امروزه، سرمایه گذاری خطرپذیر یک صنعت جهانی پررونق است که در آن سرمایه گذاران با ریسک بالا پول خود را در شرکت های نوپا و امیدوارکننده سرمایه گذاری می کنند. این صنعت در دهه های اخیر به طور چشمگیری رشد کرده است و اکنون نقش مهمی در تأمین مالی نوآوری و کارآفرینی در سراسر جهان ایفا می کند. با این حال، همیشه اینطور نبود. در واقع، در اوایل دهه 2000، بسیاری از سرمایه گذاران خطرپذیر سیلیکون ولی معتقد بودند که چین و هند برای سرمایه گذاری خطرپذیر بیش از حد ریسک پذیر هستند. آنها نگران بازارهای ناپایدار، حاکمیت ضعیف و کمبود استعدادهای فنی بودند. اما به نظر می رسد که سرمایه گذاران خطرپذیر سیلیکون ولی اشتباه می کردند. چین و هند در حال حاضر دو بازار بزرگ و رو به رشد برای سرمایه گذاری خطرپذیر هستند. در واقع، چین در حال حاضر بزرگترین بازار سرمایه گذاری خطرپذیر در جهان است.
در حالی که سرمایه گذاران خطرپذیر سیلیکون ولی ممکن است در ابتدا از سرمایه گذاری در چین و هند مردد بوده باشند، اما اکنون مشتاقانه به دنبال فرصت هایی در این بازارها هستند. آنها می دانند که این بازارها پتانسیل بالایی برای بازده سرمایه گذاری دارند.
البته سرمایه گذاری خطرپذیر در چین و هند هنوز هم بدون ریسک نیست. بازارها همچنان ناپایدار هستند و حاکمیت هنوز ضعیف است. با این حال، سرمایه گذاران خطرپذیر معتقدند که این خطرات با پتانسیل بازده بسیار زیاد جبران می شود.
جهانی شدن صنعت سرمایه گذاری خطرپذیر تأثیر قابل توجهی بر اقتصاد جهانی داشته است. این صنعت نوآوری و کارآفرینی را در سراسر جهان تأمین مالی کرده است و به ایجاد میلیون ها شغل کمک کرده است. با ادامه رشد صنعت سرمایه گذاری خطرپذیر، می توان انتظار داشت که تأثیر آن بر اقتصاد جهانی حتی بیشتر شود.
نکته های کلیدی
- سرمایه گذاری خطرپذیر در حال گسترش در سراسر جهان است.
- VC مبتنی بر یک ذهنیت ریسک بالا و پاداش بالا است.
- سرزمینهای اشغالی فلسطین(اسرائیل) خود را به یک داستان موفقیت در زمینه VC تبدیل کرده است.
- تایوان مسیر منحصر به فردی را برای موفقیت VC در پیش گرفت.
- فقدان صنعت VC در ژاپن رشد اقتصادی آن را کند کرده است.
- در دهه 1990، چین شروع به تقلید از VC به سبک ایالات متحده کرد.
- سرمایه گذاران خطرپذیر آمریکایی در نهایت چین را در سفری که توسط Silicon Valley Bank سازماندهی شده بود کشف کردند.
سرمایه گذاری خطرپذیر در سراسر جهان در حال گسترش است.
مفهوم سرمایه گذاری خطرپذیر (VC) به عنوان یک محرک اقتصادی در سیلیکون ولی متولد شد و نتایج چشمگیری به همراه داشت. غولهای فناوری مانند آمازون، اپل، گوگل و نتفلیکس، به همراه شرکتهای نوآور کوچکتر مانند زوم، به عنوان محصولات VC و قهرمانان اقتصاد مدرن ظهور کردهاند. کشورهای دیگر به دنبال داستان موفقیت VC هستند و سعی میکنند اکوسیستمهای نوآوری خود را ایجاد کنند. VC ابزاری برای توانمندسازی شرکتهای با رشد سریع برای موفقیت بوده و در نتیجه ارزش را آزاد کرده و رشد اقتصادی کلی را هدایت کرده است. اکنون این بخش در حال جهانی شدن است: چین و هند مدل VC را پذیرفتهاند. تایوان، اسرائیل و سایر کشورهایی با اقتصاد نوآوری نیز به سمت VC گرایش پیدا کردهاند. اما ژاپن، که در رکود اقتصادی طولانی گرفتار شده است، هرگز مفهوم VC را تسلط نیافت.
“سرمایه گذاری خطرپذیر بزرگترین صادرات سیلیکون ولی است. نه آیفون یا رایانه شخصی، نه تجارت الکترونیکی یا داروهای مهندسی شده ژنتیکی.”
Baidu یک شرکت فناوری چینی است که در سال 2000 توسط Robin Li و Eric Xu تأسیس شد. این شرکت در ابتدا یک موتور جستجوی وب بود و به سرعت به یکی از محبوب ترین موتورهای جستجوی چین تبدیل شد. Baidu همچنین در زمینه های دیگر فناوری مانند هوش مصنوعی، اینترنت اشیا و وسایل نقلیه خودران فعالیت می کند.
در ابتدا، سرمایه گذاران خطرپذیر آمریکایی علاقه زیادی به Baidu نشان ندادند. آنها نگرانی هایی در مورد بازار ناپایدار چین، حاکمیت ضعیف و کمبود استعدادهای فنی داشتند. با این حال، Draper Fisher Jurvetson، یک شرکت VC آمریکایی که دفتری در آسیا داشت، در Baidu پتانسیل دید. این شرکت 5 میلیون دلار در Baidu سرمایه گذاری کرد و به این شرکت کمک کرد تا رشد کند.
