"این همان داستان قدیمی است." خب، شاید هم همینطور باشد، اما این موضوع باعث کاهش اثربخشی آن نمیشود. در واقع، بر اساس توضیحات رایان میتیوز و واتس واکر، که پیشگویان آینده و روایتگران هستند، استفاده از الگوهای داستانی که از تجربه انسانی به دست میآیند، بهترین راه برای انتقال پیام شما است. در پایان، آیا نمیتوان راکران خلافکار هارلی-دیویدسون را به عنوان رابین هودهای مدرن روزگار در نظر گرفت؟ و آیا اپل تنها یک داود مبارز مانند نیست که با ارائه گرافیک برتر به دنیا، سعی در شکست یک غولپیکر مانند مایکروسافت دارد؟ شما میتوانید با یادگیری تکنیکهای ساده روایت داستان و شکل دادن به آنها برای تناسب با پیام خود، یک داستان قدرتمند را بیان کنید. در کتاب "متیوز و واکر" این مبانی با جزئیات بیشتری تشریح میشود، از بهرهگیری از مضامین و شکل دادن به پیام شما، تا یافتن تعادل مناسب و قابل ارتباط و قابل باور بودن. به طرز عجیبی، برای یک کتاب درباره روایت داستان، گاهی اوقات پیچیده و شاخص بیش از حدی است. با این حال، من این کتاب را برای خوانندگانی که میخواهند داستانهای تجاری خود را با پایانهای خوشبخت داشته باشند، پیشنهاد میکنم.
نکات اساسی کتاب داستان شما چیست؟
- داستانگویی قدیمیترین و موثرترین شکلهای ارتباطی است.
- اگر عناصر اصلی داستانگویی را بدانید، میتوانید از قدرت ارتباطات داخلی و خارجی شرکت بهره ببرید.
- "داستانهای حقیقی" حقیقت اساسی انسان را منتقل میکنند، در حالی که داستانهای واقعی صرفاً واقعیتها را روایت میکنند.
- مردم داستانها را برای توجیه جنگ، الهامبخشی، عاشقانهسازی و در نهایت تغییر مسیر تاریخ تعریف میکنند.
- برای واقعی جلوه دادن داستان برای مخاطب، آن را در بستری مرتبط مستقر کنید.
- تغییر فردی و اجتماعی اکنون آنقدر سریع است که به "لغو بستر" منجر شده است.
- هر داستان امروزی تنها تغییریافتهای از چند طرح داستان بنیادین است.
- 5 مضمون جهانی داستان با 5 مرحله توسعه کسبوکار موازی است.
- برای تعریف داستان و تقویت برندتان، ساده، جذاب و قابل ارتباط نگه داریدش.
- برای تعریف داستان باید ابتدا محصول و مخاطب خود را درک کنید.
چکیده کتاب داستان شما چیست؟
داستانی آشنا
به شرکت هایی فکر کنید که برندهای موفقی مانند نایک و موشک های اطلس تولید می کنند. چه وجه مشترکی با هم دارند؟ هر کدام یک داستان آشنا را قرض گرفتند و نام محصول خود را بر اساس آن گذاشتند. همه کسانی که یک جفت کفش دویدن نایک میخرند نمیدانند که نایک الهه اسطورهای پیروزی یونان بوده است، اما پیوند دادن برند شما به یک اسطوره معروف، یک استراتژی است که جواب میدهد. چرا؟ زیرا مردم عاشق داستان هستند و داستان سرایی یکی از قدیمی ترین و موثرترین شیوه های ارتباطی است. تسلط بر اصول داستان سرایی برای موفقیت کسب و کار بسیار مهم است.
شرکت هایی مانند نایک و موشک های اطلس به قدرت داستان سرایی در ساخت برندهای خود پی برده اند. آنها با استفاده از داستانها و اسطورههای آشنا، به ارتباطات عاطفی و روانشناختی مردم با آن روایتها دست میزنند. این باعث ایجاد حس طنین و آشنایی می شود و باعث می شود محصولات آنها برای مصرف کنندگان مرتبط تر و به یاد ماندنی تر شوند. قصه گویی تأثیر عمیقی بر شناخت و رفتار انسان دارد. تخیلات ما را درگیر می کند، احساسات را برمی انگیزد و به ما کمک می کند اطلاعات پیچیده را درک کنیم. هنگامی که یک برند به طور موثر داستان خود را تعریف می کند، روایتی ایجاد می کند که مشتریان می توانند در سطح عمیق تری با آن ارتباط برقرار کنند. این ارتباط وفاداری به برند را تقویت میکند، تعامل مشتری را افزایش میدهد و پایههای موفقیت بلندمدت را ایجاد میکند. برای تسلط بر اصول داستان سرایی در یک زمینه تجاری، درک عناصر کلیدی یک روایت قانع کننده ضروری است. اینها شامل شناسایی شخصیت اصلی (که می تواند خود برند یا مخاطب هدف باشد)، ایجاد یک هدف یا تضاد روشن، و ایجاد قوس روایتی است که مخاطب را به سفر می برد. علاوه بر این، ترکیب شخصیتهای قابل ربط، تصاویر زنده و پیامی جذاب میتواند تأثیر داستان را بیشتر کند. با استفاده از تکنیکهای داستانگویی، کسبوکارها میتوانند خود را از رقبا متمایز کنند، هویت برند قوی ایجاد کنند و به طور موثر ارزشها و پیشنهادات خود را به مشتریان منتقل کنند. خواه از طریق کمپین های تبلیغاتی، روایت محصول، یا پیام برند، توانایی بیان یک داستان قدرتمند می تواند تفاوت قابل توجهی در جلب توجه مصرف کننده و رشد کسب و کار ایجاد کند.
در پایان، قرض گرفتن داستان های آشنا و تسلط بر هنر داستان سرایی، استراتژی های رایجی است که توسط شرکت های موفقی مانند نایک و موشک های اطلس به کار می رود. با بهرهگیری از جذابیت جهانی روایتها، کسبوکارها میتوانند ارتباطات معناداری با مخاطبان خود ایجاد کنند، وفاداری به برند را تقویت کنند و در نهایت به موفقیت بیشتری در بازار دست یابند.
درست است
کاملا حق با شماست. برای انتقال حقیقت عمیقتر یا طنیناندازی با مردم، لازم نیست داستانها همیشه از نظر واقعی واقعی باشند. در واقع، داستانهای تخیلی اغلب این قدرت را دارند که حقایق اساسی را به شیوهای قابل ارتباط و بیزمان بیان کنند.
وقتی از داستانهای «حقیقت» صحبت میکنیم، به روایتهایی اشاره میکنیم که به جنبههای اساسی تجربه انسانی، احساسات و مضامین جهانی دست میزنند. این داستانها ممکن است بر اساس رویدادها یا شخصیتهای واقعی نباشند، اما حقایق عمیقتری را در مورد شرایط انسانی، روابط، اخلاقیات یا چالشها و پیروزیهای زندگی به تصویر میکشند. با استفاده از عناصر تخیلی مانند شخصیتها، محیطها و رویدادها، داستانهای حقیقت میتوانند احساسات را برانگیزند، افکار را برانگیزند و بینشهایی در مورد پیچیدگیهای وجود انسان ارائه دهند. آنها به ما اجازه می دهند دیدگاه های مختلف را بررسی کنیم، با دوراهی های اخلاقی دست و پنجه نرم کنیم و در زندگی و تجربیات خود تأمل کنیم. قدرت داستان های حقیقت در توانایی آن ها برای فراتر رفتن از زمان و مرزهای فرهنگی نهفته است. آنها می توانند با افراد از پیشینه ها و نسل های مختلف طنین انداز شوند، زیرا آنها به حقایق جهانی که به همه ما مربوط است دست می زنند. این داستانها اغلب پیامها و درسهایی را منتقل میکنند که در زمینهها و دورههای مختلف قابل استفاده است و آنها را بیزمان میکند. علاوه بر این، داستان های حقیقت توانایی درگیر کردن تخیل و ایجاد ارتباطات عاطفی را دارند. آنها می توانند با قرار دادن خوانندگان یا شنوندگان به جای شخصیت ها و اجازه دادن به آنها برای تجربه دیدگاه ها و احساسات مختلف، همدلی و درک را القا کنند. این کیفیت غوطه ور باعث می شود حقایق منتقل شده توسط این داستان ها تاثیرگذارتر و به یاد ماندنی تر شوند.
