نوآوری واقعی ممکن است برای "شرکتهای کوچک و متوسط با بازار رسیده" (SMMEs) که فاقد توان مقیاس پذیری و منابع بزرگتر هستند، خارج از دسترس به نظر برسد. برای این شرکتها، پایبند ماندن به فرمولهای تجاری سنتی ممکن است انتخاب ایمنتری به حساب آید. در حقیقت، این انتخاب شما را در موقعیتی نگه میدارد که با عقبماندگی رقابتی مواجه هستید و امکان پاسخگویی به تغییرات بازار را ندارید. در این راهنمای گامبهگام برای صاحبان، مشاوران و مدیران SMMEs، بروس ووجاک و والتر هربست روشی عملی برای دنبال کردن نوآوری در چارچوب اندازه کسبوکار شما ارائه میدهند.
نکات اساسی کتاب
- نوآوری بسیار گران به نظر می رسد تا زمانی که شخص دیگری پیشرفت کند.
- تفکر طراحی راهی قابل اعتماد، کم هزینه و کم خطر برای شروع نوآوری به شما می دهد.
- با استفاده از احساسات مشتریان خود نوآوری کنید.
- از ابزارهای نوآوری برای ادامه حرکت نوآوری از ایده به بازار استفاده کنید.
- "چه کسی" نوآوری به اندازه "چگونه" مهم است.
- با برنامه ریزی استراتژیک، ارتباطات و همسویی را در سراسر سازمان خود تشویق کنید.
خلاصه کتاب
نوآوری بسیار گران به نظر می رسد تا زمانی که شخص دیگری پیشرفت کند.
بهبودهایی در کسب و کار فعلی شما مانند بهروزرسانیهای تدریجی در خط محصولات یا بهینهسازی زنجیره تأمین یا فرآیندهای تولید، پایداری مدل کسب و کار فعلی شما را گسترش میدهد. با این حال، اگر تمرکز خود را صرفاً بر بهینهسازی کسب و کار فعلی قرار دهید، بهتر است به ماشینهای خردکن هویج توجه کنید. میتوانید یک ماشین خردکن هویج را بهینه و ارگونومیک و تیزترین حالت ممکن بسازید؛ میتوانید زنجیره تأمین خود را بهطوری بهینه کنید که هر پنی را از هزینههای خود صرفهجویی کنید؛ اما هنوز نمیتوانید با هویجهای نیمه خردشده پیشتغذیه شده رقابت کنید - یک محصولی که به نیازهای مشتریانی که خوشحال هستند که به طور کامل از لایه بیرون زدن پوست هویج صرف نظر کنند، پاسخ میدهد.
بطور خلاصه، مقصود از این مثال این است که تنها تمرکز بر بهبودهای تدریجی و بهینهسازی فرآیندها و محصولات فعلی کسب و کار شما کافی نیست. در حالی که بهبودهای تدریجی و بهینهسازیها برای پایداری مدل کسب و کار فعلی شما ضروری است، اما این ممکن است کافی نباشد تا در بازاری که به سرعت در حال تغییر است، رقابت کنید.
اشاره به هویجهای نیمه خردشده پیشتغذیه شده، اهمیت درک و برآورده کردن نیازها و ترجیحات مشتریان را نشان میدهد. مشتریانی که به دنبال راحتی و گزینههای صرفهجویی در زمان هستند، ممکن است تمایل داشته باشند که هزینه بیشتری را برای محصولاتی که قبل از ارائه به مشتریان خردشده شدهاند، پرداخت کنند. در این حالت، فقط ساختن بهترین خردکن هویج ممکن نخواهد بود که شما را قادر به رقابت مؤثر با یک محصول نوآورانه کند که با تمایلات مشتریانی که تمایل دارند کاملاً از لایهبرداری پوست هویج صرف نظر کنند، هماهنگ است.
این مثال، به شرکتهای کوچک و متوسط (SMMEs) توصیه میکند که فقط به بهبودهای تدریجی محدود نشوند و به نوآوریهایی تحولی فکر کنند. این به معنای بررسی ایدهها و رویکردهای جدیدی است که ممکن است فرمولهای کسب و کار موجود را بهم بریزد. این شامل توسعه محصولات یا خدمات کاملاً جدید، بررسی مدلهای کسب و کار متفاوت، یا بهرهگیری از فناوریهای نوظهور برای تامین نیازهای مشتریان در حال تغییر است.
