جفری هولندر، بنیانگذار «هفتمین نسل» - یک شرکت تولیدکنندهی ۱۰۰ میلیون دلاری پیشگام در زمینهی محصولات پاککنندهی خانگی سازگار با محیط زیست - به عنوان مشاور بدون حقوق والمارت فعالیت کرد تا به این خردهفروش عظیم در تغییر رویکرد به سمت محصولات با دوام محیط زیستی کمک کند. با این کار، هولندر عملا بزرگترین شرکت دنیا را به رقابت با کمپانی خودش تشویق کرد. بسیاری از بازرگانان این حرکت را غیرعاقلانه میدانند. اما هولندر میداند که والمارت قدرت بسیار بیشتری برای حفاظت از محیط زیست نسبت به «هفتمین نسل» دارد.
در بالاترین سطح، موفقیت برای یک کارآفرین اجتماعی دربارهی ساختن بزرگترین یا بهترین سازمان در آن حوزه نیست. بلکه دربارهی تغییر کل آن حوزه است.
اکثر تحقیقاتی که روی موضوع «مقیاس» تمرکز دارند، بر «مقیاس سازمانی» و چگونگی تأمین مالی و مدیریت نهادهای در حال رشد متمرکز هستند. مطمئناً این یک حوزه کلیدی برای بررسی است: بخش اجتماعی ایدههای عالی زیادی دارد اما نهادهای عالی کمیاب هستند. اما تمایز قائل شدن بین «مقیاس سازمانی» و «مقیاس تأثیرگذاری» مهم است. این دو الزاماً با هم همراستا نیستند.
در سال ۱۹۸۸، آلن خزائی و مایکل براون، «سال شهری» را با هدف نشان دادن چگونگیِ توان بالقوهی برنامههای خدمت ملی (فرصتهای سازماندهیشده و غیرنظامی برای خدمت شهروندان) در تغییر جامعه، تأسیس کردند. در آن زمان، خدمت ملی ایدهای بود که بیش از یک قرن مورد حمایت سیاستگذاران و فیلسوفان قرار داشت، اما هرگز نتوانسته بود از نظر سیاسی جایگاه محکمی پیدا کند. این ایده نیاز داشت تا برای سیاستگذاران و عموم مردم جذاب شود.
«سال شهری» انرژی و خلاقیت جوانان شهری را به نیازهای اجتماعی پیوند زد. اعضای این سازمان که با لباسهای قرمز، زرد و مشکی خاصشان شناخته میشدند و در فرهنگی سرشار از احترام، روحیهی تیمی و نظم پرورش یافته بودند، به سفیرانی کاریزماتیک برای خدمت ملی تبدیل شدند.
بازدید از «سال شهری» در جریان کمپین ریاست جمهوری بیل کلینتون در سال ۱۹۹۲ چنان تأثیر عمیقی بر او گذاشت که وی این برنامه را الهامبخش چشمانداز خود برای «AmeriCorps» - برنامهی فدرال که بیش از ۶۰۰ هزار داوطلب را بسیج کرده است - دانست.
تصویب قانون «خدمت به آمریکا به نام ادوارد ام. کندی» که رئیسجمهور اوباما در آوریل ۲۰۰۹ آن را به قانون تبدیل کرد، باعث سه برابر شدن گسترهی فعالیت «AmeriCorps» و گسترش فرصتهای خدمت برای آمریکاییهای مسنتر خواهد شد. این قانون تقریباً به طور قطع بدون تلاشهای پیشگامانهی «سال شهری»، تمایل این سازمان به اشتراکگذاری دانش خود و بیش از دو دههی حمایت رهبریشده توسط خزائی و براون، وجود نمیداشت.
«سال شهری» در اوایل دههی ۱۹۹۰ یک سازمان کوچک بود. تأثیرگذاری چشمگیر آن نه از طریق دسترس مستقیمش، بلکه از طریق نفوذش حاصل شد. لزلی کراچفیلد و هدر مککلئود گرانت در کتاب «نیروهای نیکوکار» نشان میدهند که سازمانهایی که به تأثیرگذاری گسترده دست مییابند، فراتر از مرزهای نهادی خود فکر میکنند. آنها با مستندسازی و به اشتراک گذاشتن کار خود و ایجاد شبکهها، ائتلافها، اتحادیهها و جنبشها برای شکلدهی به هنجارها و سیاستهای اجتماعی، از قدرت اهرمی استفاده میکنند.
البته، اندازه و تأثیرگذاری اغلب با هم همراه هستند. اما در حالی که اکثر سازمانها به طور قابل توجهی روی چگونگیِ گسترش مستقیم خود تمرکز میکنند، بسیاری از آنها در در نظر گرفتن چگونگی ایجاد تغییر فراتر از دسترس مستقیم خود، شکست میخورند. پویاترین گروهها آنهایی هستند که به طور گسترده روی این چالش تمرکز میکنند.
وقتی یک سازمان مؤثر است، مردم به طور طبیعی میپرسند که آیا این سازمان پایدار است یا خیر؟ به طور معمول، پاسخ به توانایی آن در جمعآوری منابع مالی برای ادامهی فعالیت سال به سال بستگی دارد. ایدهی پایداری، همانند مفهوم «مقیاس»، را میتوان به دو روش در نظر گرفت: پایداری یک نهاد و پایداری ایدهها یا ارزشها. نحوهی صحبت ما در مورد پایداری معمولاً به نهادهای منفرد اشاره دارد. این محدودکننده است. این مثل صحبت کردن در مورد زندگی درختان به جای زندگی جنگلها است. هر دو مهم هستند، اما درست همانطور که درختان میافتند و جذب زمین میشوند، نهادها نیز چرخههای رشد و افول را طی میکنند. برخی راههایی برای تجدید خود پیدا میکنند؛ برخی دیگر از بین میروند. در تفکر در مورد پایداری، تمرکز بر جنگلها کلیدی است.
زمانی بود که آیندهی میکرو فاینانس به سرنوشت «بانک گرامین» گره خورده بود. اما امروز، میکرو فاینانس دیگر وابسته به هیچ نهادی نیست. هیچکس «آنقدر بزرگ نیست که شکست بخورد». اگر بانک گرامین فرو بریزد، قطعاً وامگیرندگان و کارکنانش دچار مشکل خواهند شد. اما در نهایت، دیگر مؤسسات تأمین مالی خرد آنها را جذب خواهند کرد. بذرها پراکنده شدهاند و یک جنگل روییده است. سرزندگی یک ایده که به طور گسترده درک و پذیرفته شود، آن را زنده نگه میدارد. بخش قابل توجهی از اعتبار این تغییر باید به سام دالی-هریس، کارآفرین اجتماعی پشتِ «کمپین اجلاس میکرو اعتبار» تعلق گیرد، که به همبستگی هزاران سازمان مستقل به یک جنبش جهانی کمک کرد و در کمتر از یک دهه به اهداف جسورانهای دست یافت.
مردم در آینده به ایجاد سازمانهای میکرو فاینانس جدید و بهتر ادامه خواهند داد، زیرا میدانند که میتوانند این کار را انجام دهند، میدانند چگونه این کار را انجام دهند و میدانند که ارزش تلاش کردن را دارد. یک حوزه زمانی واقعاً پایدار است که نهادهایش به راحتی قابل تجدید و بهبود باشند.
دیدگاه خود را بنویسید