به طور خلاصه، در حالی که داستان ها ممکن است همیشه از نظر واقعی واقعی نباشند، می توانند حاوی حقایق عمیق تری باشند که در سطح جهانی با مردم طنین انداز می شود. داستانها با بهرهگیری از جنبههای اساسی تجربه انسانی و استفاده از عناصر تخیلی برای انتقال این حقایق، قدرت جذب، الهام بخشیدن و انتقال پیامهای جاودانی را دارند که از دقت واقعی فراتر میرود.
مدتها قبل از تأسیس اولین تجارت رسمی، قبل از اولین معامله، شش کلمه قویتر در هر زبانی این بود: «بگذار یک داستان برایت تعریف کنم».
برای مثال، حقایق داستان انرون ممکن است به این صورت آشکار شود:
- 1985: Ken Lay Enron را تأسیس کرد.
- 2001: پس از موفقیت اولیه، شرکت در تلاش است و برای حفاظت از فصل 11 پرونده تشکیل می دهد.
- 2002: تحقیقات جنایی لی و مدیر عامل سابق انرون جفری اسکیلینگ دنبال می شود. لای به تقلب و توطئه مجرم شناخته می شود و در انتظار صدور حکم می میرد.
"حقیقت ثابت، ابدی و تغییر ناپذیر است، در حالی که تصور ما از حقیقت در حال تکامل و سیال است."
قاببندی داستان انرون بهعنوان سفر قهرمانی به نام کن لای، ابعاد قابلتوجه و جهانی به روایت میافزاید. به ساختار روایی کلاسیک یک ظهور و سقوط، که با مخاطبان در فرهنگ ها و دوره های زمانی طنین انداز می شود، ضربه می زند.
با ارائه کن لی به عنوان شخصیتی با ویژگی ها و آرزوهای قابل ربط، داستان از نظر احساسی جذاب تر می شود. مخاطبان می توانند با شروع فروتن اولیه او ارتباط برقرار کنند و تمایل او برای موفقیت و قدرت را درک کنند. همانطور که داستان پیش می رود، آنها شاهد افول اخلاقی او به دلیل جاه طلبی و طمع هستند که منجر به سقوط نهایی او می شود. این قوس روایی به مخاطب این امکان را می دهد که با شخصیت همدلی کند و در عین حال از اشتباهات او درس های ارزشمندی از زندگی بگیرد.
حقیقت جهانی که در این رویکرد داستانسرایی بیان میشود، شکنندگی طبیعت انسان و پیامدهای بالقوه جاهطلبیهای کنترل نشده و سازش اخلاقی است. این موضوع از مضامین همیشگی صداقت شخصی، تصمیم گیری اخلاقی و خطرات تسلیم در برابر حرص و طمع و قدرت صحبت می کند.
داستان سرایی قدرت منحصر به فردی برای انتقال این حقایق مقدس تجربه انسانی دارد. با غوطه ور کردن مخاطبان در دنیای روایی و برانگیختن ارتباطات عاطفی، داستان نویسان می توانند به طور موثر درس های اخلاقی پیچیده ای را منتقل کنند و درون نگری را برانگیزند. از طریق سفر شخصیتهایی مانند کن لی، مخاطبان میتوانند در مورد انتخابها، ارزشها و اهمیت حفظ قطبنمای اخلاقی خود فکر کنند.
چالش داستان نویس در ساختن روایتی نهفته است که به طور موثر با اعضای مخاطب ارتباط برقرار کند. این شامل خلق شخصیتهای متقاعدکننده، برانگیختن همدلی و استفاده از تکنیکهای داستانگویی مانند توسعه طرح، درگیری و حلوفصل برای درگیر نگه داشتن مخاطب است. با ایجاد یک تاک عاطفی و طنیناندازی با تجربیات و آرزوهای خود مخاطب، داستاننویس میتواند با موفقیت حقایق جهانی نهفته در داستان را منتقل کند.
به طور خلاصه، قاب بندی داستان انرون به عنوان داستان یک قهرمان سقوط کرده، امکان برقراری ارتباط بین حقایق شناخته شده جهانی را فراهم می کند. با برقراری ارتباط عاطفی با مخاطب، داستان سرایی می تواند به طور موثر درس های زندگی را منتقل کند و پیچیدگی های طبیعت، جاه طلبی و انتخاب های اخلاقی انسان را کشف کند. چالش داستاننویس در ایجاد روایتی جذاب است که با مخاطب طنینانداز میکند و به او اجازه میدهد تا با داستان در سطح شخصی ارتباط برقرار کند و بینشهای ارزشمندی از آن به دست آورد.
"ده تابع"
عناصری که فهرست شده است، چارچوب مفیدی برای درک اهداف و کارکردهای مختلف داستان سرایی در طول تاریخ و در میان فرهنگ ها فراهم می کند. تسلط بر این عناصر در واقع می تواند مهارت فرد را به عنوان یک داستان سرای شرکتی افزایش دهد. بیایید هر عنصر را بیشتر بررسی کنیم:
- "توضیح ریشه ها": داستان های اصلی به ایجاد حس هویت، میراث و تداوم کمک می کنند. در یک زمینه شرکتی، داستان هایی که اصول، ارزش ها یا مأموریت یک شرکت را توضیح می دهند، می توانند حس مشترک هدف را در بین کارکنان و سهامداران تقویت کنند.
- "تعریف هویت فردی و گروهی": این داستان ها چگونگی ارتباط افراد با نقش های خود در یک گروه یا جامعه را بررسی می کند. در یک محیط شرکتی، داستانها میتوانند استعدادها، تجربیات و مشارکتهای منحصربهفرد کارکنان را برجسته کنند و حس تعلق و کار گروهی را تقویت کنند.
- "به اشتراک گذاشتن سنت و ترسیم تابوها": داستان ها می توانند هنجارها، ارزش ها و مرزهای اجتماعی را منتقل کنند. در یک محیط شرکتی، داستان ها می توانند فرهنگ، اخلاق و انتظارات رفتاری شرکت را تقویت کنند و کارکنان را در مورد رفتار و شیوه های قابل قبول راهنمایی کنند.
- "ساده سازی و ارائه دیدگاه": داستان ها قدرت تقطیر ایده های پیچیده، معضلات یا چالش ها را در روایت های قابل ربط دارند. در دنیای شرکتها، داستانها میتوانند استراتژیها، اهداف یا تغییرات پیچیده را سادهتر کنند و آنها را برای کارمندان قابل دسترستر و قابل درکتر کنند.