نکته مهم این است که در حالی که بهینهسازی فرآیندهای موجود اهمیت دارد، نوآوری واقعی اغلب نیاز به فکر کردن خارج از قوانین معمول و مطرح کردن راه حلهایی دارد که فراتر از بهبودهای تدریجی میروند.
"در نهایت، تجدید از طریق نوآوری دستیابی به موفقیت، ماهیت رقابت را دوباره تعریف می کند."
این مثال تفاوت بین نوآوری در چارچوب فعلی شما و یک "نوآوری اساسی" را نشان میدهد. وقتی بهبودهای تدریجی را در یک محصول موجود انجام میدهید، در همان چارچوب فعلی باقی میمانید. در حالی که محصول بهبود مییابد، هیچ چیز اساسی درباره پایه رقابت تغییر نمیکند. این نوع نوآوری تدریجی مفید است زمانی که تمام رقبای شما در همان چارچوب فعلی قرار دارند؛ اما به محض اینکه کسی نوآوری اساسی ایجاد کند و به یک چارچوب جدید منتقل شود، هر تجدیدنظر در چارچوب قدیمی قدیمی و غیر قابل استفاده میشود. این مورد زمانی رخ داد که Lyft و Uber شروع به رقابت با تاکسیهای سنتی کردند. به جای اینکه فقط هزینه تولید را کاهش دهید، نوآوریهای اساسی تمام قوانین را تغییر میدهند و میتوانند به طرز چشمگیری مزیت رقابتی شما را بهبود بخشند و میزان سود خالص شما را افزایش دهند.
"نوآوری کاملاً دربارهٔ افزایش ارزش حاضر خالص کسب و کار شما است. اگر شما جدی هستید دربارهٔ پایداری مالی و عملیاتی، ادعا که این کاهش سود را به همراه دارد صحت ندارد."
وقتی شما نوآوری را در کسب و کار خود اعمال میکنید، شانسهای جدیدی را برای ایجاد درآمد و کسب سهم بازار جدید را ایجاد میکنید. با ارائه محصولات و خدمات بهتر، جذب مشتریان جدید و حفظ مشتریان فعلی، درآمدهای خود را افزایش خواهید داد. همچنین، با بهبود فرآیندها و بهرهوری، هزینهها را کاهش داده و سودآوری را بهبود خواهید بخشید. با توجه به رقابت شدید در بازارها، نوآوری ضروری است تا با تغییرات روزافزون و نیازهای مشتریان روبرو شوید. اگر شما بهبودهای تدریجی را در نظر بگیرید و به نوآوری نپردازید، ریسک دارید که به تدریج بازار را به رقبای خود از دست دهید و سودآوری شما کاهش یابد.
بنابراین، نگرشی که نوآوری سود را کاهش میدهد، درست نیست. در واقع، نوآوری بهبودهای عمدهای را در سودآوری و ارزش کسب و کار شما ایجاد میکند و به پایداری مالی و عملیاتی شما کمک میکند. با انعطافپذیری و ارتقاء نوآوری، میتوانید به یک مدل کسب و کار پویا و پیشرو تبدیل شوید و به سودآوری بیشتری دست یابید.
سرمایهگذاری در نوآوری در کوتاه مدت ممکن است به نظر گران قیمت بیاید، اما عدم انجام آن میتواند به رکود درازمدت منجر شود. توازن بین این دو جنبه برای ایجاد پایه قوی برای کسب و کار شما بسیار حائز اهمیت است. گسترش رشد کسب و کار اصلی خود در عین حالی که در نوآوری سرمایهگذاری میکنید، یک استراتژی است که نتایج مثبتی را به دنبال دارد. سازمانی که به طور موثری کسب و کار اصلی و فعالیتهای نوآوری خود را همزمان اداره میکند، اغلب به عنوان یک سازمان "دوسوتایی" شناخته میشود. حفظ و بهبود عملکرد کسب و کار اصلی شما برای تولید درآمد و تضمین پایداری عملیاتی بسیار حائز اهمیت است. این شامل بهینهسازی فرآیندهای موجود، افزایش کارایی و رفع نیازهای مشتریان است. با گسترش رشد کسب و کار اصلی، شما میتوانید ارزش حاصل از عملیات فعلی خود را به حداکثر برسانید.
