اثر میلگرام یا آزمایش میلگرام، یک آزمایش اجتماعی مشهور است که توسط روانشناس آمریکایی به نام استنلی میلگرام در دهه ۱۹۶۰ انجام شد. هدف این آزمایش بررسی میزان فطرت تطیع و مطیعیت افراد نسبت به دستورات یک شخص با اخلاقیاتی نامطلوب بود. در آزمایش، شرکت‌کنندگان به عنوان "معلم" دستوراتی برای اعمال بر دیگری اعلام می‌کردند و میزان تطیع و اجرای این دستورات توسط "دانشجویان" را مورد بررسی قرار می‌دادند.
نتایج آزمایش میلگرام نشان داد که بسیاری از افراد تمایل داشتند دستورات معلم را اجرا کنند، حتی اگر باعث آسیب و درد دیگران می‌شد. این نتایج نشان داد که فردیت و اراده فردی ممکن است در مواجهه با فشار اجتماعی و حضور یک شخصیت معتبر به خطر بیفتد و فرد ممکن است عملی ناخواسته را انجام دهد. اثر میلگرام اهمیت بسیاری در روانشناسی اجتماعی دارد و به نشان دادن قدرت تأثیر عوامل اجتماعی و فرهنگی بر رفتار افراد می‌پردازد.

تاریخچه

استنلی میلگرام

بله، استنلی میلگرام (Stanley Milgram) واقعاً یک روانشناس آمریکایی بود. او در ۱۵ اوت ۱۹۳۳ متولد شد و در ۱۸ دسامبر ۱۹۸۴ درگذشت. میلگرام دانشمندی برجسته در زمینه روانشناسی اجتماعی بود و به خاطر انجام آزمایش میلگرام شهرت یافت.

استنلی میلگرام آموخته دانشگاه هاروارد و دانشگاه ییل بود. او استادی در دانشگاه ییل بود و در زمینه روانشناسی اجتماعی و رفتار انسانی تحقیقات فراوانی انجام داد. به طور خاص، آزمایش میلگرام (Milgram experiment)، که در دهه ۱۹۶۰ انجام شد، به عنوان یکی از برجسته‌ترین آزمایش‌های روانشناسی شناخته می‌شود.