Baidu در سال 2005 در NASDAQ عرضه شد و بنیانگذاران خود را به میلیاردر تبدیل کرد. این موفقیت Baidu را به یک نمونه اولیه برای شرکت های VC در سراسر جهان تبدیل کرد. این نشان داد که VC می تواند در خارج از ایالات متحده نیز موفق باشد، به ویژه در بازارهای نوظهوری مانند چین.
در اینجا چند نکته کلیدی در مورد Baidu و موفقیت آن آورده شده است:
- Baidu در یک بازار نوظهور و پررونق تأسیس شد: بخش اینترنت چین در دهه اول قرن 21 به سرعت در حال رشد بود. این امر فرصت های زیادی را برای شرکت هایی مانند Baidu فراهم کرد.
- Baidu یک تیم بنیانگذار قوی داشت: Robin Li و Eric Xu هر دو مهندسان با استعداد بودند که تجربه زیادی در زمینه فناوری داشتند. آنها همچنین دیدگاه روشنی برای آینده Baidu داشتند.
- Baidu سرمایه گذاران خطرپذیر مناسب را پیدا کرد: Draper Fisher Jurvetson یک شرکت VC با تجربه و با سابقه بود که در آسیا سرمایه گذاری می کرد. این شرکت به Baidu کمک کرد تا رشد کند و به موفقیت برسد.
موفقیت Baidu به جهانی شدن صنعت سرمایه گذاری خطرپذیر کمک کرده است. این نشان داده است که VC می تواند در بازارهای مختلف و در سراسر جهان موفق باشد.
VC بر اساس یک ذهنیت پرخطر و با پاداش بالا است.
سرمایه گذاری خطرپذیر (VC) یک نوع سرمایه گذاری خصوصی است که بر شرکت های نوپا و در حال رشد متمرکز است. VC ها سرمایه خود را در ازای سهام شرکت می دهند و در ازای آن، سهم از سود شرکت را دریافت می کنند.
سرمایه گذاران VC می دانند که اکثر شرکت هایی که از آنها حمایت می کنند شکست خواهند خورد. این به این دلیل است که استارت آپ ها ریسک بالایی دارند. آنها معمولاً ایده های جدید و نوآورانه ای دارند که هنوز اثبات نشده اند. آنها همچنین منابع مالی محدودی دارند و باید با رقبای بزرگ و با تجربه رقابت کنند.
با این حال، سرمایه گذاران VC نیز می دانند که تعداد کمی از استارت آپ ها به موفقیت بزرگی دست پیدا می کنند. این شرکت ها می توانند سهم بازار قابل توجهی را به دست آورند و سودآوری بالایی داشته باشند. بازده سرمایه گذاری در این شرکت ها می تواند بسیار زیاد باشد، به طوری که می تواند خسارات ناشی از شکست سایر شرکت ها را جبران کند.
سرمایه گذاری خطرپذیر یک خلاء مهم در بازار مالی را پر می کند. بانک ها و سایر وام دهندگان سنتی معمولاً از تأمین مالی شرکت های جدید تا زمانی که سابقه ای ایجاد نکرده اند، خودداری می کنند. این بدان دلیل است که بانک ها و سایر وام دهندگان سنتی ریسک شکست را نمی پذیرند.
سرمایه گذاری خطرپذیر به شرکت های جدید کمک می کند تا رشد کنند و به موفقیت دست یابند. این امر به اقتصاد به طور کلی نیز کمک می کند، زیرا منجر به ایجاد مشاغل جدید، نوآوری و رشد اقتصادی می شود.
در مورد تاریخچه سرمایه گذاری خطرپذیر، این نوع سرمایه گذاری برای اولین بار در اواسط قرن بیستم در بوستون پدید آمد. در آن زمان، بخش فناوری در حال توسعه بود و شرکت های جدیدی در حال ظهور بودند که به سرمایه نیاز داشتند. سرمایه گذاران VC شروع به سرمایه گذاری در این شرکت ها کردند و به آنها کمک کردند تا رشد کنند.
با انتقال بخش فناوری به غرب، صنعت VC نیز از بوستون به شمال کالیفرنیا مهاجرت کرد. سیلیکون ولی به مرکز سرمایه گذاری خطرپذیر تبدیل شد و شرکت هایی مانند آمازون، اپل، گوگل و مایکروسافت از سرمایه گذاری های VC بهره مند شدند.
امروزه، سرمایه گذاری خطرپذیر در سراسر جهان رایج است. شرکت های VC در همه کشورها یافت می شوند و در شرکت های نوپا در طیف گسترده ای از صنایع سرمایه گذاری می کنند.
"این شیوه سرمایه گذاری عمدا ریسک پذیر است. اما همین باعث می شود که VC کار کند."
در دهه 1980، صنعت فناوری در ایالات متحده به سرعت در حال رشد بود. این رشد، به نوبه خود، به سرمایه گذاری خطرپذیر (VC) کمک کرد تا به یک صنعت مهم تبدیل شود. VC شرکت های نوپا و در حال رشد را تأمین مالی می کند و به آنها کمک می کند تا رشد کنند و به موفقیت دست یابند.