در عین حال، سرمایهگذاری در نوآوری به شما امکان میدهد تا فرصتهای جدیدی را بررسی کنید، محصولات یا خدمات نوآورانه را توسعه دهید و در جلوی روند تحولات بازار قرار داشته باشید. این رویکرد با توجه به نیازهای مشتریان در تغییر، بهرهگیری از فناوریهای نوظهور و به دست آوردن مزیت رقابتی به شما کمک میکند. سازمان دوسوتایی اهمیت هر دو عملکرد عالی و نوآوری را به خوبی درک میکند. آن سازمان فرهنگی را ترویج میدهد که بهبود مداوم را ارزیابی میکند و در عین حال برداشتها و آزمایشهای ریسکپذیر را تشویق میکند. با مدیریت و یکپارچهسازی مؤثر این دو جنبه، سازمان میتواند تعادلی بین استقرار کوتاهمدت و رشد بلندمدت را دست یابد.
به طور کلی، ترکیب تلاشها برای گسترش رشد کسب و کار اصلی و سرمایهگذاری در نوآوری میتواند کسب و کار شمابه پایهی قویای بنشاند. این کار به شما امکان میدهد تا از نقاط قوت فعلی خود بهرهبرده و در عین حال فرصتهای جدیدی را به صورت فعال دنبال کنید، که باعث ایجاد یک مدل کسب و کار پایدار و قابل تطبیق میشود.
شرکتهای کوچک و متوسط بالغ موفق اغلب در اختیار چهار ویژگی کلیدی قرار میگیرند که به موفقیت آنها کمک میکند:
- بهینهسازی فرآیندهای تولید: این شرکتها از ابزارهایی مانند lean six sigma برای بهینهسازی و ساماندهی فرآیندهای تولید خود استفاده میکنند. با حذف هدررفتها، کاهش هزینهها و بهبود کارایی، آنها میتوانند عملکرد عمومی خود را بهبود دهند و محصولات یا خدمات با کیفیت بیشتری ارائه دهند.
- نوآوریهای تدریجی: این شرکتها تمرکز خود را بر بهبود مداوم خط محصولات فعلی یا گسترش به بازارهای جدید میگذارند. با شناسایی نیازهای مشتریان و روندهای بازار، میتوانند نوآوریهای تدریجی را معرفی کنند که محصولات خود را بهبود میبخشند، ارزش افزوده ایجاد میکنند و رقابتپذیری خود را حفظ میکنند.
- نوآوریهای مرتبط با پلتفرم محصول: این شرکتها در توسعه یک پلتفرم محصول قوی سرمایهگذاری میکنند که به عنوان پایهای برای ارائههای خود عمل میکند. با ایجاد یک محصول پایه با ویژگیهای منحصربهفرد که آن را در بازار تمایز میدهد، میتوانند سهم بازار خود را حفظ کنند. علاوه بر این، از پلتفرم برای توسعه محصولات جدید یا نسخههای متفاوتی که جذابیتی برای بخشهای مختلف مشتریان دارند، استفاده میکنند و از این طریق تبدیل مشتریان را تسریع کرده و دسترسی به بازار را گسترش میدهند.
- نوآوریهای انقلابی: این شرکتها همچنین اهمیت نوآوریهای انقلابی را که بازار را به طرز جدی تحول میدهند و اساس رقابت را تغییر میدهند، درک میکنند. با چالش قائل شدن به قوانین موجود و معرفی ایدهها یا فناوریهای نوآورانه، میتوانند مزیت رقابتی قابل توجهی کسب کنند. این نوآوریهای انقلابی به طور معمول فرصتهای جدیدی را ایجاد میکنند، بازارهای جدیدی را تشکیل میدهند و روندهای صنعت را شکل میدهند.
با ترکیب این چهار ویژگی - بهینهسازی فرآیندهای تولید، نوآوریهای تدریجی، نوآوریهای مرتبط با پلتفرم محصول و نوآوریهای انقلابی - شرکتهای کوچک و متوسط بالغ میتوانند مزیت رقابتی خود را حفظ کرده، با تغییرات پویا در بازار سازگاری یابند و در صنایع مربوطه به رشد و پیشرفت ادامه دهند.
سرمایه گذاری در نوآوری می تواند خطرناک به نظر برسد. اما برای اینکه پارادایم خود را پشت سر بگذارید و چیز جدیدی را امتحان کنید، مقداری ریسک ضروری است. و وقتی به درستی انجام شود، ریسک ها و هزینه ها قابل مدیریت هستند.