- «نظم طبیعی چیزها را به تصویر بکشید»: همانطور که اسطوره های باستانی سلسله مراتبی را در میان خدایان به تصویر می کشیدند، داستان سرایی شرکتی می تواند از روایت ها برای به تصویر کشیدن ساختارهای سازمانی، نقش ها و خطوط گزارش استفاده کند و درک روشنی از اختیارات و مسئولیت ها ارائه دهد.
- «به طور مختصر با تاریخ پیچیده ارتباط برقرار کنید»: داستان ها می توانند وقایع یا حقایق تاریخی را به شیوه ای جذاب و به یاد ماندنی منتقل کنند. در یک زمینه شرکتی، داستان ها را می توان برای ارتباط با تاریخچه، نقاط عطف، موفقیت ها یا چالش های شرکت مورد استفاده قرار داد و حس تداوم و تجربه مشترک را تقویت کرد.
- «ارتباط مواضع اخلاقی و اخلاقی»: داستان ها ابزار قدرتمندی برای انتقال ارزش ها، اخلاقیات و اصول راهنمایی هستند. از داستان سرایی شرکتی می توان برای مثال زدن و تقویت استانداردهای اخلاقی، ارزش ها و رفتارهای مطلوب در یک سازمان استفاده کرد.
- "تصویر روابط با، و قدرت": داستان ها می توانند پیامدهای به چالش کشیدن یا نادیده گرفتن قدرت را به تصویر بکشند. در یک محیط شرکتی، داستان سرایی می تواند اهمیت احترام به رهبری، پیروی از پروتکل ها و پیمایش سلسله مراتب را بیان کند.
- «واکنشهای مناسب به زندگی را توصیف کنید»: داستانها میتوانند راهنماییهایی در مورد چگونگی گذر از چالشها، تصمیمگیری یا پاسخ به موقعیتها ارائه دهند. داستان سرایی شرکتی می تواند نمونه هایی از انعطاف پذیری، حل مسئله و سازگاری را ارائه دهد و کارکنان را ترغیب کند تا با ذهنیتی مثبت به کار و زندگی خود بپردازند.
- "تعریف پاداش و جزئیات مسیرهای رستگاری و لعنت": داستان ها می توانند پیامدهای انتخاب ها و اعمال را نشان دهند. در یک زمینه شرکتی، داستان سرایی می تواند پاداش کار سخت، نوآوری و همکاری را برجسته کند، در حالی که در مورد رفتار غیراخلاقی یا تصمیم گیری کوته بینانه هشدار می دهد.
با تسلط بر این عناصر، داستان نویسان شرکتی می توانند به طور موثر مخاطبان خود را درگیر کنند، پیام های کلیدی را منتقل کنند، فرهنگ سازمانی را شکل دهند و کارکنان را ترغیب کنند تا با ارزش ها، اهداف و چشم انداز شرکت هماهنگ شوند.
خارج از متن
کتاب یک نکته مهم را در مورد چالش های پیش روی داستان نویسان شرکتی در عصر تغییرات سریع و کاهش نقاط مرجع مشترک مطرح می کنند. زمینه نقش مهمی در داستان گویی ایفا می کند و چارچوبی را برای درک و ارتباط با پیام در حال انتقال فراهم می کند. بدون یک زمینه مشترک، برقراری ارتباط موثر ایده ها و درگیر کردن مخاطب دشوارتر می شود. در دنیایی که به سرعت در حال تغییر است، جایی که افراد و جوامع با سرعتی شتابان در حال تکامل هستند، یافتن زمینهای که با مخاطبانشان طنین انداز میشود، واقعاً برای داستاننویسان شرکتها چالش برانگیز است. حذف زمینه، همانطور که اشاره کردید، به این معنی است که نقاط مرجع یا تجربیات مشترک کمتری وجود دارد که بتوان به آنها برای ایجاد یک روایت قابل اتکا اعتماد کرد.
برای مقابله با این چالش، داستان نویسان شرکتی باید رویکرد خود را تطبیق دهند:
- درک مخاطب: درک عمیق مخاطب، دیدگاهها، ارزشها و آرزوهای او اهمیت بیشتری پیدا میکند. با به دست آوردن بینش در زمینه و تجربیات خود، داستان نویسان می توانند روایت خود را طوری تنظیم کنند که با مخاطبان طنین انداز شود.
- ایجاد زمینه: داستانسرایان میتوانند با ارائه اطلاعات پسزمینه مرتبط، زمینهسازی، یا ارائه حکایات مرتبط، زمینهای را در روایت خود ایجاد کنند. این به ایجاد پایهای برای داستان کمک میکند و اطمینان میدهد که مخاطب میتواند پیامی را که منتقل میشود درک کند.
- تأکید بر مضامین جهانی: در حالی که زمینه های خاص ممکن است متفاوت باشد، موضوعات و احساسات جهانی خاصی وجود دارند که فراتر از زمان و مکان هستند. با تمرکز بر این جنبه های جهانی، مانند روابط انسانی، رشد شخصی، انعطاف پذیری، یا معضلات اخلاقی، داستان نویسان می توانند در سطح عمیق تری با مخاطب ارتباط برقرار کنند.
- استقبال از تنوع: در منظرهای با زمینهای متنوع، داستانسرایان میتوانند تنوع را پذیرفته و جشن بگیرند. آنها میتوانند دیدگاهها، ارجاعات فرهنگی و تجربیات متفاوتی را در روایتهای خود بگنجانند، و دربرگیرندگی را تقویت کنند و به طیف وسیعتری از مخاطبان اجازه دهند تا با داستان ارتباط برقرار کنند.
- استفاده از چند رسانه ای و فناوری: در عصر دیجیتال امروزی، داستان نویسان شرکتی می توانند از ابزارها و فناوری چند رسانه ای برای تقویت روایت خود استفاده کنند. بصری، صدا، عناصر تعاملی، و تجربیات همه جانبه می توانند به ایجاد زمینه و جذب مخاطب به روش های جدید و نوآورانه کمک کنند.
- اصالت و شفافیت: در دنیایی که اعتماد حرف اول را می زند، اصالت و شفافیت در داستان سرایی شرکت ها ضروری است. داستان نویسان با واقعی بودن و صادق بودن در روایت های خود، می توانند با مخاطب اعتماد کنند و ارتباط و تعامل عمیق تری را تقویت کنند.
در حالی که حذف زمینه چالشی ایجاد می کند، همچنین فرصتی را برای داستان نویسان شرکتی فراهم می کند تا با آنها سازگار شوند و راه های جدیدی برای ارتباط با مخاطبان خود بیابند. با درک مخاطب، ایجاد زمینه، تاکید بر مضامین جهانی، پذیرش تنوع، استفاده از فناوری و معتبر بودن، داستانسرایان میتوانند در این چشمانداز در حال تغییر حرکت کنند و پیام خود را به طور موثر منتقل کنند.
داستان شما، نام تجاری شما
در برجسته کردن تغییر نقش مخاطب در داستان سرایی، به ویژه در زمینه برندسازی، نویسندگان می گویند. در عصر دیجیتال امروزی، مصرف کنندگان به اطلاعات، بسترهای ارتباطی و فرصت هایی برای بیان نظرات خود دسترسی بیشتری دارند. این تغییر به مخاطبان قدرت بخشیده است تا در شکلدهی و به اشتراکگذاری روایتهای برند شرکتکنندگان فعالی شوند.