یکی از عوامل کلیدی در رشد صنعت VC در ایالات متحده، نیروی انسانی مهاجر بود. بسیاری از دانشمندان و مهندسان با استعداد از چین و هند به ایالات متحده مهاجرت کردند تا در شرکت های فناوری سیلیکون ولی کار کنند. این مهاجران نقش مهمی در رشد و توسعه صنعت فناوری ایالات متحده ایفا کردند.
با این حال، علیرغم مهارت و استعداد بالای این کارگران مهاجر، تعداد کمی از آنها به سمت مدیریت ارشد ارتقا یافتند. این امر به دلیل سقف شیشه ای بود که در صنعت فناوری ایالات متحده وجود داشت. سقف شیشه ای یک مانع نامرئی است که مانع از پیشرفت زنان و اقلیت ها در مشاغل می شود.
این وضعیت باعث شد که بسیاری از این کارگران مهاجر مهارت های خود را به خانه ببرند. آنها شرکت های فناوری خود را در کشورهای خود تأسیس کردند و به توسعه صنعت فناوری در این کشورها کمک کردند.
در اینجا چند نکته کلیدی در مورد نقش نیروی انسانی مهاجر در رشد صنعت VC آورده شده است:
- نیروی انسانی مهاجر نقش مهمی در رشد صنعت فناوری ایالات متحده ایفا کرد.
- این مهاجران مهارت و استعداد بالایی داشتند، اما با وجود این، تعداد کمی از آنها به سمت مدیریت ارشد ارتقا یافتند.
- این امر باعث شد که بسیاری از این کارگران مهاجر مهارت های خود را به خانه ببرند و به توسعه صنعت فناوری در کشورهای خود کمک کنند.
امروزه، صنعت VC در سراسر جهان رایج است. شرکت های VC در همه کشورها یافت می شوند و در شرکت های نوپا در طیف گسترده ای از صنایع سرمایه گذاری می کنند. در این میان، کشورهایی مانند چین و هند که جمعیت زیادی از دانشمندان و مهندسان با استعداد دارند، در حال تبدیل شدن به مراکز مهم سرمایه گذاری خطرپذیر هستند.
سرزمینهای اشغالی فلسطین(اسرائیل) خود را به یک داستان موفقیت در زمینه VC تبدیل کرده است.
در دهههای 1970 و 1980، اسرائیل یک کشور توسعهنیافته بود. این کشور از تورم بالا و بازار سهام ناپایدار رنج میبرد. با این حال، این کشور افراد با استعدادی داشت که بسیاری از آنها برای کار به ایالات متحده مهاجرت می کردند.
از سال 1978 تا 2000، بیش از 14000 کارگر فناوری پیشرفته از اسرائیل در آمریکا مشغول به کار شدند. این مهاجران اسرائیلی در شرکتهای فناوری سیلیکون ولی کار میکردند و مهارتها و دانش خود را در زمینههای مختلف فناوری مانند هوش مصنوعی، محاسبات ابری و امنیت سایبری توسعه دادند.
هنگامی که مهاجران اسرائیلی به خانه بازگشتند، تجربیات و دانش خود را با سایر اسرائیلیها به اشتراک گذاشتند. این امر منجر به ایجاد یک اکوسیستم فناوری پویا در اسرائیل شد.
غولهای فناوری مانند IBM، مایکروسافت و سیسکو آنقدر کارمندان اسرائیلی خود را ارزشمند میدانستند که به آنها اجازه میدادند از اسرائیل کار کنند. این امر به اسرائیل کمک کرد تا به یک مرکز مهم فناوری تبدیل شود.
در همین حال، شرکتهای آمریکایی شروع به تشخیص این کردند که اسرائیل استعدادهای زیادی دارد. آنها شروع به سرمایهگذاری در شرکتهای فناوری اسرائیلی کردند و به اسرائیل کمک کردند تا به یک مقصد محبوب برای سرمایهگذاری خطرپذیر تبدیل شود.
یکی دیگر از مزایای اسرائیل جمعیت کارآفرین منحصر به فردی بود. اسرائیلیها به طور سنتی به عنوان افراد نوآور و ریسکپذیر شناخته میشوند. این امر به اسرائیل کمک کرد تا به یک مرکز مهم برای نوآوری و کارآفرینی تبدیل شود.
در مجموع، عوامل متعددی به رشد صنعت فناوری در اسرائیل کمک کردند. نیروی انسانی با استعداد، مهاجرت بازگشتی، سرمایهگذاری خطرپذیر و جمعیت کارآفرین از جمله این عوامل بودند.
در اینجا چند نکته کلیدی در مورد نقش مهاجرت بازگشتی در رشد صنعت فناوری اسرائیل آورده شده است:
- مهاجرت بازگشتی منجر به انتقال دانش و مهارت از ایالات متحده به اسرائیل شد.
- مهاجران بازگشتی به توسعه اکوسیستم فناوری اسرائیل کمک کردند.
- مهاجران بازگشتی به جذب سرمایهگذاری خارجی به اسرائیل کمک کردند.
امروزه، اسرائیل یک مرکز مهم فناوری در جهان است. این کشور خانه بسیاری از شرکتهای فناوری موفق مانند Waze، NSO Group و Check Point Software است. اسرائیل همچنین به عنوان یک مرکز نوآوری و کارآفرینی شناخته میشود.
اسرائیل به الگویی تبدیل شده است که سایر کشورها به دنبال تقلید از آن هستند.
در اوایل دهه 1990، دولت اسرائیل به دنبال راه هایی برای رشد اقتصاد نوآوری خود بود. این کشور از قبل نیروی انسانی با استعدادی داشت، اما به سرمایه گذاری و حمایت بیشتری نیاز داشت.