تفکر طراحی راهی قابل اعتماد، کم هزینه و کم خطر برای شروع نوآوری به شما می دهد.
نوآوری واقعا یک فرایند است که خلاقیت را در موقعیتهای واقعی جهان دنیا و مطرح کردن نیازهای کاربران به کار میگیرد. رویکرد فکر طراحی یک روش ارزشمند برای مقابله با مسائل از دیدگاه کاربر است. این رویکرد بر تعاطف، تفکر انتقادی و ذهن باز تأکید دارد تا امکانات متعدد را بررسی کند و نامشخصی را بپذیرد. موارد ذیل، مهمترین جنبههای ذکر شده هستند:
- شناخت نیازهای کاربران: نوآوری با درک نیازها، خواستهها و نقاط ضعف کاربران یا مشتریان شروع میشود. با تعاطف به تجربهها، چالشها و آرزوهای آنها، نوآوران بینشهایی را به دست میآورند تا راه حلهای متناسبی ارائه دهند.
- خلاقیت و استفاده در جهان واقعی: نوآوری نیاز به تفکر خلاق دارد که شامل تولید ایدهها، مفاهیم و رویکردهای نو است. با این حال خلاقیت کافی نیست و باید به کاربرد عملی در حل مسائل واقعی جهان تعبیر شود.
- فکر طراحی: فکر طراحی یک رویکرد حل مسئله تکراری با محوریت کاربر است. از دیدگاه کاربر به عنوان مرکزیت فرایند حمایت میکند.
- علاقهمندی و کاوش: نوآوری گاهی نیاز به ذهنی مجهز برای کنجکاوی و کاوش دارد.
به طور خلاصه، نوآوری و فکر طراحی با هم ارتباط دارند. با استفاده از رویکرد محوریت کاربر، حمایت از خلاقیت، ذهن باز و کنجکاو، نوآوران میتوانند موثرانه به نیازهای کاربران پاسخ دهند.
"بهترین راه برای داشتن یک ایده خوب داشتن ایده های زیاد است." (لینوس پاولینگ، برنده جایزه نوبل شیمی)
طراحی مفهوم شامل یک سری فعالیتهای قابلتشخیص است:
- ارائه تعداد زیادی ایده و راهحل ممکن - ایده را به دلیل نگرانی از اینکه احتمالاً ایده صحیحی نباشد، رد نکنید. به همین ترتیب، فرض نکنید که اولین ایدهای که به ذهنتان میرسد، بهترین راهحل است. هدف از این فعالیت، حجم بالایی از ایدهها را داشته باشد.
- استفاده از همدلی برای درک دیدگاه کاربر - برای ارائه ایدههای مرتبطتر، به عمق تجربه و احساسات کاربران بپردازید. به عنوان مثال، زمانی که تویوتا درباره برند لوکس خود، لکسوس، مشخصاتی مانند تعداد نیوتون نیرویی که درب باید با آن بسته شود را در نظر گرفت، متوجه شد که این اندازهگیری با تجربه کاربر ارتباطی ندارد. بنابراین، هدف را تغییر داده و به دنبال اطمینان حاصل کردن از اینکه خودروهای لکسوس، مشتریان را "شاداب، لوکس و ثروتمند" میکنند.
- پذیرش ریسک خلاقانه - برای رسیدن به نتایج نوآورانه، باید به خطاها راه بدهید. برای تشویق به پرشهای خلاقانه، افراد باید احساس آزادی بکنند تا ایدهها را بدون ترس از برگشت نشدن امتحان کنند. این به معنای قمار کردن برای پیشنهاد آزمایش نشدهای نیست، بلکه تست کردن بسیاری از ایدهها به صورت محدودتر است. در مرحله اولیه تولید ایده و آزمایش، ریسکهایی باید به صورت "شرطهای کوچک" برداشت شوند.
- تکرار از طریق تولید نمونه سازی سریع و آزمایش - بهترین روش برای مدیریت ریسک، انجام چندین آزمایش با هزینه کم با کاربران واقعی است. آزمایش نمونهها و مدلهای مجازی با کاربران واقعی، تنها راهی است برای فیلتر کردن تعصبات شخصی شما. از گروههای تمرکزی استفاده نکنید که از اسکریپتها و مدیران استفاده میکنند.
