همانطور که گفته شد، کارآفرینی اجتماعی با تمرکز سختگیرانه بر نتایج مشخص میشود، که به طور سنتی نقطه ضعف برنامههای اجتماعی بوده است. آموزش بعد از مدرسه را در نظر بگیرید. دولت فدرال سالانه میلیاردها دلار برای برنامههای بعد از مدرسه خرج میکند تا به دانشآموزان جوانی که در سطح پایینتر از حد انتظار (مخصوصاً در خواندن و ریاضی) عملکرد دارند، کمک کند. متأسفانه، مطالعات بزرگ نشان دادهاند که اکثر این برنامهها در افزایش پیشرفت تحصیلی دانشآموزان شکست میخورند.اما همه آنها اینطور نیستند. عملکرد برخی گروهها نسبت به سایرین به طور قابل توجهی بهتر است و آنهایی که عملکرد خوبی دارند، عملکرد خود را به دقت زیر نظر میگیرند. یکی از این سازمانها، «BELL» (مخفف Building Educated Leaders for Life) است که از یک برنامه درسی اثباتشده و یک برنامه آموزشی برنده جایزه برای معلمان خود استفاده میکند و پیشرفتهای قابل توجهی را در مهارتهای ریاضی و خواندن دانشآموزان نشان داده است. BELL نه تنها میتواند به شما بگوید که دانشآموزانش در طول سال تحصیلی چقدر پیشرفت کردهاند، بلکه میتواند به شما بگوید که آنها هفته به هفته چگونه در حال پیشرفت هستند. هنگامی که یک دانشآموز از مسیر خارج میشود، زنگ خطر به صدا در میآید و سازمان تمام تلاش خود را برای بهبود وضعیت انجام میدهد. اکثر رقبای BELL میتوانند به شما بگویند که چند دانشآموز در برنامههایشان شرکت کردهاند و هر کدام چند ساعت در کلاس نشستهاند، اما نمیتوانند به شما بگویند که بچهها چه چیزی یاد گرفتهاند.
BELL، در مقایسه با سایر "ارائه دهندگان خدمات" تأیید شده که اکثراً به کیفیت خدمات خود توجه کمتری دارند، هیچ گونه مزیت یا اولویتی از جانب دولت دریافت نمیکند. این سازمان نه حقوق بیشتری دریافت میکند و نه در مدارسی که بیشترین نیاز به خدمات آموزشی باکیفیت دارند، اولویت دسترسی را داراست. در دنیایی منطقیتر، موفقیت BELL باید به رسمیت شناخته میشد، مورد تشویق قرار میگرفت و به عنوان الگویی برای سایرین عمل میکرد. اما همانطور که پیشتر اشاره شد، در عرصه اجتماعی، اغلب mediocrity (میانگین بودن) بر excellence (عالی بودن) غلبه میکند - وضعیتی که بسیاری از کارآفرینان اجتماعی و حامیان مالی آنها برای تغییر آن تلاش میکنند.
ارزیابی نمرات آزمون در چندین موضوع اصلی، تنها یکی از روشهای سنجش نتایج آموزشی است، و آن هم به روشی محدود. آلبرت انیشتین جملهای را بر روی تابلویی در دفتر کار خود نصب کرده بود که میگفت: "هر چیزی که مهم است، قابل شمارش نیست و هر چیزی که قابل شمارش است، مهم نیست.
در دنیای تجارت، ارزیابی عملکرد مالی یک شرکت، چه در زمینه فروش قهوه و چه در حوزه تولید خودرو، با محاسبه بازده سرمایه (ROI) امکانپذیر است. اما به مثالی مانند سازمان «Playworks» توجه کنید که به کودکان میآموزد چگونه به طور مؤثر در قالب تیم کار کنند، بر هیجانات خود غلبه داشته باشند و در حیاط مدرسه به حل و فصل اختلافات بپردازند. برخی روانشناسان معتقدند که این نشانههای هوش هیجانی، پیشبینیکنندههای بهتری برای موفقیت در زندگی نسبت به پیشرفت تحصیلی هستند. با وجود این، به دلیل دشواری سنجش، این بعد از آموزش تا حد زیادی نادیده گرفته میشود.