تاریخچه آزمایش

آزمایش میلگرام، که با نام رسمی "آزمایش تطیع و اطاعت" شناخته می‌شود، در دهه ۱۹۶۰ توسط روانشناس اجتماعی استنلی میلگرام در دانشگاه ییل انجام شد. این آزمایش به منظور بررسی میزان تطیع و اطاعت افراد در مواجهه با دستورات ناعادلانه طراحی شد.
انگیزه شروع این آزمایش به تجربیات تاریخی و رویدادهای مهمی که در طول جنگ جهانی دوم رخ داد، برمی‌گردد. استنلی میلگرام، هنگامی که در دانشگاه ییل درس می‌خواند، با جنایات و فظایع نازی‌ها در طول جنگ جهانی دوم آشنا شد. او متوجه شد که بسیاری از افراد، حتی در مواقعی که باور داشتند یک کار ناعادلانه را انجام می‌دهند، به دستورات ناعادلانه اطاعت می‌کنند و در جرایم جدی مانند قتل و شکنجه مشارکت می‌کنند. این موضوع برای میلگرام پرسش‌ها و تردیدهایی را به وجود آورد و او تصمیم گرفت این پدیده را به صورت علمی بررسی کند.
هدف اصلی میلگرام از طراحی آزمایش، بررسی عواملی بود که در تطیع و اطاعت افراد در مواجهه با دستورات ناعادلانه نقش دارند. او می‌خواست متوجه شود که آیا افراد تمایل دارند دستورات ناعادلانه را اجرا کنند و تا چه حدی با فشار اجتماعی مطیع باشند. این آزمایش به ویژه به بررسی نقش اعتبار و قدرت مطلق شخصیت‌های معتبر و اخلاقیاتی در تطیع و اطاعت افراد تمرکز داشت.
آزمایش میلگرام به شکل زیر انجام می‌شد: یک فرد شرکت‌کننده به عنوان "معلم" انتخاب می‌شد و به او می‌گفته شد که به فرد دیگری که در نقش "دانشجو" بود دستوراتی را بدهد. دستورات معلم شامل اعمال ضربه‌های الکتریکی با شدت‌های مختلف بر روی دانشجو بود. در واقع، دانشجو بازیگری بود و هیچ ضربه‌ای دریافت نمی‌کرد، اما معلم با شنیدن صداها و واکنش‌های نفرت آمتدام معلم، میزان تطیع و اطاعت معلمان را در مواجهه با دستورات ناعادلانه بررسی می‌کرد. هدف اصلی این آزمایش این بود که ببیند آیا افراد تمایل دارند دستورات ناعادلانه را اجرا کنند و تا چه حدی با فشار اجتماعی مطیع باشند.
نتایج آزمایش میلگرام نشان داد که بیشتر افراد مایل به تطیع و اطاعت از دستورات ناعادلانه هستند، حتی اگر این دستورات موجب آسیب و درد فیزیکی به دیگران شود. حدود ۶۵ درصد از معلمان شرکت کننده در آزمایش، توانستند دستورات ناعادلانه را تا پایان اجرا کنند و به سطوح بالایی از ضربه‌های الکتریکی برسانند.
انتقادهایی نیز به آزمایش میلگرام وارد شد. برخی از انتقادکنندگان معتقد بودند که آزمایش بر اهمیت قدرت نفوذ اجتماعی تاکید زیادی دارد و نکات اخلاقی و حقوقی مربوط به حقوق انسانی را نادیده می‌گیرد. همچنین، برخی از مشکلات آزمایش شامل نبودن نمونه‌های زنان و عواطف ناشی از شرکت کنندگان در آزمایش بود. با این حال، آزمایش میلگرام همچنان به عنوان یکی از مطرح‌ترین و تأثیرگذارترین آزمایش‌های روانشناسی در تاریخ شناخته می‌شود و بر روی مطالعات بعدی درباره تطیع و اطاعت تأثیرگذار بوده است. میلگرام خود یهودی بود و سوال اصلی او این بود که آیا کشورهایی غیر از آلمان در درجه انطباقشان با اقتدار متفاوت خواهند بود؟ او تصور می‌کرد که شهروندان آمریکا، خانه‌ی فردگرایی خشن و پای سیب، وقتی از سوی مقامات دستور داده می‌شوند که رفتاری انجام دهند که ممکن است به دیگران آسیب برساند، سطوح بسیار پایین‌تری از همنوایی نشان می‌دهند. آزمایشات ییل او برای تعیین یک خط پایه ملی طراحی شده بود.

نیم قرن پس از اینکه میلگرام ماهیت اطاعت مخرب از قدرت را بررسی کرد، با این سوال نگران کننده روبرو هستیم: امروز شهروندان چه می کنند؟

آزمایش اصلی

در آزمایش اولیه میلگرام، شرکت‌کنندگان در آنچه که فکر می‌کردند «تکلیف یادگیری» است، شرکت کردند. این تکلیف برای بررسی اینکه مجازات - در این مورد به شکل شوک الکتریکی - چگونه بر یادگیری تأثیر می‌گذارد، طراحی شده بود. داوطلبان فکر می‌کردند که به صورت جفتی شرکت می‌کنند، اما شریک آنها در واقع هم‌دست آزمایشگر بود. قرعه‌کشی برای تعیین اینکه چه کسی «معلم» و چه کسی «یادگیرنده» خواهد بود، تقلب شده بود؛ داوطلب واقعی همیشه به عنوان معلم و هم‌دست به عنوان یادگیرنده انتخاب می‌شد.
این جفت‌ها به اتاق‌های مجزا منتقل می‌شدند که توسط یک میکروفن به هم متصل بودند. معلم به صورت بلند تعدادی جفت کلمه مانند «چکش - قرمز» را می‌خواند که یادگیرنده دستور داشت آن‌ها را حفظ کند. سپس معلم کلمه مورد نظر (قرمز) را می‌خواند و یادگیرنده باید کلمه جفت شده اصلی را از بین چهار گزینه (اقیانوس، پنکه، چکش، چسب) انتخاب می‌کرد.