این فعالیتها در طراحی مفهوم به ترتیب انجام میشوند و به شما کمک میکنند تا ایدهها را پرورش داده، نیازهای کاربران را بهتر درک کنید و راهحل مناسبی را بیابید.
با استفاده از احساسات مشتریان خود نوآوری کنید.
تصمیمات مصرف کننده در میان گزینههای مشابه اغلب به یک واکنش غریزی برمیگردد. به عنوان مثال، اگر با یک مجموعه از خودروهای مشابه مواجه شوید، انتخاب شما ممکن است به اینکه کدام رنگ را ترجیح میدهید، برگردد. اندیشه طراحی به شما اجازه میدهد تا با این جنبه عاطفی خریداری در ارتباط باشید.
"طراحی راهی برای ایجاد یک تجربه در اطراف کاربر است."
اگرچه تمرکز بر نیازهای مشتریان رایج است، اما اگر میخواهید آنها به محصول شما علاقه مند شوند، باید به احساسات آنها جذب شوید. محصولاتی با طراحی عاطفی خوب، قابل درک و آسان در استفاده هستند. آنها به سوالات پرسش برانگیز مشتریان پاسخ میدهند: چه، چرا، کجا، کی، چه کسی و چگونه. اگر به احساسات مشتریان خود جذب نشوید، مجبور میشوید تنها بر اساس قیمت رقابت کنید و این باعث میشود شما و رقبایتان مجبور شوید به محدودههای هزینه بندی بیشتری پایبند باشید.
از ابزارهای نوآوری برای ادامه حرکت نوآوری از ایده به بازار استفاده کنید.
ایده ها ممکن است به روش های مختلف به سراغ شما بیایند. نکته مهم این است که آنها را بشناسیم و ضبط کنیم و آنها را به مرحله آزمایش و توسعه سیستماتیک تر منتقل کنیم.
هر تلاشی برای تجدید حیات یک SMME (Small, Medium, and Micro Enterprises) که به هیچ یک از فرآیندهای رسمی یا غیررسمی مجهز نیست، بیگمان به هدررفت نامناسب منابع منجر میشود.
ابزارهای نوآوری به شما کمک میکنند خطر را کاهش دهید و همه افراد در سازمان شما را در اطراف کارهای اغلب نامطمئن نوآوری هماهنگ کنید.
فرآیند "پیشروی مرحلهای" فعالیتهای توسعه ایده را به مراحل تقسیم میکند - هر "مرحله" سرمایهگذاری به صورت تدریجی هدف بزرگتر را نشان میدهد و بین آنها "دروازهها" وجود دارد که در آنها تصمیم رسمی درباره ادامه کار گرفته میشود. مراحل به طور کلی از تولید و انتخاب اولیه ایده تا چندین دوره از تحقیقات بازار، فنی و کاربران نهایی حرکت میکنند. این مراحل قبل از بررسی، آزمایش و بازنگری چندین نسخه از یک مفهوم محصول را تولید میکنند. در هر مرحله آزمایشی، تمرکز بر تعامل با کاربران نهایی قرار میگیرد.
- "نوآوری لاغر" منابع تلف شده را با آزمایش "حداقل محصول قابل قبول" کاهش میدهد - یافتن سادهترین، سریعترین و ارزانترین نسخه از یک مفهوم محصول را که میتوانید با مشتریان اصلی تست کنید و سپس به مقیاس کوچک در شرایط واقعی بازار انجام دهید. این رویکرد باعث میشود تمام تصمیمات و سرمایهگذاریهای شما بر تعامل مستقیم با نیازهای کاربران تمرکز کند و به شما تشویق میکند که در صورت به دست آوردن دیدگاه جدیدی درباره این نیازها، به یک مفهوم دیگر متمرکز شوید.
- "نوآوری باز" به شما اجازه میدهد برخی جنبههای نوآوری را به خارج از سازمان بسپارید - بیرونسپاری به شما امکان میدهد تا بر تواناییهای اصلی خود تمرکز کنید و با همکاری سایر سازمانها، سرمایهگذاری و خطر را کاهش دهید.