در سال 1992، دولت اسرائیل برنامه Yozma را راه اندازی کرد. هدف این برنامه این بود که با سرمایه گذاری در استارتآپهای اسرائیلی، صنعت سرمایهگذاری خطرپذیر را در این کشور ایجاد کند.
برنامه Yozma موفق بود. این برنامه به 10 شرکت اسرائیلی کمک کرد تا 100 میلیون دلار سرمایه جمع آوری کنند. این سرمایه گذاری ها منجر به ایجاد صدها شغل و میلیاردها دلار درآمد برای اقتصاد اسرائیل شد.
برنامه Yozma همچنین به ایجاد یک اکوسیستم فناوری پویا در اسرائیل کمک کرد. این اکوسیستم شامل شرکت های فناوری، سرمایه گذاران خطرپذیر، دانشگاه ها و مراکز تحقیقاتی است.
در سال 1996، دولت اسرائیل برنامه Yozma را متوقف کرد. با این حال، بذرهای کاشته شده بودند و صنعت سرمایه گذاری خطرپذیر اسرائیل به رشد خود ادامه داد.
در سال 2021، شرکتهای اسرائیلی 25 میلیارد دلار جمعآوری کردند که رکورد جدیدی بود. و 46 شرکت اسرائیلی که در بورسهای ایالات متحده فهرست شدهاند، مجموعاً 300 میلیارد دلار ارزش بازار دارند.
یکی از مزایای اسرائیل این است که اقتصاد داخلی کوچک است. این بدان معناست که شرکتهای اسرائیلی باید بر بازارهای خارج از مرزهای اسرائیل تمرکز کنند. این امر منجر به نوآوری و رقابت پذیری بیشتر این شرکت ها شده است.
چند نکته کلیدی در مورد نقش برنامه Yozma در رشد صنعت فناوری اسرائیل :
- برنامه Yozma اولین تلاش جدی دولت اسرائیل برای ایجاد صنعت سرمایه گذاری خطرپذیر در این کشور بود.
- این برنامه موفق بود و منجر به ایجاد صدها شغل و میلیاردها دلار درآمد برای اقتصاد اسرائیل شد.
- برنامه Yozma همچنین به ایجاد یک اکوسیستم فناوری پویا در اسرائیل کمک کرد.
امروزه، اسرائیل یک مرکز مهم فناوری در جهان است. این کشور خانه بسیاری از شرکتهای فناوری موفق مانند Waze، NSO Group و Check Point Software است. اسرائیل همچنین به عنوان یک مرکز نوآوری و کارآفرینی شناخته میشود.
تایوان مسیر منحصر به فردی را برای موفقیت در VC در پیش گرفت.
در دهه 1990، تایوان به سرعت به یک مرکز فناوری در حال ظهور تبدیل شد. این کشور از نیروی انسانی ماهر و آموزش دیده برخوردار بود و دولت آن از اقتصاد نوآوری حمایت می کرد.
با این حال، تایوان با یک چالش مهم روبرو بود: چگونه می توان با سیلیکون ولی، مرکز فناوری جهان، رقابت کرد؟
تایوان تصمیم گرفت که مستقیماً با سیلیکون ولی رقابت نکند. در عوض، این کشور تلاش کرد تا خود را به یک مرکز برون سپاری برای سیلیکون ولی تبدیل کند.
این بدان معنا بود که شرکت های فناوری سیلیکون ولی می توانستند کارهایی مانند تولید، مهندسی و خدمات مشتری خود را به تایوان برون سپاری کنند. این کار به تایوان اجازه داد تا از دانش و تجربه شرکت های فناوری سیلیکون ولی بهره مند شود و در عین حال از رقابت مستقیم با آنها اجتناب کند.
صحنه تأمین مالی تایوان نیز نقش مهمی در رشد صنعت فناوری این کشور ایفا کرد. در حالی که خانواده های ثروتمند تایوان ترجیح می دادند از ریسک استارت آپ ها اجتناب کنند و در عوض در شرکت های مرحله بعدی سرمایه گذاری کنند، بخش VC تایوان برای پر کردن این شکاف ظهور کرد.
بخش VC تایوان در دهه 1990 به سرعت رشد کرد. در سال 1990، تایوان 20 شرکت VC داشت؛ تا سال 1999، این تعداد به 153 شرکت افزایش یافت. این شرکت ها 1.3 میلیارد دلار سرمایه گذاری کردند و تایوان را به سومین مرکز VC جهان پس از ایالات متحده و اسرائیل تبدیل کردند.
رشد صنعت فناوری تایوان منجر به ایجاد صدها هزار شغل و میلیاردها دلار درآمد برای این کشور شده است. تایوان اکنون یک مرکز مهم فناوری در جهان است و شرکت های فناوری این کشور در زمینه های مختلفی مانند نیمه هادی ها، الکترونیک مصرفی و خدمات نرم افزاری پیشرو هستند.
چند نکته کلیدی در مورد نقش برون سپاری و بخش VC در رشد صنعت فناوری تایوان:
- برون سپاری به تایوان اجازه داد تا از دانش و تجربه شرکت های فناوری سیلیکون ولی بهره مند شود و در عین حال از رقابت مستقیم با آنها اجتناب کند.
- بخش VC تایوان برای پر کردن شکاف بین سرمایه گذاری در استارت آپ ها و سرمایه گذاری در شرکت های مرحله بعدی ظهور کرد.