عوامل متعددی در این تغییر نقش دارند:
- ارتقای قیمت و در دسترس بودن اطلاعات: مصرف کنندگان از طریق اینترنت به اطلاعات قیمت گذاری، مقایسه محصولات و بررسی ها دسترسی بیشتری دارند. آنها می توانند تصمیمات خرید آگاهانه تری را بر اساس عواملی فراتر از داستان سرایی برند اتخاذ کنند.
- رقابت سخت تر: بازار رقابتی تر از همیشه است و برندهای متعددی برای جلب توجه و وفاداری مصرف کنندگان رقابت می کنند. این افزایش رقابت به این معنی است که برندها باید از داستان سرایی سنتی فراتر رفته و راههای جدیدی برای متمایز کردن خود و جذب مخاطبان خود بیابند.
- انتظارات مصرف کننده بالاتر: امروزه مصرف کنندگان انتظارات بالاتری از برندها دارند. آنها به دنبال اصالت، شفافیت، مسئولیت اجتماعی و تجربیات شخصی هستند. برندها باید این انتظارات را برآورده کنند و ارزشی فراتر از محصولات یا خدمات خود ارائه دهند تا وفاداری را پرورش دهند.
با توجه به این تغییرات، برای برندها مهم است که استراتژی های داستان سرایی خود را تطبیق دهند:
- ایجاد مشترک داستان: برندها می توانند مخاطبان خود را در فرآیند داستان گویی مشارکت دهند و از آنها دعوت کنند تا تجربیات، نظرات و ایده های خود را به اشتراک بگذارند. محتوای تولید شده توسط کاربر، تعاملات رسانههای اجتماعی و همکاریهای اینفلوئنسرها میتواند به تقویت حس اجتماع و ایجاد مشارکت کمک کند.
- اصالت و شفافیت: برندها باید اصالت و شفافیت را در ارتباطات خود در اولویت قرار دهند. باز بودن در مورد ارزش ها، شیوه ها و چالش های آنها باعث ایجاد اعتماد و اعتبار در بین مخاطبان می شود.
- رویکرد مشتری محور: برندها باید بر درک عمیق مشتریان خود و ساختن روایت هایی متمرکز شوند که با نیازها، آرزوها و ارزش های آنها طنین انداز شود. این رویکرد مشتری محور به ایجاد یک ارتباط عاطفی قوی تر کمک می کند و وفاداری را تقویت می کند.
- تجارب درگیر کننده: برندها می توانند تجربیات غوطه ور و تعاملی ایجاد کنند که به مصرف کنندگان اجازه می دهد تا فراتر از داستان سرایی منفعلانه با برند درگیر شوند. این می تواند شامل بازاریابی تجربی، گیمیفیکیشن یا محتوای تعاملی باشد که مشارکت را تشویق می کند و ارتباط عمیق تری ایجاد می کند.
- مسئولیت اجتماعی و داستان سرایی هدفمند: مصرف کنندگان به طور فزاینده ای برای برندهایی ارزش قائل هستند که با ارزش های خودشان همسو هستند و به رفاه جامعه کمک می کنند. برندها می توانند داستان سرایی مبتنی بر هدف را ترکیب کنند و تأثیر اجتماعی و تلاش های پایداری خود را برجسته کنند.
به طور خلاصه، نقش مخاطب بهعنوان داستاننویس واقعاً پویایی برندسازی را تغییر داده است. برندها باید با درگیر کردن مخاطبان خود، اولویت دادن به اصالت و شفافیت، اتخاذ رویکرد مشتری محور، ایجاد تجربیات جذاب و تاکید بر مسئولیت اجتماعی، این تغییر را تشخیص دهند و با آن سازگار شوند. با برآورده ساختن خواستههای بالاتر مصرفکنندگان، برندها میتوانند وفاداری را تقویت کنند و ارتباطات معناداری را در چشمانداز در حال تحول امروز ایجاد کنند.
"به طور بالقوه به تعداد شرکت ها راه هایی برای بیان داستان یک شرکت وجود دارد."
شما کاملاً درست می گویید که روند وفاداری مصرف کننده به جای یک برند واحد به سمت مجموعه ای از برندها تغییر می کند. امروزه مصرف کنندگان به گستره وسیعی از انتخاب ها و ترجیحات دسترسی دارند و اغلب هویت و ارزش های خود را از طریق برندهایی که با آنها در ارتباط هستند بیان می کنند. این روند منجر به یک رابطه سیال و پویاتر بین مصرف کنندگان و برندها شده است، جایی که مصرف کنندگان می توانند تصویر یک برند را تعریف و شکل دهند.
نمونه هارلی دیویدسون در واقع یک نمونه قانع کننده از این پدیده است. هارلی دیویدسون هویت قوی و متمایزی را که مشتریانش با "دوچرخه سواران غیرقانونی" بودن مرتبط می دانند، تشخیص داد. این شرکت به جای مقاومت یا تلاش برای تعریف مجدد این تصویر، آن را پذیرفت و آن را در روایت برند خود گنجاند. هارلی دیویدسون با انتخاب و تجسم این تصویر، حس قدرتمندی از جامعه و تعلق را در بین مشتریان خود ایجاد کرد.
ایجاد گروه مالکان هارلی (H.O.G) پیوند بین برند و مشتریانش را بیشتر تقویت کرد. H.O.G بستری را برای علاقه مندان هارلی دیویدسون فراهم کرد تا گرد هم آیند، اشتیاق خود را به اشتراک بگذارند و وفاداری خود را ابراز کنند. این واقعیت که برخی از اعضای H.O.G از لوگوی برند به عنوان خالکوبی استفاده میکنند، سطح عمیق تعهد و ارتباط شخصی را نشان میدهد که زمانی که یک برند با هویتهای خود تعریف شده مشتریان همسو میشود، میتوان آن را تقویت کرد.
این مثال اهمیت درک و پذیرش هویت و ارزش های مصرف کنندگان هدف را برجسته می کند. برندهایی که می توانند از آرزوها، خواسته ها و ابراز وجود مشتریان خود استفاده کنند و با آنها طنین انداز شوند، می توانند ارتباطات عاطفی قوی ایجاد کنند و وفاداری را پرورش دهند. با اجازه دادن به مصرف کنندگان برای تعریف و شکل دادن به برند، شرکت ها می توانند حس مالکیت و تعلق را تقویت کنند و مشتریان را به حامیان برند تبدیل کنند.
در چشمانداز امروزی، که مصرفکنندگان به دنبال اصالت و شخصیسازی هستند، برندهایی که میتوانند با ترجیحات و هویتهای متنوع مشتریان خود سازگار شوند و پاسخ دهند، احتمال موفقیت بیشتری دارند. این امر مستلزم درک عمیق انگیزه های مصرف کننده، مشارکت مداوم و تمایل به تکامل در کنار نیازها و خواسته های متغیر مخاطب است.
پنج تم کلاسیک
این ایده که تنها چند طرح اساسی وجود دارد که به عنوان پایه و اساس همه داستان ها عمل می کند، مفهومی است که در طول سال ها توسط بسیاری از محققان و نویسندگان مورد بحث قرار گرفته است. این نشان می دهد که در حالی که ممکن است تعداد بی نهایت داستان وجود داشته باشد، می توان آنها را به مجموعه محدودی از طرح ها یا مضامین کهن الگویی طبقه بندی کرد. پنج خط داستانی جهانی یا مضمونی که به آن اشاره شده است، چارچوبی برای درک و تحلیل روایت های مختلف فراهم می کند.