- "نقشه راه محصول و فناوری" به شما کمک میکند گزینههای نوآوری خود را به مشتریان خود ارائه کنید - از نقشههای راه برای همکاری مستقیم با مشتریان درباره آینده کسبو"نقشه راه محصول و فناوری" به شما کمک میکند گزینههای نوآوری خود را به مشتریان خود ارائه کنید - از نقشههای راه برای همکاری مستقیم با مشتریان درباره آینده کسبوکارتان استفاده کنید. اگر زمانبندی نیازهای آینده مشتریان خود را بدانید، میتوانید توسعه محصول خود را برنامهریزی کنید تا در زمان مناسب به این نیازها پاسخ دهید.
«چه کسی» نوآوری به همان اندازه مهم است که «چگونه».
ابزارها و فرآیندها به اطمینان از کارایی کمک میکنند، اما تمرکز نزدیکبینانه روی فرآیند، شما را از ذهنیت نوآوری دور میکند، که باید برای فرصتهای جدید و غیرمنتظره باز بماند.
اگرچه هرگز آسان نیست، اما ما ادعا میکنیم که، خوشبختانه برای شما، ایجاد و حفظ یک فرهنگ جدید در یک SMME نسبت به یک شرکت بزرگ و بالغ، آسانتر است.
SMME ها باید برای ترویج "فرهنگ مهربانانه نوسازی" که تعادلی بین بهینهسازی کسبوکار اصلی و فعالیتهای نوآوری برقرار کند، تلاش کنند. برای این کار، مطمئن شوید که افراد نوآور سریالی در کسبوکار خود را شناسایی، توسعه و با آنها همکاری کنید:
- افراد نوآور سریالی با کنجکاوی به مسائل مشغول میشوند و دارای تمایلی برای درک عمیق مسئله و دیدن راه حلهای اولیه و رایج فراتر از آن هستند.
آنها با تلاش بیوقفه در پروژهها مشغول به کار میشوند و به عمق دیدگاه و نیازهای مشتریان پرداخته و حتی سعی میکنند نیازهایی را شناسایی کنند که خود مشتریان بیان نکردهاند. - آنها به خاطر دارند که باید ایدههای خود را به بازار بیاورند.
- آنها ارزش را در افراد دیگر میبینند و قوای آنها را در راستای دستیابی به اهداف خود بهره میبرند.
- آنها به صورت غیرخطی کار میکنند: نوآوران همیشه آماده هستند تا به عقب برگردند و مراحل قبلی را با توجه به اطلاعات جدید بازنگری کنند - به عنوان مثال، با یادگیری بیشتر درباره یک مسئله، آن را مجدداً تعریف میکنند.
برای مثال، نانسی دویس از شرکت جنرال الکتریک با بازاریابی پرنگلز در دسته محصولی کاملاً جدید - سنگک سیبزمینی بهجای کریسپ کوچک - موفق شد مسئله را از این منظر تعریف کند که چگونه میتوان برتری پرنگلز را بر سایر برندهای کریسپ سیبزمینی تثبیت کرد.
یک خط لوله برای نوآوران احتمالی تکراری توسعه دهید و به نامزدها وظایفی با چالش بیشتر اما به صورت مرحلهای بدهید و آنها را با حوزههای مختلف کسبوکار آشنا کنید. خودتان را بپرسید که آیا احتمالیهای نوآور میتوانند مورد ایده خود را به خوبی توضیح دهند؛ مشتری را بشناسند؛ توانایی تحلیل بازدهی تجاری ایدهها را دارند؛ کار خود را در چارچوب کسبوکار شرکت و نحوه کمک به هدف خدمترسانی به مشتری درک کنند و بتوانند از دیگران کمک بخواهند و ابتکار عمل نشان دهند. نوآوران مسنترتان را در تمرکز بر آینده کسبوکار بیدغدغه بگذارید تا از وقتشان برای مسائل روزمره استفاده نکنند.
"با اثبات خود توسط افراد نوآور سریالی، مدیرانشان زمانی که آنها را آزاد کنند و نه سرکوب کنند، بیشترین تأثیر را خواهند داشت."
در نهایت، هدف شما این است که همه افراد در شرکت شما را تشویق به پذیرش یک روحیه نوآوری باشد. از آنها بپرسید که در زمینه علاقهها و سرگرمیهایشان چه کارهایی برای رشد، بهبود و یادگیری انجام دادهاند. پس از شناسایی آن احساس کنجکاوی که آنها را تحریک میکند، از آنها بخواهید تا درباره اینکه چگونه میتوانند آن را به کاری که انجام میدهند، انتقال دهند، فکر کنند.