آیا آزمایش میلگرام نشان داد که انسان ها تمایلی جهانی به اطاعت مخرب دارند یا اینکه آنها صرفاً محصول لحظه فرهنگی خود هستند؟

اگر زبان آموز اشتباه می کرد، به معلم دستور داده می شد که به عنوان تنبیه شوک الکتریکی وارد کند و با هر خطای متوالی، شوک را 15 ولت افزایش دهد. اگرچه معلم نمی توانست زبان آموز را در اتاق مجاور ببیند، اما می توانست پاسخ های او را به شوک ها و همچنین به سوالات بشنود. طبق یک اسکریپت از پیش تنظیم شده، در ولتاژ 75 ولت، زبان آموز شروع به فریاد زدن کرد. از 150 ولت به 330 ولت با شدت بیشتر اعتراض کرد و از اینکه قلبش اذیتش می کند شکایت کرد. در 330 ولت، او کاملاً از ادامه دادن امتناع کرد. پس از آن سؤالات معلم با سکوت مواجه شد. هر زمان که معلم تردید می کرد، آزمایشگر معلم را برای ادامه فشار می آورد و اصرار می کرد که "آزمایش مستلزم ادامه دادن است" و به او یادآوری می کرد که "اگرچه شوک ها ممکن است دردناک باشند، اما آسیب دائمی به بافت وارد نمی کنند."

میلگرام از نتایج آزمایش وحشت‌زده شد. در نسخه "شرایط از راه دور" آزمایش که در بالا توضیح داده شد، 65 درصد افراد (26 نفر از 40 نفر) با وجود فریادها، اعتراض‌های یادگیرنده و درخواست‌های او مبنی بر توقف آزمایش، شوک‌ها را تا سطح 450 ولت ادامه دادند. سطح ولتاژ، سکوت آزاردهنده یادگیرنده هنگامی‌که شرکت‌کنندگان به ولتاژ 450 ولت رسیدند، و اطاعت آن‌ها از دستور آزمایشگر مبنی بر اعمال شوک 450 ولتی در زمان عدم پاسخگویی آزمودنی، میلگرام را وحشت‌زده کرد.

قرار دادن کار میلگرام در متن

آزمایش میلگرام در دهه 1960 موضوع نقدهای فراوانی در حوزه اخلاق و روش‌شناسی بود. این نقدها با انتشار اصول اخلاقی تحقیق با افراد انسانی توسط انجمن روان‌شناسی آمریکا در سال 1973 و محدودیت‌های تعیین شده برای استفاده از افراد در تحقیقات، که در قانون تحقیقات ملی 1974 جای گرفته بود، بیشتر به چشم می‌خورد. این محدودیت‌ها عملاً باعث ممانعت روان‌شناسان از اجرای آزمایشاتی مانند آزمایش میلگرام شد.
یکی از نقدهای اخلاقی مهم مطرح شده درباره آزمایش میلگرام، ناراحتی جدی که برای شرکت‌کنندگان ایجاد می‌شد بود. طبق طرح آزمایش، شرکت‌کنندگان به نظر می‌رسیدند که به شکلی که باور داشتند، شوک الکتریکی به فرد دیگری اعمال می‌کنند. این موضوع می‌توانست به شدت آزاردهنده و ترسناک برای شرکت‌کنندگان باشد. علاوه بر این، یکی از سؤالات مهمی که مطرح می‌شد این بود که آیا آزمایش میلگرام نشان می‌دهد که انسان‌ها تمایل جهانی به اطاعت مخرب دارند یا فقط نتیجه‌ای از فرهنگ و شرایط زمانی خاص هستند. با توجه به محدودیت‌های اجرای آزمایشات مشابه در سال‌های بعدی، پاسخ به این سؤال تا حدی مسدود شد و تحقیقات کافی برای ارائه یک پاسخ قاطع و جامع درباره این موضوع انجام نشد.
استناد به تحقیقات جدید و متنوع در حوزه رفتار انسانی و اطاعت اجتماعی، می‌توان به نتیجه رسید که رفتارها و نگرش‌های انسانی در مقابل فشارهای اجتماعی و تأثیرات آنها بسیار پیچیده و وابسته به عوامل مختلفی مانند فرهنگ، محیط اجتماعی، ارزش‌ها، و شرایط موجود است. بنابراین، نمی‌توان یک تفسیر جهانی و قطعی از رفتار انسان‌ها براساس یک آزمایش محدود و خاص مانند آزمایش میلگرام ارائه داد.