- "جستجوی قهرمان": این موضوع حول محور قهرمانی می چرخد که سفر یا ماموریتی را آغاز می کند، با چالش هایی روبرو می شود و در طول مسیر تصمیمات محوری می گیرد. جستوجوی قهرمان اغلب شامل رشد شخصی، کشف خود و دنبال کردن یک هدف بزرگتر است. این موضوع در اساطیر مختلف، حماسه ها و داستان های ماجراجویی رایج است.
- «داستان های آفرینش»: این روایات خاستگاه جهان، انسانیت یا باورهای فرهنگی خاص را توضیح می دهند. داستانهای خلقت در فرهنگها و مذاهب گوناگون وجود دارند و توضیحاتی را برای چگونگی پیدایش مردم و چگونگی شکلگیری جهان ارائه میدهند. آنها اغلب شامل خدایان، موجودات افسانه ای یا نیروهای ماوراء طبیعی هستند.
- «داستانهای دگرگونی»: این موضوع به بررسی شخصیتها یا موجوداتی میپردازد که از نظر فیزیکی یا استعاری دستخوش تغییرات قابلتوجهی میشوند. دگرگونی میتواند برای حل تعارضات، دادن درسهای اخلاقی یا نماد رشد و رستگاری شخصی استفاده شود. چنین داستان هایی در اساطیر، فولکلور، افسانه ها و ادبیات یافت می شود.
- "سقوط و رستگاری": این موضوع ریشه در سنت های یهودی-مسیحی دارد و مفهوم سقوط از فیض یا از دست دادن بی گناهی و به دنبال آن پتانسیل رستگاری یا رستگاری را بررسی می کند. اغلب شامل دوراهی های اخلاقی، پیامدهای اعمال انسانی و امید به بخشش یا ترمیم است.
- «افسانه چهارراه»: در داستانهایی که حول محور چهارراه قرار دارند، شخصیتها با لحظات محوری تصمیمگیری مواجه میشوند و با ناشناختهها مواجه میشوند. این روایات اغلب مضامین انتخاب، کشف خود و مقابله با ترس ها را بررسی می کنند. تقاطع نماد یک تقاطع استعاری از مسیرها است، جایی که قهرمان داستان باید یک انتخاب مهم را انجام دهد که سفر آنها را شکل می دهد.
در حالی که این عناصر موضوعی چارچوبی برای ساخت داستان فراهم می کنند، مهم است که توجه داشته باشیم که داستان سرایی به این مضامین خاص محدود نمی شود. داستانها میتوانند این مضامین را به روشهای منحصربهفردی ترکیب و تطبیق دهند و تفاوتهای فرهنگی، تاریخی و فردی را در بر بگیرند. تغییرات، جزئیات و زمینه در هر داستان چیزی است که آنها را متمایز و جذاب می کند. داستان نویسان آزادی خلاقانه ای دارند که پیچش ها، دیدگاه ها و جزئیات قابل قبول خود را اضافه کنند تا با مخاطبان خود درگیر شوند و طنین انداز شوند.
"تکامل کسب و کار"
تشابهها بین پنج موضوع اصلی داستان و مراحل کسبوکار در واقع میتواند چارچوب مفیدی برای به کارگیری داستان سرایی برای دستیابی به اهداف تجاری ارائه دهد. بیایید بررسی کنیم که چگونه این تم ها را می توان تغییر داد تا با مراحل مختلف کسب و کار هماهنگ شوند:
- «جستجوی قهرمان» را می توان به عنوان سفر یک شرکت یا کارآفرینی که برای رسیدن به موفقیت و ایجاد تأثیر معنادار تلاش می کند، در زمینه کسب و کار ترجمه کرد. این موضوع می تواند برای برقراری ارتباط بین چشم انداز، ماموریت و ارزش های کسب و کار، با تاکید بر چالش های غلبه شده، تصمیمات محوری اتخاذ شده و کمک های انجام شده به صنعت یا جامعه مورد استفاده قرار گیرد.
- "داستان های خلقت" را می توان برای منعکس کننده منشاء و هدف کسب و کار اقتباس کرد. میتواند نحوه تاسیس شرکت، باورهای اصلی که زیربنای عملیات آن است و ارزش منحصر به فردی که برای مشتریان یا بازار به ارمغان میآورد را توضیح دهد. این موضوع می تواند به ایجاد هویت برند قوی کمک کند و کسب و کار را از رقبا متمایز کند.
- «داستانهای دگرگونی» را میتوان برای برجسته کردن چگونگی تکامل، تطبیق یا تغییر کسبوکار در طول زمان به کار برد. این موضوع می تواند برای نمایش نوآوری، رشد و انعطاف پذیری در مواجهه با چالش ها مورد استفاده قرار گیرد. همچنین می تواند نشان دهد که چگونه محصولات یا خدمات شرکت زندگی مشتریان یا کل صنعت را متحول کرده است.
- "سقوط و رستگاری" را می توان در موقعیت های تجاری به کار برد که در آن یک شرکت با شکست مواجه شده است، از اشتباهات درس گرفته است و قوی تر از قبل برگشته است. این موضوع می تواند برای برقراری ارتباط با شفافیت، پاسخگویی و تعهد به بهبود مستمر مورد استفاده قرار گیرد. همچنین میتواند بر این نکته تأکید کند که چگونه کسبوکار گامهایی برای اصلاح مسائل گذشته و ایجاد اعتماد مجدد با سهامداران برداشته است.
- "افسانه تقاطع" را می توان برای نشان دادن نقاط تصمیم گیری حیاتی یا نقاط عطف در سفر کسب و کار به کار برد. این موضوع میتواند مواردی را به نمایش بگذارد که در آن شرکت مجبور به انتخاب استراتژیک، نااطمینانی و نشان دادن رهبری بود. همچنین میتواند نشان دهد که چگونه کسبوکار تغییرات را پذیرفته، ریسکهای حساب شده را پذیرفته و از فرصتها استفاده کرده است.
با تطبیق این مضامین داستان سرایی با مراحل کسب و کار، سازمان ها می توانند به طور موثر هویت برند، ارزش ها و دستاوردهای خود را به اشتراک بگذارند. داستان سرایی ابزار قدرتمندی برای تعامل با سهامداران، ایجاد ارتباطات عاطفی و ایجاد یک روایت قوی در اطراف کسب و کار فراهم می کند. این به ایجاد یک داستان جذاب و به یاد ماندنی کمک می کند که با کارمندان، مشتریان، سرمایه گذاران و جامعه گسترده تر طنین انداز شود.
در داستان سرایی، زمینه و زمان و روش ارائه میتواند حتی مهمتر از خود داستان باشد.
در واقع، داستان نام تجاری Jockey را می توان با موضوع "جستجوی قهرمان" در چارچوب چشم انداز کارآفرینی و تلاش برای موفقیت همسو کرد. روایت برند Jockey چندین عنصر از این موضوع را نشان می دهد:
- کارآفرین رویایی: کشیش ساموئل تی کوپر، بنیانگذار Jockey، می تواند به عنوان قهرمانی دیده شود که تلاش برای ایجاد جوراب بافی تخصصی برای چوب بران را آغاز کرده است. تفکر نوآورانه و روحیه کارآفرینی او پایه و اساس سفر این برند را ایجاد کرد.
- تصمیم گیری محوری: طراح درون شرکت که مقدمه ایجاد لباس زیر مردانه با دهانه مورب مناسب در جلو را داشت، نقش مهمی در تلاش قهرمان داشت. این تصمیم نقطه عطفی برای این شرکت بود و یک ویژگی منحصر به فرد و راحت را معرفی کرد که محصول آنها را در بازار متمایز کرد.
