تنها راه رشد کسب‌وکار شما، حذف خود شما از آن است. کسب‌وکار شما باید بدون شما پول دربیاورد. اگر کسب‌وکار شما به شدت به شما برای فعالیت‌های روزمره‌اش وابسته باشد، حتی به فکر رشد آن هم نباشید.

فرض مهلکی که هر کارآفرین هنگام راه اندازی یک کسب و کار انجام می دهد

بیشتر کارآفرینان این فرض را دارند که اگر جنبه فنی کسب و کار را درک کنند، کسب و کار را درک می کنند. این درست نیست در واقع، این فرض رایج‌ترین دلیلی است که باعث می‌شود 50 درصد از کسب‌وکارها در 4 سال خود شکست بخورند.

داستان بنیانگذاری همیشه یکسان است: شما به عنوان یک تکنسین، از کار کردن برای دیگران خسته شده و تصمیم می‌گیرید کسب‌وکار خودتان را راه‌اندازی کنید. اما پس از یک سال، متوجه می‌شوید که برای اداره کردن یک کسب‌وکار، بیشتر از انجام کار تخصصی لازم است. در ابتدا، داشتن دانش فنی برای شما بزرگترین دارایی است، اما پس از رشد کسب‌وکار، بزرگترین ضعف شما محسوب می‌شود.

زمانی که شما به تازگی کسب‌وکار خود را شروع می‌کنید، یک کار را انجام می‌دهید که خیلی خوب آن را می‌دانید و دوازده کار دیگر را که چیزی درباره آن‌ها نمی‌دانید. اما همانطور که پیش می‌روید، درباره مدیریت جریان نقدی، سودآوری مشتری، صورتحساب، استخدام، واگذاری کار و سایر موارد یاد خواهید گرفت.

مشکلات واقعی زمانی شروع می‌شوند که شما بیشترین مشتریان خود را پیدا کرده و باید به دلیل افزایش کار، شرکت خود را گسترش دهید. اما همانطور که بیشتر و بیشتر افراد را استخدام می‌کنید، به سرعت خواهید یاد گرفت که هیچ کس مشتاق کار کردن به اندازه شما نیست و هیچ کس به اندازه شما اهمیت نمی‌دهد. شما سعی خواهید کرد کیفیت کار را کنترل کنید و در کار کارمندان خود دخالت کنید، اما پس از مدتی تنها به خستگی، ناامیدی و تلخی می‌انجامید.

لذا قبل از اینکه درباره رشد کسب‌وکار خود فکر کنید، باید نحوه فکر کردن درباره خود کسب‌وکار را تغییر دهید و سپس فرآیندهایی را در نظر بگیرید که رشد را پشتیبانی کنند.

هر چه زودتر خود را تعویض کنید

همانطور که کسب‌وکار شما رشد می‌کند، کار شروع به فراتر از توانایی انجام کار تخصصی شما می‌کند. با رشد شرکت، توانایی هماهنگی با دیگران، بررسی کیفیت و دیدن کارهایی که باید انجام شود، از توانایی شما فراتر می‌رود. زودتر یا دیرتر، کیفیت کار رنگ می‌گیرد اگر شما سعی کنید همه چیز را مدیریت کنید. شما به عنوان یک مانع میان راه، پیشرفت را به تأخیر می‌اندازید.

تنها راهکار برای رشد، حذف این مانع، به معنای حذف خودتان از عملیات روزانه است. و برای این کار، ابتدا باید دیگر به عنوان یک تکنسین (یا مدیر) فکر نکنید و شروع به فکر کردن به عنوان یک کارآفرین کنید.

شما کسب‌وکار خودتان یا کاری که از آن برمی‌آید نیستید. اگر می‌خواستید بر روی مسائل فنی کار کنید، می‌توانستید یک شغل پیدا کنید و خودتان را از همه مسئولیت‌های کارآفرینی پریشانی نجات دهید. کسب‌وکار شما یک محل کار برای شما نیست بلکه محل کار دیگران است. هدف کلی از شروع کسب‌وکار شما، آزاد شدن از شغل‌ها بود، بنابراین شما شغل برای دیگران ایجاد کرده‌اید.

شما نباید شغل روزانه خودتان را در شرکت خود داشته باشید زیرا در حالی که شما روی مسائل روزمره کار می‌کنید، هیچ کس به رویارویی با استراتژی کار و هیچ کس به اطمینان حاصل کردن از اینکه کسب‌وکار شما وقتی کار دو یا سه برابر می‌شود، تباه نخواهد شد، کار نمی‌کند.

در شرکت خود شغل روزانه نداشته باشید زیرا در حالی که شما روی مسائل روزانه کار می‌کنید، هیچ کس به رویارویی با استراتژی کار و هیچ کس به اطمینان حاصل کردن از اینکه کسب‌وکار شما وقتی کار دو یا سه برابر می‌شود، تباه نخواهد شد، کار نمی‌کند.

انتقال به نگرش کارآفرینی راحت نخواهد بود. این تحول شخصی نیازمند خارج شدن از منطقه راحتی شما و کسب مهارت‌ها، دانش‌ها و درک‌های جدید است. شروع به فکر کردن به خودتان به عنوان یک کارآفرین، یک بینش‌بین است که وظیفه‌اش کار در کسب‌وکار خود نیست بلکه شکل دادن به آن است.
شما مسئول خروجی واقعی نیستید؛ شما مسئول طراحی سیستمی هستید که خروجی را ایجاد می‌کند.
برای مثال، اگر شما در کسب‌وکار ساخت نرم‌افزار هستید، شما مسئول کد خود نیستید. شما مسئول شرکت، کارمندان، مدیران، مشتریان، فرآیندها و دانش فنی هستید.
یک سیستم را تنظیم کنید تا یک روز با حداقل ورودی از شما، اجرا شود. یک کسب‌وکار را ایجاد کنید که به دلیل شما کار نمی‌کند بلکه بدون شما کار می‌کند. و برای این کار، از فرآیندها استفاده کنید و یک کسب‌وکار خودکار راه‌اندازی کنید.