ارزیابی نتایج بلندمدت در قلمرو اجتماعی حتی دشوارتر است. در سطوح بالا، کارآفرینان اجتماعی به دنبال تغییر نگرشها نسبت به مسائلی مانند معلولیت، گرمایش زمین یا ازدواج همجنسگرایان هستند. تغییرات نگرشی در سطح جامعه معمولاً طی چندین دهه رخ میدهد، بنابراین تعیین اینکه چگونه و چرا این تغییرات به وقوع پیوستهاند، تقریباً غیرممکن است. و در درون این بخش، چالش مقایسه دلهرهآور است. به نظر میرسد اولویتبندی بین آموزش دوران کودکی یا دسترسی به دانشگاه، یا بین حفاظت از جنگلهای بارانی، آبزیان یا مراتع، غیرممکن است.
به دلیل پیچیدگی پاسخ به این سوالات، تأمینکنندگان مالی اغلب با تکیه بر شواهد غیرمستند، ترجیحات شخصی یا الزامات سیاسی، از آنها طفره رفتهاند. با این حال، در سالهای اخیر، تأمینکنندگان مالی شروع به اعمال تکنیکهای سیستماتیکتری برای ارزیابی پیشرفت دریافتکنندگان کمکهای مالی خود در برابر مجموعهای از اهداف خود تعیینشده کردهاند.
مؤسسه «New Profit Inc.»، که از کارآفرینان اجتماعی با تأمین مالی رشد حمایت میکند، به اعضای «مجموعه» خود در اجرای یک ابزار مدیریت عملکرد به نام «کارت امتیازی متوازن» که توسط پروفسور رابرت کاپلان از دانشکده کسب و کار هاروارد ایجاد شده است، کمک میکند. بنیادهای «Edna McConnell Clark»، «Robert Wood Johnson» و «William and Flora Hewlett» از جمله بنیادهای بزرگتری هستند که منابع قابل توجهی را برای ردیابی عملکرد سرمایهگذاری کردهاند. سازمانهای اجتماعی بدون فشار خارجی از سوی تأمینکنندگان مالی، اغلب از ارزیابی عملکرد خود به سادهترین شکل - بر اساس رشد بودجه یا تعداد «افراد تحت پوشش» - راضی بودهاند. در نتیجه، یک برنامه آموزشی ناکارآمد بعد از مدرسه میتواند با اتلاف وقت تعداد بیشتری از کودکان در هر سال، ادعای موفقیت کند.
ضعف این معیارها پانزده سال پیش به طور مشهوری توسط سازمان "حفاظت از طبیعت" (Nature Conservancy) برجسته شد. این سازمان سالها موفقیت خود را بر اساس دلارهای جمعآوریشده و مساحت زمینهای حفاظتشده ("پول و زمین") اندازهگیری میکرد. اما در دهه ۱۹۹۰، همزمان با افزایش این ارقام، نرخ انقراض گونهها حتی در مناطق حفاظتشده نیز افزایش یافت. این مساله سازمان را مجبور کرد تا ارزیابی عملکرد خود را بازنگری کند. آنها سالها را صرف توسعه دهها معیار جدید برای ارزیابی سلامت تنوع زیستی و کاهش تهدیدات انقراض نمودند. این فرآیند، نحوه تصمیمگیری در تمام سطوح سازمان را متحول کرد. درس آموخته این بود که "آنچه میشمارید، تعیینکنندهی کاری است که انجام میدهید." بنابراین، مهم است که موارد درستی را شمارش کنید.