- غلبه بر چالش ها: در چشم انداز رقابتی صنعت لباس زیر، Jockey با چالش هایی روبرو شد اما موفق شد. توانایی برند برای عبور از موانع، انطباق با تقاضاهای در حال تغییر بازار، و حفظ ارتباط آن، انعطافپذیری و اراده قهرمان را در طول تلاش خود نشان میدهد.
- کمک به منفعت بیشتر: تلاش جوکی برای موفقیت فراتر از سودآوری است. تعهد این برند به ارائه محصولات لباس زیر با کیفیت و نوآورانه به مصرف کنندگان به رفاه و آسایش افراد کمک می کند. این جنبه با تلاش قهرمان برای ایجاد تأثیر مثبت و بهبود زندگی مخاطبان هدف هماهنگ است.
داستان نام تجاری Jockey با برجسته کردن رهبری رویایی، تصمیمات محوری، چالشها و کمک به خیر بیشتر، تلاش قهرمان را نشان میدهد. با قالب بندی روایت خود به این شکل، جوکی به طور موثر هویت برند، ارزش ها و تعهد خود به نوآوری و رضایت مشتری را به اشتراک می گذارد. این رویکرد داستان گویی می تواند مشتریان را جذب کند، وفاداری به برند ایجاد کند و شرکت را از رقبا متمایز کند.
"به یاد داشته باشید، پایان بازی در اینجا تعامل است - ایجاد یک رابطه معنادار و پایدار با یک مخاطب، یک مخاطب در یک زمان."
در واقع، موضوع داستان خلقت را میتوان با تأسیس یک شرکت موازی کرد، همانطور که در داستان اصلی Baileys Irish Cream دیده میشود. در حالی که داستان رسمی بیلی، میراث منحصر به فرد ایرلند و ترکیب ویسکی و خامه را منعکس می کند، روایت اصلی ایجاد آن ممکن است متفاوت باشد.
- میراث منحصر به فرد و ترکیب محصول: داستان رسمی بیلیز بر ترکیب ویسکی و خامه برای ایجاد یک محصول متمایز ایرلندی تأکید دارد. این موضوع با موضوع داستان خلقت مطابقت دارد، زیرا منشا و میراث برند را منعکس می کند.
- پرداختن به مازاد و استفاده از منابع: داستان واقعی ایجاد بیلی، همانطور که اشاره کردید، بر جنبه عملی دفع الکل اضافی و شیر ایرلندی متمرکز است. این جنبه از داستان ذهنیت کارآفرینی را در شناسایی فرصتی برای استفاده مجدد از منابع و ایجاد یک محصول جدید برجسته می کند.
- برآورده کردن تقاضای مصرف کننده: تأسیس کرم ایرلندی بیلیز را می توان پاسخی به ترجیحات مصرف کننده و تقاضای بازار دانست. با ترکیب ویسکی و خامه به روشی منحصر به فرد، این برند قصد داشت محصولی مطلوب و دلپذیر را ارائه دهد که در بین مصرف کنندگان طنین انداز شد.
- تکامل و موفقیت: صرف نظر از انگیزه های خاصی که در پشت ایجاد آن وجود دارد، کرم ایرلندی بیلیز به یک برند موفق و نمادین تبدیل شده است. این مسیر با تأسیس یک شرکت همسو می شود، زیرا شامل رشد، انطباق و پذیرش بازار محصول می شود.
در حالی که داستان واقعی پشت بیلیس ممکن است از روایت رسمی عاشقانه منحرف شود، هر دو نسخه به داستان کلی برند کمک می کنند. داستان خلقت، چه ریشه در میراث داشته باشد و چه کاربردی، به تثبیت هویت و موقعیت منحصر به فرد بیلیس در بازار کمک می کند. این توانایی برند در استفاده از منابع، پاسخگویی به تقاضای مصرف کننده و تکامل در طول زمان را نشان می دهد. با به اشتراک گذاشتن این روایتها، بیلی میتواند مشتریان را درگیر کند، حس اصالت را برانگیزد و خود را از رقبا متمایز کند.
«داستان گویی این قدرت را دارد که سرنوشت یک شرکت، یک صنعت، یک ملت و – در نهایت – جهان را تغییر دهد.»
تکامل نوکیا را میتوان بهعنوان داستانی از دگرگونی، بهویژه بهعنوان یک «بلوغ شرکتی» دید. سفر این شرکت از یک تجارت تولید کاغذ به یک شرکت مشهور تلفن همراه، عناصر زیر را نشان می دهد:
- منشأ و رشد: منشاء نوکیا به عنوان یک تجارت تولید کاغذ، آغاز ساده آن را برجسته می کند. ادغام های بعدی با شرکت های دیگر نقطه عطفی در مسیر حرکت آن بود که منجر به رشد و گسترش به صنایع جدید شد.
- تحول از طریق فناوری: تحول اساسی برای نوکیا با ورود آن به صنعت تلفن همراه رخ داد. نوکیا با پذیرش فناوری های نوظهور و انطباق با پویایی های بازار در حال تغییر، از تجارت سنتی خود عبور کرد و خود را به عنوان یک بازیگر برجسته در بازار تلفن همراه تثبیت کرد.
- اختراع مجدد شرکتی: توانایی نوکیا در اختراع مجدد خود و متمرکز کردن تمرکز خود از تولید کاغذ به تلفن های همراه، انعطاف پذیری و سازگاری آن را به نمایش می گذارد. این تحول شامل تصمیم گیری استراتژیک، نوآوری و توانایی گرفتن فرصت های جدید در چشم انداز فناوری در حال تکامل بود.
از سوی دیگر، داستان جانسون و جانسون با مضمون «سقوط و رستگاری» همخوانی دارد. روایت این شرکت را می توان به شرح زیر توصیف کرد:
- سقوط از فضل: جانسون و جانسون در دهه 1980 با یک بحران قابل توجهی مواجه شد که برخی از محصولات آن دستکاری شده بودند که منجر به عواقب غم انگیزی برای مصرف کنندگان شد. این بحران اعتبار شرکت را به خطر انداخت و چالش مهمی را ایجاد کرد.
- رستگاری و بهبودی: پاسخ جانسون و جانسون به بحران، از جمله مسئولیت پذیری، اجرای اقدامات اصلاحی، و اولویت دادن به ایمنی مصرف کننده، به شرکت کمک کرد تا اعتماد خود را دوباره به دست آورد و شهرت خود را بازسازی کند. این مرحله رستگاری مستلزم تلاشهای صادقانه برای رسیدگی به این موضوع و نشان دادن تعهد به شفافیت، پاسخگویی، و شیوههای تجاری اخلاقی بود.
- انعطاف پذیری و موفقیت: جانسون و جانسون از طریق تلاش های خود برای اصلاح وضعیت و بازسازی اعتماد، قوی تر ظاهر شد. توانایی این شرکت برای عبور از بحران، درس گرفتن از اشتباهات و اعمال تغییرات به موفقیت و شهرت بلندمدت آن به عنوان یک شرکت خدمات بهداشتی قابل اعتماد کمک کرد.
داستان های نوکیا و جانسون و جانسون جنبه های مختلف تحول و رستگاری را در زمینه کسب و کار نشان می دهند. آنها نشان میدهند که چگونه شرکتها میتوانند بر چالشها غلبه کنند، با تغییر سازگار شوند و از طریق تصمیمگیری استراتژیک، انعطافپذیری و تعهد به مشتریان و ذینفعان خود قویتر ظاهر شوند.