- رشد صنعت فناوری تایوان منجر به ایجاد صدها هزار شغل و میلیاردها دلار درآمد برای این کشور شده است.
تایوان، کشوری فقیر و بدون منابع طبیعی، توانست خود را به یک ماشین نوآوری خودپایدار تبدیل کند.
نخستین موفقیت بزرگ سرمایهگذاری ونچر در تایوان نه از طریق یک شرکت محلی بلکه از طریق یک شرکت سنگاپوری به دست آمد. در همین حال، تایوان هنوز هم یک مقصد سیاسی با خطراتی بود. با باز شدن چین و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، ایالات متحده انتظار داشت که چین به سمت تبدیل شدن به یک دموکراسی حرکت کند. در حالی که روابط ایالات متحده و چین همچنان نامطلوب بود، واشنگتن دی سی از تدابیر غربگرایانه تایوان حمایت کرد. تا سال 1996، چین موشکهایی را به سمت آبهای اطراف تایوان شلیک میکرد و در پاسخ، رئیسجمهور بیل کلینتون دو ناو هواپیمابر را به عنوان نشانه حمایت از تایوان اعزام کرد.
این شرایط سیاسی و نظامی اطراف تایوان، همراه با توانمندیهای فناوری و نوآوری محلی، زمینه را برای نفوذ سرمایهگذاری ونچر خارجی فراهم کرد. شرکتهای ونچر که در جستجوی فرصتهای سرمایهگذاری جدید بودند، توجه خود را به تایوان معطوف کردند و سرمایهگذاریهای قابل توجهی در این منطقه انجام دادند. این روند به تحولات جدیدی در صنعت فناوری و نوآوری تایوان منجر شد و تبدیل آن به یکی از مقاصد جذاب برای سرمایهگذاران ونچر شد.
فقدان صنعت VC در ژاپن رشد اقتصادی این کشور را با مشکل مواجه کرده است.
پس از پایان جنگ جهانی دوم، ایالات متحده به عنوان رهبر فناوری جهان شناخته میشد. در عین حال، ژاپن در ابتدا نتوانست در رقابت با آمریکا موفقیت آمیز باشد. شرکتهای ژاپنی مانند پاناسونیک و سونی در آغاز با تولید محصولاتی کپی از محصولات غربی که با استفاده از مزیت هزینه به بازار وارد میشدند، رقابت میکردند. اما در طول چند دهه پس از جنگ جهانی دوم، شرکتهای ژاپنی توانستند به نوآورانهترین شرکتهای جهان تبدیل شوند.
یکی از رویدادهایی که نشان دهنده این تحول بود، رقابت بین دو فرمت VHS و Betamax در دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ بود. این دو فرمت برای اولویتیابی در بازار خانگی غربی رقابت میکردند و هر دو توسط شرکتهای ژاپنی ساخته شده بودند. رقابت بین این دو فرمت، به نفع فرمت VHS به پایان رسید و این نشان میدهد که شرکتهای ژاپنی در حوزه نوآوری و ساخت محصولات خانگی موفقیت زیادی داشتند.
سونی، یکی از شرکتهای ژاپنی برجسته، در این دوره به عنوان یک نوآور مهم شناخته شد. آنها محصولاتی مانند واکمن (Walkman) و سپس پخشکنندههای CD قابل حمل را معرفی کردند که در بازار آمریکا محبوبیت زیادی پیدا کردند. همچنین، سونی و شرکت ژاپنی دیگری به نام نینتندو، در صنعت بازیهای ویدیویی به عنوان قدرتهای برتر شناخته شدند.
در واقع، شرکتهای ژاپنی به طوری تسلط یافتند که شرکتهای آمریکایی شروع به شکایت از رقابت ناعادلانه آنها کردند. بخش نیمهرساناها اقدام به اعمال تعرفهها کرد و وزارت دفاع ایالات متحده به سازمانهای تولیدکننده آمریکایی توصیه کرد تا منابع خود را تلفیق کنند تا بتوانند با ژاپن رقابت کنند. اما این تلاش برای پیشرفت در رقابت با ژپا ناموفق بود.
در پایان، این استارتآپهای تحت حمایت VC بودند که فناوری ایالات متحده را احیا کردند و غولهای شرکت ژاپنی را کور کردند.»
در دهه 1990، اقتصاد ژاپن به یک مرحله بالقوه رسید و به نظر میرسید که قادر است رقبای خود را در ایالات متحده عقب بگذارد. اما این پیشرفت نتوانست به طور پایدار ادامه یابد و بازار بورس ژاپن هرگز به سطح بالای سال 1990 برنگشت. در نگاه به گذشته، روند رو به رشد ژاپن در اساس به بازسازی کشور پس از جنگ جهانی دوم برمیگشت. در این دوران، نوآوریهای ژاپن بسیار متمایز بودند، اما با گذر زمان، این روند رو به اتمام رسید. اما عامل واقعی رکود اقتصادی و رکود فناوری ژاپن این بود که، مخالف ایالات متحده، آن به خوبی به نوآوری پاسخ نداد. شرکتهای بیروکراتیک ژاپنی تا حدی موفق بودند، اما زمانی که سرمایهگذاری خطرپذیر واقعی در دهه 1990 برجسته شد، ژاپن در پیشرفت و اصلاحات عقب افتاد.