این طرز فکر، زمینهی سرمایهگذاری مسئولانهی اجتماعی را تقویت میکند. سرمایهگذاری مسئولانهی اجتماعی منابع را به سمت شرکتهایی هدایت میکند که به دنبال «سه بعد سود» (Triple Bottom Line) هستند. این اصطلاح توسط جان الکینگتون ابداع شد و به عملکرد اجتماعی، محیط زیستی و مالی شرکتها اشاره دارد. در کارآفرینی اجتماعی، تلاشهای خلاقانه برای تبدیل تاثیرگذاری به ارزش دلاری، نه بر روی جمعآوری منابع مالی، بلکه بر نتایج مستقیم مرتبط با هدف سازمان تمرکز دارد. جد امرسون و صندوق توسعهی رابرتز در دههی ۱۹۹۰ پیشگام شدند و ابزارهایی برای محاسبهی «بازده اجتماعی سرمایهگذاری» (SROI) توسعه دادند. با استفاده از این چارچوب، به عنوان مثال، یک برنامهی حمایتی برای انتقال افراد از سیستم رفاه اجتماعی به اشتغال، میتواند کاهش هزینههای دولتی و افزایش درآمدهای مالیاتی را که مستقیماً به موفقیتهایش نسبت داده میشود، برآورد کند. تقسیم منافع بر هزینهها، بازده اجتماعی را به شما میدهد. این ابزار به ویژه برای برنامههایی که باعث صرفهجویی در هزینههای دولت میشوند، بسیار مفید است.
در سالهای اخیر، مؤسسهی سیاست عمومی ایالت واشنگتن، این طرز فکر را در سطح ایالتی به کار گرفته است و به محاسبهی بازگشت مالی مورد انتظار از برنامههای پیشگیری از جرم پرداخته است. (ارزش خالص فعلی ارائه دادنِ جلساتِ درمان خانوادگی به یک جوان مجرم در دوران تعلیق، ۵۰ هزار دلار است.) مشکل اینجاست که صرفهجوییهای بلندمدت، حتی زمانی که با ارزش فعلی دلار محاسبه شوند، همچنان برای قانونگذارانی که هر دو سال یکبار نیاز به کسب دوباره آراء دارند، جذابیت محدودی دارند.
در گزارشِ «پیشرفتهای نوآورانه در اندازهگیری مشترک و تاثیرگذاری اجتماعی»، مارک کرامر، مارسی پارکهرست و لالیثا ویدياناتان چندین سامانهی جدید مبتنی بر وب را شرح میدهند که عملکردِ بنگاههای اجتماعی را ارزیابی میکنند. آنها استدلال میکنند که این مدلها پیشدرآمدی بر «تغییرات عمیق در چشمانداز و اثربخشی» بخش اجتماعی هستند.
دو نمونه از چنین تلاشهایی عبارتند از: «استانداردهای گزارشدهی تأثیرگذاری و سرمایهگذاریِ» (IRIS) شبکهی جهانی سرمایهگذاری تأثیرگذار، که توسط بنیاد راکفلر توسعه یافته و با حمایت شرکتهای مشاورهی دلویت و پرايسواترهاوسکوپرز همراه است، و سامانهی مدیریت سبد دارایی «پالس» که توسط بنیاد آکومن با پشتیبانیِ گوگل و بنیادهای اسکول، کلِگ، لودِستار و Salesforce.com هدایت میشود.
سامانهی «پالس» عملکرد مالی، عملیاتی، اجتماعی و زیستمحیطی بنگاههای اجتماعی را با تلفیقی از گزارشدهی فردی و معیارهای مشترک (ابزار اندازهگیری) ارزیابی میکند. هدف این است که تصمیمگیری برای سرمایهگذارانی که مایلاند در ازای تأثیر اجتماعی بالاتر، بازدهی مالی پایینتری را بپذیرند، سادهتر شود.
برایان تِرِستاد، رهبر تلاشهای بنیاد آکومن در توسعهی «پالس» (که خود را ترکیبی از یک تاجر و یک مبلغ دینی توصیف میکند) در کتاب «معیارهای ساده برای بنگاههای اجتماعی» خاطرنشان میکند که دستیابی به راهحلی در سطح بخش برای مقابله با چالش ارزیابی سرمایهگذاریهای اجتماعی در دسترس است. او میگوید دشوارترین بخش، جلب همکاری و اشتراک اطلاعات از سوی نهادها خواهد بود.
در صورت موفقیت، ممکن است استانداردها، معتمدسازان و حتی آژانسهای رتبهبندی بنگاههای اجتماعی نیز از راه برسند که به محافظت از این حوزه در برابر تبلیغ کاذبِ سرمایهگذاریهای متعارف به عنوان سرمایهگذاریهای تأثیرگذار کمک خواهد کرد.