"داستان های بزرگ می توانند ما را بخندانند یا ... گریه کنیم."
مورد جانسون و جانسون، بهویژه مدیریت ترس از دستکاری برند Tylenol، در واقع به عنوان نمونه بارز مدیریت بحران در نظر گرفته میشود. واکنش این شرکت به حادثه سال 1982، که در آن به سرعت محصولات را فراخوانی کرد، بسته بندی های غیرقابل دستکاری را معرفی کرد و به طور شفاف با مردم ارتباط برقرار کرد، به بازگرداندن اعتماد و تثبیت شهرت خود برای اولویت دادن به ایمنی مصرف کننده کمک کرد. قدرت تداوم برند Tylenol امروزه گواهی بر بازخرید و بازیابی موفق جانسون و جانسون است.
به طور مشابه، داستان کرایسلر با اسطوره تقاطع یا "مرحله گذار" یک روایت شرکتی همسو می شود. نقش لی آ.یاکوکا به عنوان یک شخصیت قهرمان در این داستان در رهبری او در زمان بحران برای شرکت مشهود است. تصمیم برای کاهش هزینهها، تجدید ساختار شرکت، و درخواست کمک دولت، عزم و تفکر استراتژیک یاکوکا را به نمایش گذاشت. لحظه مهم در داستان کرایسلر را می توان زمانی مشاهده کرد که یاکوکا برای ضمانت وام به دولت مراجعه کرد، که در نهایت با دخالت رئیس جمهور جیمی کارتر اعطا شد. این لحظه تقاطع نقطهای حساس برای بقای شرکت بود و زمینه را برای تحول بعدی آن فراهم کرد. چالش جسورانه یاکوکا برای مردم آمریکا، "اگر می توانید ماشین بهتری پیدا کنید ... آن را بخرید" نشان دهنده عزم او برای بازسازی کرایسلر و القای اعتماد به این برند است. این رویکرد با هدف جلب حمایت عمومی و تاکید بر تعهد این شرکت به تولید خودروهای رقابتی و مطلوب بود.
داستان های جانسون و جانسون و کرایسلر مراحل مختلف روایت های شرکتی را برجسته می کند. مدیریت بحران و انعطافپذیری برند جانسون اند جانسون موضوع سقوط و رستگاری را نشان میدهد، در حالی که لحظه تقاطع کرایسلر و تحول بعدی، اسطوره تقاطع یا مرحله گذار را نشان میدهد. هر دو روایت اهمیت رهبری مؤثر، تصمیمگیری استراتژیک و توانایی هدایت در موقعیتهای چالش برانگیز در دنیای شرکت را نشان میدهند.
داستان شرکت شما چیست؟
هنگام گفتن داستان شرکت خود، چه داخلی یا خارجی، مهم است که دستورالعمل های زیر را در نظر بگیرید:
- به داستان خود چهره ای انسانی بدهید: با به اشتراک گذاشتن داستان هایی درباره افراد پشت سر شرکت خود، با مخاطبان خود ارتباط برقرار کنید. برجسته کردن تجربیات، چالشها و موفقیتهای شخصی میتواند داستان شما را قابل ربطتر و جذابتر کند.
- در مورد تاریخچه خود دقیق باشید: اگرچه اضافه کردن برخی عناصر خلاقانه برای جذاب کردن داستان شما قابل قبول است، اما حفظ دقت و یکپارچگی بسیار مهم است. به حقایق پایبند باشید و از ادعاهای گمراه کننده یا اغراق آمیز خودداری کنید.
- رویکرد مفسر رنگی را در نظر بگیرید: به جای ارائه جزئیات بازی به بازی از هر رویداد، روی نکات برجسته و بینش کلیدی تمرکز کنید که به روایت کلی کمک می کند. تفسیری ارائه دهید که به داستان عمق و زمینه میافزاید و تجربهای معنادارتر و به یاد ماندنیتر برای مخاطبانتان فراهم میکند.
- آشنایی یا علاقه را فرض نکنید: بدانید که همه با داستان شرکت شما آشنا نیستند یا روی آن سرمایه گذاری نمی کنند. رویکرد داستان سرایی خود را برای جلب توجه و مرتبط کردن آن با مخاطبان خود، صرف نظر از دانش یا علاقه قبلی، تنظیم کنید.
- مخاطبان خود را بشناسید: درک کنید که مخاطبان شما چه کسانی هستند و به چه چیزی اهمیت می دهند. این می تواند شامل کارمندان، مشتریان، رسانه ها، سرمایه گذاران، سهامداران یا حتی رقبای شما باشد. سبک داستان سرایی و محتوای خود را با نیازها، علایق و انتظارات خاص آنها تطبیق دهید.
- ترکیب ماموریت، چشم انداز، و مواد شرکت: ماموریت و بیانیه های چشم انداز شرکت، ارزش های اصلی، و سایر مواد شرکت مرتبط را در داستان سرایی خود ادغام کنید. این کمک می کند تا داستان شما با اهداف کلی استراتژیک شما هماهنگ شود و یک حس واضح از هدف و جهت را به شما منتقل کند.
- استخدام یک حرفه ای را در نظر بگیرید: اگر احساس می کنید که ممکن است نتوانید داستان شرکت خود را به طور موثر منتقل کنید، یک داستان نویس حرفه ای یا کارشناس بازاریابی را استخدام کنید که بتواند آن را به درستی انجام دهد. آنها می توانند در ساختن روایت ها و ارائه آنها به شیوه ای متقاعد کننده و تاثیرگذار تخصص داشته باشند.
با پیروی از این دستورالعملها، میتوانید به طور موثر داستان شرکت خود را به اشتراک بگذارید، مخاطبان خود را درگیر کنید و تصوری به یاد ماندنی ایجاد کنید که با هویت و اهداف برند شما همسو باشد.
داستان برند شما
نام تجاری و داستان یک شرکت مفاهیم مرتبط اما متمایز هستند. برندسازی به فرآیند ایجاد و تثبیت هویت یک محصول، خدمات یا شرکت در ذهن مخاطب یا مصرف کننده اشاره دارد. این شامل شکل دادن به ادراکات، احساسات و تداعی هایی است که افراد با برند دارند. برندسازی عناصر مختلفی مانند نام برند، لوگو، طراحی، رنگ ها، پیام رسانی و تجربه کلی برند را در بر می گیرد. هدف آن متمایز ساختن برند از رقبا و ایجاد یک حضور قوی و قابل تشخیص در بازار است. از سوی دیگر، داستان یک شرکت روایتی است که تاریخ، ارزش ها، هدف و جنبه های منحصر به فرد شرکت را منتقل می کند. فراتر از عناصر برندسازی است تا به داستان عمیقتر پشت برند بپردازیم. داستان یک شرکت شامل منشا، نقاط عطف، چالش ها، موفقیت ها و افرادی است که آن را هدایت می کنند. زمینه، اصالت و ارتباط انسانی با برند را فراهم می کند.
برای بیان موثر داستان برند خود، می توانید استراتژی های زیر را در نظر بگیرید:
- مخاطب را درگیر کنید: با استفاده از تکنیک های داستان گویی که احساسات، کنجکاوی و حس ارتباط را برمی انگیزد، توجه و علاقه مخاطبان خود را جلب کنید. روایت های جذاب به ایجاد یک تجربه به یاد ماندنی و تاثیرگذار از برند کمک می کند.
- مضامین داستانی بیزمان: مضامین داستانی بیزمان را بگنجانید که با مردم در فرهنگها و نسلها طنینانداز میشود. این مضامین از تجربیات و ارزشهای جهانی انسانی بهره میبرند و داستان برند شما را قابل ارتباط و ماندگار میکنند.