در این دوره، ژاپن سعی کرد صنعت سرمایهگذاری خطرپذیر داخلی را توسعه دهد، اما شرکتهای ژاپنی از نسخهای ضعیفتر و آببازی استفاده کردند که تقریباً تضمین شکست بود. بسیاری از صندوقهای سرمایهگذاری خطرپذیر واحدهایی از بانکهای سنتی بودند و این باعث شد که در صنعت سرمایهگذاری خطرپذیر ژاپن، کسانی که به ریسک پرداخت میکردند و دست به ماجراجویی میزدند، کمبود وجود داشته باشد. علاوه بر این، صنعت سرمایهگذاری خطرپذیر در ژاپن بیشتر به تخصص در اعطای وام تمایل داشت و به اشتراک گذاشتن سود مالکیتی را از بین میبرد. فرهنگ ژاپن به طور ساده با ذهنیتی که برای یک صنعت سرمایهگذاری خطرپذیر موفق لازم است، هماهنگ نیست. در ایالات متحده، مردم با مفهوم شکست شرکتهای کوچک آشنا بودند، اما در ژاپن، این نوع مسیر شغلی به عنوان یک شکست در نظر گرفته میشد و توجیه مطلق نبود.در دهه 1990، اقتصاد ژاپن در اوج خود قرار گرفت و به نظر میرسید که توانایی فراوانی دارد تا رقبای خود در ایالات متحده را به تسلیم بکشاند. اما بازار بورس ژاپن هرگز به سطح بالای سال 1990 بازنگشت. به طور معمول، رشد ژاپن در این دوره به دلیل تلاشهای بازسازی پس از جنگ جهانی دوم به وجود آمده بود. هرچند نوآوریهای ژاپن قابل تحسین بودند، اما در نهایت این رشد به پایان رسید. عامل اصلی ترازماندگی ژاپن این بود که در مقابل ایالات متحده، نوآوری را درک نکرد. شرکتهای بیروکراتیک ژاپن فقط تا حدی موفق بودند. اما هنگامی که سرمایهگذاری خطرپذیر در دهه 1990 واقعاً رواج پیدا کرد، ژاپن عقب افتاد. ژاپن سعی کرد صنعت سرمایهگذاری خطرپذیر داخلی را ایجاد کند، اما شرکتهای ژاپنی از نسخهای ضعیف استفاده کردند که تقریباً شکست خوردن آن را تضمین میکرد. بیشتر صندوقهای سرمایهگذاری خطرپذیر واحدهایی از بانکهای سنتی بودند و در صنعت این حوزه، کسانی که به ریسک پرداخت میکردند و اقدامات جسورانه انجام میدادند، کمبود وجود داشت. علاوه بر این، صنعت سرمایهگذاری خطرپذیر ژاپن بیشتر به اعطای وام متمرکز بود و نه به سهامداری، که این باعث شد نیروی محرک قدرتمندی در صنعت سرمایهگذاری خطرپذیر وجود نداشته باشد. فرهنگ ژاپن به طور معمول با ذهنیت ریسک بالا و پاداش بالا که برای یک صنعت سرمایهگذاری خطرپذیر موفق لازم است، همخوانی نداشت. آمریکاییها با مفهوم شکست شرکتهای کوچک آشنا بودند، اما در ژاپن، این نوع مسیر شغلی به عنوان یک شکست در نظر گرفته میشد.
در دهه 1990، چین شروع به تقلید از VC به سبک ایالات متحده کرد.
در دهه 1980، چین تصمیم گرفت به طور فعال به توسعه فناوری و صنعت در کشور خود بپردازد. در این راستا، در سال 1988 برنامه "تورچ" راهاندازی شد که به شکلی جدی در ایجاد پارکهای صنعتی در سراسر چین مشغول شد. اما مهمترین این پارکها، پارک علمی ژونگگوانچون در بیجینگ بود. این پارک با هدف پشتیبانی و توسعه استارتاپها به وجود آمد. در واقع، دولت چین بر این باور بود که با ایجاد شرکتهای نوپا و فعال در حوزه فناوری، میتواند با غرب رقابت کند. این استراتژی به طور مرحلهای نتایج مطلوب خود را به همراه داشت.
به عنوان نمونه، در این پارکهای علمی و صنعتی، استارتاپهای موفقی همچون هواوی، لنوو و سانتک پاور تأسیس شدند و به شرکتهای بزرگی تبدیل شدند. اما در اوائل این فرآیند، تعداد زیادی استارتاپ و شرکت فرعی مانند آنچه قرار بود، شکل نگرفتند. یکی از دلایل این امر، عدم تشخیص قانونی سرمایهگذاری خطرپذیر (VC) در چین بود. به عبارت دیگر، در آن زمان، قوانین چینی برای حمایت از سرمایهگذاری خطرپذیر و استارتاپها به شکل مطلوب و کامل وجود نداشت.
بنابراین، در پی بررسی این موضوع و به دنبال توسعه بیشتر استارتاپها و صنایع فرعی، وزارت علوم چین تغییراتی در سیاستهای خود ایجاد کرد. آنها شروع به ادغام سرمایهگذاری خطرپذیر عمومی (public VC) در برنامههای خود کردند. به این ترتیب، دولت چین نقش بزرگی در حمایت از توسعه صنایع فناورانه و استارتاپها را با ایجاد سازوکارهای مالی و حقوقی مناسب تقویت کرد.
مهندسان با استعداد و کارآفرینان پرانرژی چین به دلیل بازارهای سرمایه و سیستم بانکی ضعیف و ناکارآمد کشور، دچار ناامیدی میشدند.
