکی از برجستهترین پژوهشگران و نویسندگان در حوزه مدیریت پست مدرن است. وی با ارائه ایده "تغییرموثر در سازمانها" (Leading Change)، به شناخت نحوه مدیریت تغییرات در سازمانها و ایجاد فرهنگ تغییر در آنها کمک کرده است.
جان کوتر (John Kotter)، متولد ۱۹۴۷، استاد دانشگاه هاروارد و یکی از برجستهترین نظریهپردازان و مشاوران مدیریت است. وی به عنوان یکی از افراد تأثیرگذار در حوزه تغییر سازمانی و رهبری شناخته میشود.
کوتر ابتدا به عنوان استاد دانشکده هاروارد بیزنس اسکول (Harvard Business School) تدریس میکرد و در سال ۱۹۹۲ به عنوان استاد دانشکده هاروارد بیزنس اسکول ترفته شد. او بیش از ۴۰ کتاب و مقاله در زمینه مدیریت و تغییر سازمانی نوشته و به عنوان یکی از نویسندگان پرفروش در این حوزه شناخته میشود.
یکی از مفاهیم برجسته کوتر، "مدیریت تغییر" (Change Management) است. او به بررسی روند تغییر در سازمانها، شناسایی چالشهای تغییر، و ارائه راهبردها و فرآیندهای مدیریت تغییر میپردازد. کوتر معتقد است که تغییر سازمانی موفق باید از مراحلی مانند ایجاد وضعیت بحرانی، سازوکارهای تغییر، تعهد و تسهیم بین دستههای مختلف در سازمان، و تثبیت تغییر عبور کند.
علاوه بر این، کوتر به مفهوم "رهبری تغییر" (Change Leadership) نیز توجه ویژهای دارد. او معتقد است که رهبران باید تواناییهای خاصی مانند ایجاد و بیان ارزشهای تغییر، الهام بخشیدن به اعضای سازمان، ایجاد یک ویژگی مشترک بین افراد، و توسعه قدرت و توانمندیهای سازمان را داشته باشند تا تغییر موفق در سازمانها را بهبود ببخشند.
جان کوتر با توجه به تجربیات و تحقیقات خود، به عنوان یکی از نظریهپردازان برجسته در حوزه مدیریت و تغییر سازمانی شناخته میشود و افکار و روشهای او در حوزه تغییر سازمانی به عنوان مدلها و استراتژیهای موثر برای سازمانها در سراسر جهان استفاده میشود.
پیتر سنگه (Peter Senge)
وی یکی از برجستهترین پژوهشگران در حوزه مدیریت سازمانی است که با ارائه نظریه "سازمانهای یادگیرنده" (Learning Organizations)، به شناخت روشهایی برای ایجاد فرهنگ یادگیری در سازمانها کمک کرده است.
پیتر سنگه (Peter Senge)، متولد ۱۹۴۷، یکی از برجستهترین نظریهپردازان و متخصصان در حوزه سازمانشناسی و یادگیری سازمانی است. وی به عنوان استاد دانشگاه ماساچوست در موسسه فناوری ماساچوست (MIT) و همچنین بنیاد پریتزکر (Presencing Institute) فعالیت میکند.
سنگه بیشتر به خاطر کتاب پرفروش و معروفش به نام "پنجمین رویکرد" (The Fifth Discipline) شناخته میشود. در این کتاب، وی به بررسی مفهوم یادگیری سازمانی و تأثیر آن در بهبود عملکرد سازمانها میپردازد. سنگه معتقد است که سازمانهای موفق باید بتوانند به عنوان یک سامانه یادگیرنده عمل کنند و توانایی آموختن، تطبیق و تجدید خود را داشته باشند.
یکی از مفاهیم برجسته سنگه، "پنج رویکرد" (Five Disciplines) است که شامل مفاهیم زیر است:
- رویکرد سیستمی (Systems Thinking): قدرت تفکر سیستمی و درک ارتباطات و تعاملات بین اجزای سازمان را برای تحلیل و بهبود سیستمها در سازمان فراهم میکند.
- مسائل راهبردی (Personal Mastery): توسعه قدرت فردی و تعامل با دیگران را برای دستیابی به اهداف شخصی و سازمانی ترویج میکند.
- مدلسازی ذهنی (Mental Models): شناخت و تغییر اعتقادات و مدلهای ذهنی فردی و سازمانی که رفتارها و تصمیمگیریها را تحت تأثیر قرار میدهند.
- ساختن تئوری مشترک (Shared Vision): ایجاد تئوری مشترک و آرمانها و اهداف مشترک که افراد را به یکدیگر متصل میکند و انگیزه برای همکاری و همراهی در سازمان را ایجاد میکند.
- گروههای یادگیری (Team Learning): توانایی یادگیری و همکاری در گروهها را برای بهبود عملکرد و ایجاد نوآوری در سازمان ترویج میکند.
سنگه با تأکید بر اهمیت یادگیری سازمانی و کشف روابط علّی و پیچیدگیهای درون سازمانی، به عنوان یکی از نظریهپردازان برجسته در حوزه سازمانشناسی شناخته میشود. نظریات و رویکردهای سنگه در حوزه یادگیری سازمانی و توسعه سازمانهای تعاملی و انعطافپذیر، به عنوان یک راهبرد مؤثر برای بهبود عملکرد و ایجاد تغییر موفق در سازمانها مورد استفاده قرار میگیرد.