مطالعات بین فرهنگی در آن زمان نتایجی جزئی را ارائه کردند. میانگین نرخ اطاعت در ایالات متحده با میانگین نرخ اطاعت در مطالعات خارجی تفاوت معنی‌داری نداشت، با این حال، نتایج متغیر بودند و تفاوت‌های قابل توجهی در نرخ‌ها وجود داشت. در ایالات متحده، نرخ‌ها از 31 تا 91 درصد متغیر بودند و در مطالعات خارجی نیز از 28 تا 87.5 درصد متغیر بودند. همچنین، طراحی مطالعات نیز بر تفاوت‌های در نتایج تأثیرگذار بود. با این حال، یک سوال تاریخی باقی می‌ماند: آیا شرکت‌کنندگان در مطالعات امروزی همچنان سطوح اطاعت مخربی را نشان می‌دهند که به همان اندازه در مطالعات پنجاه سال قبل مشاهده شد؟

برای پاسخ به این سوال، لازم است مطالعات جدیدی در مورد سطوح اطاعت و تأثیرات اجتماعی انجام شود. این مطالعات می‌توانند بررسی کنند که آیا رفتار افراد در معرض فشارهای اجتماعی و فرهنگی تغییر کرده است یا خیر. اما با توجه به تغییرات اجتماعی، فرهنگی و فناوری در طول زمان، ممکن است نتایج مطالعات جدید با نتایج قدیمی متفاوت باشند. از طرفی، مسائل اخلاقی و اجتماعی همچنان مورد بحث و بررسی قرار می‌گیرند و مطالعات جدید می‌توانند به ما کمک کنند تا درک بهتری از رفتارها و نگرش‌های انسانی در مقابل فشارهای اجتماعی و تأثیرات آنها کسب کنیم.

به طور کلی، برای داشتن پاسخ کامل به این سوال، نیاز به مطالعات بیشتر و دقیق‌تر در زمینه رفتار اجتماعی و سطوح اطاعت در زمان فعلی داریم.

دلایلی وجود دارد که باور شود برخی افراد از تکرار آزمایش میلگرام خودداری می‌کنند. در دهه 1950، نتایج آزمایشات اش در مورد همنوایی سولومن نگرانی‌ها و شوک برانگیز بود. در یک سری آزمایشات قضاوت خط، از شرکت‌کنندگان خواسته شد تا تصمیم بگیرند کدام یک از سه خط، با یک خط هدف مطابقت دارد. بخش مهم این آزمایش در این بود که این قضاوت‌ها در یک محیط اجتماعی و در میان سایر شرکت‌کنندگان انجام شد. تنها یک نفر از افراد آزمایشی شخص عادی بود و شش نفر دیگر همکاران آزمایشگر بودند که به آنها دستور داده شد پاسخ‌های نادرست بدهند. زمانی که آنها پاسخ‌های نادرستی ارائه می‌کردند که به نظر افراد عادی آشکارا نادرست بود، حدود یک سوم از افراد عادی پاسخ‌هایی را ارائه می‌دادند که با اکثریت مطابقت داشت. به عبارت دیگر، افراد از نادیده گرفتن شواهد در برابر چشمان خود لذت بردند و ترجیح می‌دادند با اکثریت گروه مطابقت کنند.

برای برخی از ناظران، نتایج آزمایش میلگرام تهدیدی برای تصویر آمریکا به عنوان سرزمین فردگرایی و خودمختاری محسوب می‌شد. با این حال، در دهه 1980، تکرار آزمایش با هدف تشخیص سطوح حداقلی انطباق نیز نتوانست موفقیت آمیز باشد. این نشان می‌دهد که نتایج آزمایش اصلی در دهه 1950 به دست آمده بود و در زمانی که ایده «تسلیم نوعی» توسط دیوید رایسمن در اثرش به نام "جمعیت تنها" در سال 1950 مطرح شد، جامعه در دوران دیگری قرار داشت. اگر امروز مردم دوباره با آزمایش میلگرام مواجه شوند، آیا ممکن است به همان شکست تکراری برخورد کنند؟

درک کار امروز میلگرام

اگرچه تکرار کامل آزمایش میلگرام در ایالات متحده به دلیل محدودیت‌های اخلاقی و قانونی برای آزمایشگران ممنوع است، در کشورهای دیگر نیز تلاش‌هایی برای تکرار این آزمایش صورت گرفته و آزمایشگران آمریکایی تلاش می‌کنند تا از این محدودیت‌ها چشم‌پوشی نمایند. تکراری که در سال 2015 توسط داریوش دولینسکی و همکارانش انجام شد، سطوح اطاعت بالاتری نسبت به آزمایش اولیه میلگرام ایجاد کرد، اگرچه این مطالعه ممکن است مورد انتقاد قرار گیرد زیرا سطوح پایین‌تری از شوک الکتریکی را به کار برده است.