- سرگرمی و خودشناسی: مخاطبان خود را سرگرم کنید و در عین حال به آنها اجازه دهید از طریق داستان برند شما چیزی در مورد خود کشف کنند. روایتهایی ایجاد کنید که احساسات را برانگیزد، حس کنجکاوی را برانگیزد، و بینشها یا بازتابهایی را ارائه دهد که با ارزشها و موقعیت برند شما همسو باشد.
- سادگی و شخصیتهای قوی: پیام خود را ساده نگه دارید و از شخصیتهای قوی استفاده کنید که به نمادی از برند شما تبدیل میشوند. شخصیت های به یاد ماندنی به شناخت برند کمک می کنند و تاثیر ماندگاری در ذهن مصرف کنندگان ایجاد می کنند.
- پیام های اخلاقی: در نظر بگیرید که یک پیام اخلاقی یا اخلاقی را در داستان برند خود بگنجانید و ارزش هایی را برجسته کنید که با مخاطب هدف شما طنین انداز می شود. این رویکرد میتواند ارتباط عمیقتری با مصرفکنندگانی که باورها و اصول مشابهی دارند، تقویت کند.
- مخاطبان و پارامترهای داستان خود را بشناسید: داستان برند خود را متناسب با علایق، نیازها و ترجیحات مخاطبان هدف خود تنظیم کنید. پارامترهای داستان خود را بشناسید و اطمینان حاصل کنید که با موقعیت برند شما، هویت و پیام مورد نظری که می خواهید منتقل کنید مطابقت دارد.
با ترکیب عناصر برندسازی با یک داستان متقاعد کننده و معتبر، می توانید یک روایت برند قدرتمند ایجاد کنید که مخاطبان خود را درگیر کند، وفاداری به برند ایجاد کند و برند شما را در بازار متمایز کند.
یک داستان فردی
شما درست می گویید کهن الگوهای شخصیتی متعددی وجود دارد که به طور مکرر در داستان ها ظاهر می شوند. در اینجا مروری کوتاه بر برخی از کهن الگوهایی که ذکر کردید آورده شده است:
- مادر/خالق زمین: این کهن الگو نشان دهنده پرورش، خلاقیت و فراوانی است. مادر/خالق زمین اغلب با باروری، خرد و تأمین معاش دیگران مرتبط است.
- ژنرال: کهن الگوی عمومی تجسم رهبری، اقتدار و تفکر استراتژیک است. آنها معمولاً قوی، منضبط و در رهبری دیگران مهارت دارند.
- The Statesman: کهن الگوی Stateman نشان دهنده دیپلماسی، خرد و حکومت است. آنها اغلب با رهبری سیاسی، مذاکره و حفظ صلح و ثبات مرتبط هستند.
- کیمیاگر / جادوگر / جادوگر: این کهن الگو نماد تحول، دانش و قدرت عرفانی است. کیمیاگر/جادوگر/جادوگر توانایی ایجاد تغییر، کشف حقایق پنهان و دستکاری واقعیت را دارد.
- کاوشگر/کاشف: کهن الگوی کاوشگر/کاشف کنجکاوی، ماجراجویی و عطش دانش را در بر می گیرد. آنها با تمایل به کشف سرزمین های جدید، کشف اسرار و گسترش افق ها هدایت می شوند.
- The Trickster: کهن الگوی Trickster شیطون، حیله گر است و اغلب وضعیت موجود را به چالش می کشد. آنها طنز، غیرقابل پیش بینی بودن و تفکر غیر متعارف را به داستان می آورند.
- خدمتگزار وفادار: کهن الگوی خادم وفادار نشان دهنده وفاداری، فداکاری و ایثار است. آنها متعهد به خدمت به دیگران و انجام وظایف خود با فداکاری بی دریغ هستند.
- مرد خردمند: کهن الگوی انسان خردمند تجسم خرد، بینش و درک عمیق است. آنها اغلب به عنوان مربی یا راهنما عمل می کنند و به دیگران توصیه و راهنمایی عمیق می کنند.
- Artisan: کهن الگوی Artisan نشان دهنده خلاقیت، صنعتگری و مهارت در یک صنعت یا تجارت خاص است. آنها وقف تولید آثار با کیفیت بالا هستند و اغلب زیبایی و نوآوری را به خلاقیت خود می آورند.
این کهن الگوها چارچوبی برای درک و دسته بندی شخصیت ها بر اساس نقش ها، ویژگی ها و نمادگرایی در داستان ها فراهم می کنند. آنها را می توان به روش های مختلف اقتباس و ترکیب کرد تا شخصیت های متقاعد کننده ای را ایجاد کند که در خدمت اهداف خاصی در داستان سرایی شرکتی یا هر زمینه روایی دیگر باشد. وقتی داستانی را در چارچوب یک شرکت تعریف میکنید، به یاد داشته باشید که میتوانید مجوز شخصیت خود را بگیرید. میتوانید ویژگیهای او را برای تجسم ویژگیهایی که میخواهید مردم با شرکت شما مرتبط کنند، تطبیق دهید. تونی ببر و باربی نمونه های خوبی هستند. شخصیت شما یا می تواند در آغاز داستان شما ویژگی های تحسین برانگیزی داشته باشد، یا با پیشرفت داستان به آنها دست یابد. مراقب باشید شخصیت شما بزرگتر از شرکتی که او نمایندگی می کند نشود. به عنوان مثال، استیو جابز اپل زمانی که شهرتش از وجهه عمومی شرکتش پیشی گرفت، اهرم فشار زیادی به دست آورد. سازگار، معتبر و بدون ابهام باشید. و مایل باشید داستان خود را با زمان و تکنولوژی در حال تغییر تطبیق دهید.
درباره نویسندگان
رایان متیوز و واتس واکر هر دو به عنوان آیندهنگران و رهبران اندیشه در زمینه فرهنگ سازمانی و تفکر استراتژیک شناخته میشوند. در ادامه، به طور خلاصه به زمینهها و آثار مشهور آنها اشاره میکنیم:
رایان متیوز
رایان متیوز یک آیندهنگر، سخنران و مشاور است که در برنامهریزی استراتژیک، نوآوری و فرهنگ سازمانی تخصص دارد. وی با بسیاری از سازمانها همکاری کرده است و آنها را در هدایت پیچیدگیهای منظر کسب و کار و توسعه استراتژیهای آیندهنگرانه یاری میدهد. متیوز مدیر عامل یک شرکت مشاوره است و به خاطر همکاری در نوشتن کتاب "اسطوره برتری" شناخته میشود که چالشها و اشتباهات اطراف جستجوی برتری در کسب و کار را بررسی میکند.
واتس واکر
واتس واکر یک آیندهنگر معروف، سخنران و نویسنده بود که بر روی روندها، پیشبینی و تفکر بینشمحور تمرکز داشت. وی به عنوان مدیر آزمایشگاه تحقیقات اجتماعی، یک مرکز اندیشهپژوهی متمرکز بر مطالعه تغییرات اجتماعی و تأثیر آنها بر کسب و کار و فرهنگ خدمت کرده است. واکر چندین کتاب مؤثر نوشته است، از جمله "دلتای ۵۰۰ ساله" و "کتاب الهام بخش بینشپژوه" که درباره تفکر بلندمدت، نوآوری و نیروهایی که آینده ما را شکل میدهند، میپردازند.
دیدگاه خود را بنویسید