گری همل (Gary Hamel)
وی یکی از برجستهترین نظریهپردازان در حوزه مدیریت است که با ارائه نظریه "نوآوری استراتژیک"(Strategic Innovation)، به شناخت روشهایی برای ایجاد نوآوری در سازمانها و ایجاد رقابتپذیری برای آنها کمک کرده است.
گری همل (Gary Hamel)، متولد ۱۹۵۴، یک نظریهپرداز، نویسنده و استاد دانشگاه مشهور در حوزه استراتژی و نوآوری است. وی به عنوان یکی از بزرگترین متخصصان در حوزه مدیریت و استراتژی شناخته میشود و به تعداد زیادی از کتابها، مقالات و سخنرانیهایش در زمینه استراتژی و نوآوری معروف است.
همل به عنوان همراه و همکار تجاری توماس دراکر (Tom Davenport) و بیل بریتون (Bill Breen)، تألیف کتاب "کمهزینه شدن نوآوری" (The Future of Management) را به خصوصیت خود نسبت میدهد. این کتاب درباره تحولات و چالشهای مدیریتی در عصر دیجیتال و نیازمندیهای نوآوری در سازمانها میباشد. در آن، همل به بررسی مفاهیمی همچون تغییر سریع، انعطافپذیری، تغییر نوآوری، رقابت و استراتژی مدیریتی میپردازد.
یکی از مفاهیم برجسته همل، "نوآوری مبتنی بر ارزش" (Value-based Innovation) است. او در این مفهوم، بر اهمیت ایجاد ارزش برای مشتریان و جامعه تأکید میکند و معتقد است که سازمانها باید بر مبنای تداوم و توسعه نوآوریها، ارزشهای جدیدی را ایجاد کنند تا بتوانند رقابتی قوی و پایدار داشته باشند.
همل همچنین به بررسی مفهوم "ساختار بیرونی" (External Focus) و اهمیت ترکیب توانمندیهای داخلی سازمان با دیدگاهی گسترده به بازار، رقبا و تحولات عمومی میپردازد. او توصیه میکند که سازمانها برای نوآوری موفق، باید نیازها و خواستههای مشتریان و جوامع را به خوبی درک کنند و با دیدگاهی گسترده و خلاقانه به رقابت و تغییرات بازار واکنش نشان دهند.
با تأکید بر اهمیت نوآوری و تغییر در سازمانها، گری همل به عنوان یکی از متخصصان برجسته در حوزه استراتژی و نوآوری شناخته میشود و افکار و رویکردهای او در حوزه استراتژی و مدیریت تغییر، به عنوان الگوهای مموفقیت و توسعه سازمانی استفاده میشوند.
ریچارد پسرسون (Richard Pascale)
وی یکی از برجستهترین پژوهشگران در حوزه مدیریت پست مدرن است که با ارائه نظریه "سازمانهای چابک" (The Agile Organization)، به شناخت روشهایی برای ایجاد سازمانهایی با قابلیت سازگاری بیشتر با تغییرات در بازار کمک کرده است.
ریچارد پسرسون (Richard Pascale)، متولد ۱۹۴۸، یک نویسنده، استاد دانشگاه و مشاور دستیار در حوزه مدیریت و توسعه سازمانی است. وی به عنوان یکی از متخصصان برجسته در حوزه رهبری و تغییر سازمانی شناخته میشود.
پسرسون به عنوان همراه و همکار توماس پترز (Thomas Petzinger)، تألیف کتاب "ریشههای شکست" (The Art of Japanese Management) را به خصوصیت خود نسبت میدهد. این کتاب درباره مدل مدیریت ژاپنی و روشهای نوآورانه آن در دهه ۱۹۸۰ میلادی است و بر تجربیات پسرسون در سفرهای او به ژاپن تأکید دارد.
پسرسون همچنین به بررسی موضوعاتی از قبیل رهبری تحولی، تغییر سازمانی، نوآوری و تغییر فرهنگی در سازمانها پرداخته است. وی به عنوان استاد دانشگاه در دانشگاه استنفورد و دانشگاه ادینبرگ تدریس کرده است و به عنوان مشاور دستیار در شرکتهای بزرگ مانند گنزو ویلچر، آمازون و مایکروسافت فعالیت داشته است.
ریچارد پسرسون بر آن است تا راهکارهای مؤثر و تجربیات خود را به منظور تسهیل تغییر و توسعه سازمانی به اشتراک بگذارد. او به تأکید بر اهمیت تغییر مداوم و ایجاد فرهنگی منعطف و نوآور در سازمانها، توانمندسازی رهبران برای مواجهه با تحولات بیرونی و داخلی و ارتقای عملکرد سازمانی تاکید میکند.
با توجه به تجربیات و نوآوریهای پسرسون، او به عنوان یکی از متخصصان برجسته در حوزه رهبری و تغییر سازمانی شناخته میشود. کتابها و مقالات او درباره توسعه سازمانی و تغییر فرهنگی، به عنوان منابعی مورد استفاده قرار میگیرند تا سازمانها بتوانند با موفقیت به تحول و نوآوری پیش بروند.
دیدگاه خود را بنویسید