جالب‌تر اینکه، تکراری در سال 2009 توسط جری برگر انجام شد که روشی نوآورانه برای رفع نگرانی‌های اخلاقی درباره آزمایش اصلی میلگرام پیدا کرد. برگر خاطرنشان کرد که در آزمایش اولیه 79 درصد از آزمودنی‌هایی که پس از 150 ولت - پس از اولین فریادهای یادگیرنده - ادامه دادند، تا انتهای مقیاس، در 450 ولت نیز ادامه دادند. با فرض اینکه همین امر در مورد افراد امروزی نیز صادق باشد، برگر تعیین کرد که چند نفر مایل به ایجاد شوک‌های فراتر از سطح 150 ولت هستند و در این مرحله آزمایش متوقف شد.

با توجه به حمایت اجتماعی، اکثر آزمودنی ها از ادامه اعمال شوک خودداری کردند، و این نشان می دهد که همبستگی اجتماعی به عنوان نوعی دفاع در برابر اطاعت مخرب از قدرت عمل می کند.

حدود 70 درصد مایل به ادامه آزمایش در این مرحله بودند که نشان می‌دهد آزمودنی‌ها در قرن بیست و یکم به همان اندازه سازگار هستند. با این وجود، مطالعه برگر بر اساس یک فرض مشکوک استوار است، یعنی اینکه انطباق در 150 ولت پیش‌بینی قابل اعتمادی برای انطباق در 450 ولت باقی‌مانده است. آزمودنی‌های امروزی ممکن است مایل باشند کمی فراتر از 150 ولت پیش بروند، اما شاید نه تا انتهای مقیاس (پس از اینکه یادگیرندگان درخواست کردند آزمایش متوقف شود و غیره). در واقع، این فرض، پرسش مهمی را مطرح می‌کند.

با این حال، تلویزیون فرانسه به کمک آمد. یک برنامه تلویزیونی آزمایش میلگرام را با بازی مجری به عنوان مرجع و "پرسش‌شونده" به عنوان موضوع تکرار کرد. در مطالعه‌ای که در سال 2012 در نشریه روان‌شناسی کاربردی اروپا گزارش شده است، J.-L. Beauvois و همکارانش شرایط بازخورد صوتی میلگرام را با ابزار، دستورالعمل‌ها و پاسخ‌های یکسان یادگیرنده و برنامه مجری تکرار کردند. شاید کسی بپرسد آیا یک مجری تلویزیون اقتداری معادل یک آزمایشگر علمی دارد یا نه، اما آن‌ها توانسته بودند سطوح اطاعتی معادل آزمایش اولیه میلگرام ایجاد کنند (در واقع تا حدودی بیشتر، 81 درصد در برابر 65 درصد اولیه). به نظر می‌رسد حداقل اتباع فرانسوی امروز به اندازه آزمودنی‌های اصلی میلگرام در دهه 1960 سازگار هستند.

در واقع، تکرار این آزمایش تصویر تیره‌تری را نشان می‌دهد. یکی از یافته‌های خوش‌بینانه آزمایش اولیه میلگرام، حالتی بود که در آن سه معلم وجود داشتند و دو نفر از آن‌ها (هر دو هم‌پیمان آزمایشگر) از آزمایشگر سرپیچی کردند. با توجه به این حمایت اجتماعی، اکثر آزمودنی‌ها از ادامه اعمال شوک خودداری کردند که نشان‌دهنده این است که همبستگی اجتماعی به عنوان نوعی دفاع در برابر اطاعت مخرب از قدرت عمل می‌کند. متأسفانه، در تکرار فرانسوی که در آن دستیار اعتراضی مبنی بر غیراخلاقی بودن روند ابراز کرد ولی عملاً هیچ تأثیری بر سطوح اطاعت نداشت، این اتفاق رخ نداد. و متأسفانه، نه در مطالعه برگر: برگر دریافت که مداخله همدستی که از ادامه دادن خودداری کرد، تأثیری بر سطوح اطاعت نداشت. بنابراین ممکن است ما امروز نسبت به آزمودنی‌های اولیه میلگرام منطبق‌تر باشیم و از حمایت اجتماعی بی‌تأثیر. اندیشه‌ای تیره برای دوران تیره ما.