خوشبختانه در دهه 1980، برخی سرمایهگذاران خطرپذیر شجاعانه فرصتی را در چین شناسایی کردند. آنها متوجه شدند که چین با جمعیت بیش از یک میلیارد نفر، که بسیاری از آنها تحصیلات بالا داشتند و پتانسیل تبدیل شدن به مشتریان بزرگی را داشتند، میتواند فرصتی مناسب برای سرمایهگذاری باشد. به عنوان مثال، در سال 1981، باب تیلین، یک سرمایهگذار خطرپذیر آمریکایی، صندوق سرمایهگذاری خطرپذیر داخلی به نام ChinaVest را راهاندازی کرد. این صندوق در نهایت حدود نیم میلیارد دلار را به دهها استارتاپ چینی اختصاص داد.
با ظهور اینترنت، بخش سرمایهگذاری خطرپذیر در چین به سطح بالاتری رسید. جک ما، بنیانگذار علیبابا، از وضعیت جدیدی که با افزایش نرمافزارها به وجود آمد، بهرهبرداری کرد. یک نکته مهم این بود که شرکتهای فناوری دیگر نیازی به مقر در سیلیکون ولی نداشتند. به عبارت دیگر، آنها میتوانستند از استعداد و توانمندیهای مهندسی چین استفاده کنند. همچنین، شرکتهای فناوری دیگر نیازی به ایجاد واحدهای تولید گرانقیمت نداشتند. به جای آن، آنها میتوانستند از خانه بنیانگذارشان عملیات خود را راهاندازی کنند، که این امر باعث کاهش هزینهها و افزایش قابلیت دسترسی به منابع بود.
بنابراین، این فرآیندها و امکانات جدید در حوزه سرمایهگذاری خطرپذیر چین، به شرکتها و استارتاپها اجازه داد تا به صورت مستقل و با استفاده از منابع داخلی خود، در چین رشد کنند. این نقل مکان و تغییرات در ساختار صنعت فناوری، به چین امکان میدهد تا به عنوان یکی از مراکز جهانی برای نوآوری و رشد فناوری شناخته شود.
"کره ای بودن در ژاپن او را به یک خارجی تبدیل کرد، وضعیتی که سون تصمیم گرفت به جای دوری گزیدن، آن را مال خود کند."
ماسایوشی سون، سرمایهگذار ژاپنی و بنیانگذار شرکت SoftBank، نقش مهمی در رشد شرکتهای چینی ایفا کرد. او به عنوان یک شخصیت جسور و خارجی در ژاپن شناخته میشد، زیرا در کره متولد شده بود. این وضعیت برای او به یک فرصت تبدیل شد، زیرا چین تاریخچهٔ فراوانی از پذیرش ریسک و کارآفرینی داشت. در مقابل، در ژاپن، فرهنگی محافظهکار و محدودکننده وجود داشت.
سون درک کرد که در چین، تعداد زیادی از رهبران کسب و کار با آرمانهای بزرگ و بالقوهٔ بالا آماده پذیرش ریسکهای بزرگ بودند. او به عنوان یک سرمایهگذار با سرعت بالا و استعداد تجاری برجسته، برخی از شرکتهای چینی را با سرمایهگذاریهای قابل توجهی تامین کرد. یکی از معاملات بزرگی که سون در آن دخالت داشت، عرضهٔ علیبابا در سال 2014 بود.
علیبابا، یکی از بزرگترین شرکتهای تجارت الکترونیک در چین، در این عرضهٔ عمومی اولیه بر روی بورس اوراق بهادار نیویورک (NYSE) حضور یافت. با جذب مبلغ 25 میلیارد دلار، علیبابا آن زمان بزرگترین عرضهٔ عمومی اولیه در تاریخ بود. این رویداد بزرگ نشان داد که شرکتهای چینی نیز میتوانند در سطح جهانی نقش مهمی در بازار سرمایه ایفا کنند و رشد قابل توجهی را تجربه کنند.
با تأکید بر این نقش مهم سون در رشد شرکتهای چینی و ایجاد ارتباطات بین ژاپن و چین، نمیتوان اهمیت و تأثیر او را در توسعهٔ بخش فناوری و سرمایهگذاری خطرپذیر چین نادیده گرفت.
سرمایه گذاران خطرپذیر آمریکایی سرانجام در سفری که توسط بانک سیلیکون ولی سازماندهی شده بود، چین را کشف کردند.
در اوایل دهه 2000، سرمایه گذاران خطرپذیر سیلیکون ولی علاقه زیادی به هند و چین نداشتند، اما بانک سیلیکون ولی (SVB) این فرصت را دید. SVB یک سفر به چین را سازماندهی کرد که ثابت شد نقطه عطفی در نحوه نگاه سرمایه گذاران آمریکایی به این کشور است. افراد سفر کننده از ایالات متحده شامل نام های بزرگ VC مانند Don Valentine، John Doerr و Don Dixon بودند. در آن زمان، چین به جت های خصوصی اجازه نمی داد، بنابراین غول های فناوری مجبور بودند با پروازهای تجاری سفر کنند. یکی از VC ها با اعلام اینکه فقط در شرکت هایی سرمایه گذاری می کند که دفتر مرکزی آنها در فاصله رانندگی از دفتر او در Sand Hill Road قرار دارد، میزبانان چینی خود را ناراحت کرد. اما سایر VC ها فرصت را دیدند و این سفر به سرعت موجی از سرمایه گذاری ایالات متحده در استارت آپ های چینی را به راه انداخت.