با برنامه ریزی استراتژیک، ارتباطات و همسویی را در سراسر سازمان خود تشویق کنید.
استراتژی شما ارتباط بین دیدگاه شما و فعالیتهای روزمره شما را برقرار میکند. به طور کلی، دو نوع استراتژی وجود دارد:
- استراتژی "سهم بازار" اقتصادات مقیاس را با افزایش سهم شما در بازار افزایش میدهد. شما میتوانید این کار را با تمایز محصول خود، کاهش هزینه آن یا ورود به یک نیش بازار جدید و بدون تصرف انجام دهید.
- استراتژی "توازن سازی" اقتصادات حوزه را با گسترش به محصولات یا بازارهای مختلف با فعالیتهایی که میتوانند منابع یا تخصصها را به اشتراک بگذارند، افزایش میدهد.
یک شرکت نوآورانه بیشترین فرصتها را برای تمایز خواهد داشت. به عنوان مثال، فکر کنید که چگونه شرکت اپل خود را از طریق تجربه نوآورانه فروشگاههای خود تمایز میدهد: به جای قفسهها، فروشگاهها دارای صفحات نمایش تعاملی هستند که مشتریان میتوانند در آنها تمامی محصولات جدید را امتحان کنند.
برنامهریزی استراتژیک از یک ساختار واضح استفاده میکند تا به شما در تقویت ارتباط بین دیدگاه شما و روزمرهها کمک کند. این به شما امکان میدهد تا اهداف سازمان خود را به طور واضح ارتباط بدهید و تمام اعضای تیم را حول این اهداف هماهنگ کنید. به دلیل تسهیل ارتباطات واضح، برنامهریزی استراتژیک همچنین به تعریف فرهنگ سازمان شما کمک میکند.
"ما نیاز به هماهنگی در سازمان داریم تا همه در یک صفحه باشند."
برنامهریزی مبتنی بر اهداف یک روش برنامهریزی استراتژیک است که به شما امکان میدهد رابطه هر سطح سازمانی خود را با اهداف سازمانتان مدلسازی کنید:
- اهداف جهتگیری کلی سازمان شما را تعریف میکنند.
- اهداف "گام به گام" برای دستیابی به هدف شما هستند. آنها باید به صورت عددی بیان شوند، مانند میزان سودآوری 75٪.
- استراتژیها آن چیزی است که شما برای دستیابی به اهداف خود تمرکز میکنید.
- اندازهگیریها معیارهای کمّی هستند که به شما امکان میدهند اثربخشی استراتژیهای خود را تعیین کنید.
- تاکتیکها اقدامات دقیق و کوتاه مدتی هستند که به عنوان بخشی از استراتژیهای خود انجام میدهید.
برنامهریزی بر اساس هدف از یک ساختار پیوندی استفاده میکند: هنگامی که در ساختار سازمانی به تیمها و افراد کوچکتر حرکت میکنید، استراتژیهای سطح بالاتر به عنوان اهداف سطح پایینتر تبدیل میشوند. به عنوان مثال، یک سازمان ممکن است خواستار "بودن بهترین شرکتی در بازار از نظر سهم بازار و حاشیه سود در سراسر جهان" باشد و استراتژی آن میتواند شامل "ایجاد محصولات نوآورانهای که بهتر و ارزانتر از رقبا باشند" باشد. سپس این استراتژی به عنوان هدف بخش تحقیق و توسعه (R&D) تبدیل میشود. برای دستیابی به این هدف، بخش R&D تصمیم میگیرد که "بستهبندی جدید و کارآمد مواد" را معرفی کند. سپس این استراتژی به عنوان هدف تیم توسعه محصول تبدیل میشود.
درباره نویسندگان
بروس وجاک مدیر عامل شرکت Breakthrough Innovation Advisors است. وی در این سمت مسئولیتهای مدیریتی و رهبری را بر عهده دارد و به تیمها و منابع شرکت هدایت میکند تا به نوآوریهای برجسته دست یابند.
والتر بی. هربست مدیر مشترک شرکت Herbst Produkt است. وی علاوه بر این، استاد بازنشسته موسسه طراحی سگال در دانشگاه شمال غربی است. والتر بی. هربست دارای تجربه و خبرت قابل توجهی در طراحی و توسعه محصولات است و در زمینه طراحی صنعتی و نوآوری فعالیت میکند.
دیدگاه خود را بنویسید