سازمانهایی که به دنبال ایجاد تأثیرگذاری بلندمدت هستند، اغلب پیشرفت خود را با تکیه بر یک «نظریه تغییر» ارزیابی میکنند. بیایید دوباره به Teach For America نگاهی بیندازیم، سازمانی که فارغالتحصیلان دانشگاهی را برای خدمت دو ساله به عنوان معلم در مدارس دولتی واقع در جوامع کمدرآمد جذب میکند. هدف Teach For America اطمینان از دریافت آموزش مناسب برای همه کودکان است. برای دستیابی به این هدف، آنها باید به حل مشکلاتی بپردازند که ریشه در مهاجرت طبقه متوسط به حومه شهرها پس از جنگ جهانی دوم دارد. این مهاجرت منجر به محرومیت مناطق اقلیت از زیرساخت مالی قوی و نفوذ سیاسی شد و در نهایت به چندین دهه افت تحصیلی انجامید.
Teach For America انتظار حل این مشکلات با تنها چند هزار معلم جدید در هر سال را ندارد. استراتژی آنها کاشتن بذر رهبری در موسسات آموزشی در همه سطوح، با فارغالتحصیلان برتر دانشگاههای کشور است که چالشهای آموزشی امروز را درک کرده و متعهد به اصلاحات هستند. بر این اساس، این سازمان موفقیت خود را با تعداد فارغالتحصیلانی میسنجد که در آموزش و پرورش دولتی به رهبری میرسند.
همه سازمانهای موفق معیارهای سنجش خاصی دارند. برای آشوکا، این معیار درصد همبنیانگذارانی است که کارشان الگوهای موجود در حوزه فعالیت خود را تغییر داده است. برای بانک گرامین، درصد وامگیرندگانی است که از فقر خارج شدهاند. تبدیل یک تغییر اجتماعی به یک عدد معنادار، کاری هنرمندانه است. سنجش کاهش فقر به سادگی نگاه کردن به تغییرات سطح درآمد نیست. فقر ابعاد عینی و ذهنی دارد. بانک گرامین با درک این موضوع، معیاری را بر اساس بازخورد روستاییان توسعه داد تا زمان خروج یک خانواده از فقر را مشخص کند. این معیار مواردی مانند داشتن سقف حلبی، رختخواب، لباس و پشهبند، دسترسی به آب آشامیدنی سالم و سرویس بهداشتی بهداشتی، حضور همه کودکان در مدرسه و غذای کافی حتی در ماههای قبل از برداشت محصول را در نظر میگیرد.
با گسترشِ برنامههای تامین مالی خرد (میکرو فاینانس) در بنگلادش، دختران با نرخ بیشتری نسبت به گذشته به مدرسه میروند. در سطح جهانی، پیشبینیکنندهترین عامل ثابت برای رفاه یک جامعه، سطح تحصیلات زنان است. این دستاورد جانبیِ میکرو فاینانس، ارزیابی سختی دارد اما ممکن است بیشترین تأثیر درازمدت را داشته باشد.
در نهایت، انیشتین هشدار میداد که نباید به بهای نادیده گرفتن احساسات، بیش از حد به دانش تکیه کنیم. او گفت: «باید مراقب باشیم که عقل را خدای خود نکنیم. عقل البته ماهیچههای قدرتمندی دارد، اما شخصیتی ندارد. نمیتواند حکمرانی کند، بلکه فقط میتواند خدمت کند.»
همانطور که برای دیدنِ جهان به صورت سه بعدی به دو چشمی نیاز است، کارآفرینان اجتماعی نیز تنها با ترکیب داده و روایتگری، و با برانگیختن حس استدلال و عاطفه، میتوانند تأثیر واقعی کار خود را منتقل کنند. صحبت کردن در مورد افزایش نمرات خواندن یک مسئله است، اما توصیفِ شادی در چشمان دختری جوان که برای اولین بار جملهای را میخواند، چیز کاملاً دیگری است.
بنجامین زاندر، رهبر ارکستر و مربی موسیقی، موفقیت خود را با درخشش چشمان مخاطبانش ارزیابی میکند، چرا که به آنها در کشف لذتهای موسیقی کلاسیک کمک میکند. ارزیابی او مستقیم، عینی و قدرتمند است. این ارزیابی اهمیت دارد، اما قابل شمارش نیست.
دیدگاه خود را بنویسید