چین اولین کشوری است که موتور نوآوری قابل مقایسه با آمریکا را توسعه داده است.
بعداً، Baidu و Alibaba پتانسیل چین را به عنوان یک بازار VC نشان دادند. اما ظهور شرکتهای چینی با پشتوانه سرمایهگذاری خطرپذیر کاملاً هموار نبود. در حالی که کارآفرینان آمریکایی یاد گرفته بودند که بازی VC را انجام دهند و عوارض جمع آوری شده توسط شرکت های VC را پذیرفتند، کارآفرینان چینی اغلب از واگذاری سهام به متجاوزان خارجی ناراحت بودند. علاوه بر این، درگیری های قدرت نیز مکرر بود. شرکت های آمریکایی نیز درگیری های هیئت مدیره دارند، اما اندازه کوچک و نیمکت های مدیریت کوتاه در شرکت های چینی به این معنی بود که چنین درگیری های داخلی تأثیر نامطلوبی داشت. علاوه بر این، چین به سرعت یک صنعت VC داخلی متشکل از شرکت هایی با اعتبار مشکوک ایجاد کرد.
شرکتهای VC از همه شرکتهای موفق فناوری مصرفکننده چین، از اینترنت گرفته تا تجارت الکترونیک و موبایل، حمایت کردند.
Tencent یک شرکت فناوری چینی است که در سال 1998 توسط پونی ما تأسیس شد. این شرکت در ابتدا یک سرویس پیام رسانی فوری بود، اما به سرعت به یک شرکت چند ملیتی تبدیل شد که در زمینه های مختلفی از جمله بازی های موبایل، رسانه های اجتماعی، پرداخت آنلاین و خدمات ابری فعالیت می کند.
تنسنت در اوایل دهه 2000 با بحران دات کام روبرو شد، اما توانست از آن جان سالم به در ببرد. این شرکت در سال 2004 در بورس سهام هنگ کنگ عرضه شد و 180 میلیون دلار جمع آوری کرد. این مبلغ قابل توجهی بود، اما مطمئناً کمتر از ارزش نهایی شرکت بود.
تنسنت در سال 2014 با ورود 4G به مفهوم بازی های موبایلی خود به موفقیت دست یافت. بازی های موبایل Tencent مانند League of Legends و PUBG Mobile به سرعت محبوب شدند و به این شرکت کمک کردند تا به یکی از بزرگترین شرکت های بازی های موبایل در جهان تبدیل شود.
تا سال 2017، ارزش Tencent به 500 میلیارد دلار تخمین زده شد که آن را به ارزشمندترین شرکت آسیا تبدیل کرد. این موفقیت Tencent را به عنوان یک تلاش مشروع در صنعت سرمایه گذاری خطرپذیر چین تثبیت کرد.
چند نکته کلیدی در مورد نقش Tencent در رشد صنعت VC چین :
- Tencent یکی از اولین شرکت های چینی بود که موفقیت چشمگیری در صحنه جهانی کسب کرد. این امر به سرمایه گذاران خطرپذیر چینی نشان داد که شرکت های چینی پتانسیل بالایی برای رشد و موفقیت دارند.
- Tencent به توسعه صنعت بازی های موبایل چین کمک کرد. این صنعت اکنون یکی از بزرگترین صنایع فناوری در چین است و به ایجاد فرصت های سرمایه گذاری زیادی برای VC ها کمک کرده است.
- Tencent به رشد اکوسیستم فناوری چین کمک کرد. این شرکت به سایر شرکت های فناوری چینی کمک کرد تا رشد کنند و به موفقیت برسند.
تنسنت یک داستان موفقیت چشمگیر برای صنعت VC چین است. این شرکت نشان داده است که شرکت های چینی می توانند در سطح جهانی رقابت کنند و موفقیت کسب کنند.
درباره نویسندگان
Terrance Philips یک بانکدار ارشد در Silicon Valley Bank بود. او بیش از یک دهه در این بانک کار کرد و در ایجاد مشاغل بین المللی آن کمک کرد. او در زمینه سرمایه گذاری خطرپذیر و بانکداری تجاری در چین و آسیای جنوب شرقی تجربه زیادی دارد.
Jame DiBiasio یک نویسنده و روزنامه نگار است که در هنگ کنگ مستقر است. او چندین نشریه تجاری مالی در منطقه تأسیس کرده است و در مورد موضوعات مالی و اقتصادی در چین و آسیای جنوب شرقی می نویسد.
این دو نویسنده با همکاری یکدیگر کتابی در مورد تاریخچه سرمایه گذاری خطرپذیر در چین نوشته اند. این کتاب به بررسی نقش Tencent و سایر شرکت های چینی در رشد صنعت VC چین می پردازد.
- Terrance Philips تجربه زیادی در زمینه سرمایه گذاری خطرپذیر و بانکداری تجاری در چین و آسیای جنوب شرقی دارد. این تجربه به او کمک کرده است تا دیدگاهی عمیق از صنعت VC چین داشته باشد.
- Jame DiBiasio یک نویسنده و روزنامه نگار باتجربه است که در مورد موضوعات مالی و اقتصادی در چین و آسیای جنوب شرقی می نویسد. این تجربه به او کمک کرده است تا این کتاب را به شکلی جذاب و آموزنده بنویسد.
دیدگاه خود را بنویسید