توم چتفیلد، فیلسوف فناوری، قول میدهد که میتوانید بهتر فکر کنید. او توضیحات جذابی از اصول تفکر انتقادی ارائه میدهد و این اصول را در مورد مسائل بهروز و مربوط به زمان، مانند ویروس کووید-۱۹، به کار میبرد. او درباره نحوه سوال کردن از فرضیات و تعصبات خود، بهبود تمرکز خود و تشکیل استدلالهای قوی و منطقی صحبت میکند. این کتاب توسعه شخصی عملی و معقولانه، ابزارهای مفیدی را برای هر کسی ارائه میدهد که بخواهد به وضوح و منطقیتر فکر و بحث کند.
نکات اساسی
- فکر کردن به تفکر خود می تواند به شما در درک خود و جهان کمک کند.
- توجه و تفکر عاداتی را ایجاد می کند که از تفکر روشن و انتقادی پشتیبانی می کند.
- در چارچوب بندی استدلال های خود و درک مطالبی که می شنوید و می خوانید برای وضوح و منطق تلاش کنید.
- فرضیات خود و دیگران را زیر سوال ببرید و با آنها درگیر شوید.
- دلایل خوبی برای استدلال های خود بیاورید.
- به دنبال توضیحات معنادار برای دنیای اطراف خود باشید و قوی ترین استدلال ها را به نفع دیدگاه هایی که با آن مواجه می شوید در نظر بگیرید.
- خلاقیت می تواند اشکال مختلفی داشته باشد – فرآیندی را بیابید که برای شما مناسب باشد.
- داستان پشت اعداد و آمار را جستجو کنید.
- هیچ فناوری خنثی نیست: توجه داشته باشید که به نفع چه کسانی است.
چکیده کتاب
فکر کردن به تفکر خود می تواند به شما در درک خود و جهان کمک کند.
مردم دنیا را از دریچه چشم اندازهای خود می بینند. شما رویدادهایی مانند همهگیری COVID-19 را به روش شخصی خود، بر اساس سن، ثروت، قومیت و موقعیت مکانی خود، از جمله عوامل دیگری که میتواند بر تفکر شما تأثیر بگذارد، درک کرده و تجربه خواهید کرد. برای تفکر عینی تر، به طور فعال در مورد فرآیندهای فکری خود فکر کنید.
این فکر درباره فکر، گاهی به آن متافکری یا فکر درباره فکر نیز گفته میشود.
نقاط کور تفکر خود را بیابید، در مورد سوالی که می خواهید پاسخ دهید تا حد امکان شفاف باشید. سوال و آنچه در مورد آن نمی دانید را بررسی کنید. به دنبال اطلاعات باشید و از منابع قابل اعتماد مشاوره بگیرید. به بررسی مجدد و ارزیابی مجدد دانش خود ادامه دهید. بازجویی و بازجویی از خود به شما کمک می کند تا خود و جهان را درک کنید.
توجه و تفکر عاداتی را ایجاد می کند که از تفکر روشن و انتقادی پشتیبانی می کند.
در برنامه روزانه خود، کارهای روزمره را بدون تفکر تحلیلی عمیق انجام می دهید. اگر این عملکردها به انرژی ذهنی قابل توجهی نیاز داشت، احتمالاً خانه را ترک نمی کردید. در بیشتر زندگی روزمره، انسان ها به عادات، غرایز و احساسات و اکتشافات متکی هستند. عادات کارهایی هستند که شما با نظم کافی انجام می دهید و نیاز به تفکر آگاهانه کمی دارند. غرایز و احساسات، مانند خستگی، گرسنگی و تشنگی، شما را به دنبال لذت و دوری از درد سوق می دهد. اکتشافی میانبرهای ذهنی است که به شما کمک می کند تصمیم بگیرید، مانند اینکه در یک رستوران ناآشنا چه بخورید یا از کدام نامزد سیاسی حمایت کنید.
احساسات و روشهای تصمیمگیری سریع (هیوریستیک) بهترین عملکرد را در شرایطی دارند که در ارتباط با آنها، زمینهی آشنایی وجود داشته باشد، به معنای تکاملی. به عنوان مثال، انسانها در طول قرون به ارزیابی قابل اعتمادی از یکدیگر میپرداختند، بنابراین احساسات برای کمک به این موضوع تکامل یافتهاند.
با علاقه مندی کنجکاو و سرزنده به این که چگونه دانش را می توان در یک زمینه خاص به دست آورد - و چگونه این دانش را می توان آزمایش کرد و بهبود بخشید، تردید سازنده را تمرین کنید.
مردم همچنین از تخصص شخصی برای قضاوت استفاده می کنند، مانند زمانی که یک آتش نشان خطر آتش سوزی را ارزیابی می کند. در موقعیتهای جدید یا پیچیده، یا در موقعیتهایی که نیاز به تخصص ندارند - مانند همهگیری COVID-19 - پاسخی به نام شک سازنده به شما کمک خواهد کرد. وقتی با شک سازنده پاسخ می دهید، متوجه می شوید که اطلاعات یا تجربه کافی برای قضاوت ندارید. در عوض، عمیقاً به آنچه در این موقعیت اهمیت دارد فکر می کنید.
برای افزایش وضوح و تفکر انتقادی خود، همیشه به تمرکز خود توجه کنید و زمانی را صرف بازنگری در پاسخ اولیه خود کنید. نسبت به ایدههای جدید نگرشی باز و کنجکاو داشته باشید. در نسبت به دیدگاه دیگران، همدردی را تمرین کنید.
سعی کنید در تدوین دلایل خود و درک آنچه میشنوید و میخوانید، به وضوح و منطق دست یابید.
برای کمک به مردم در درک ایدههای شما، آنها را با زبانی واضح، ملموس و روزمره توضیح دهید. استفاده از اصطلاحات فنی که به دقت میآیند، میتواند خوانندگان یا شنوندگان را گیج کند. برای دستیابی به وضوح در نوشتار خود، از یک فرایند تکراری استفاده کنید. ابتدا برنامهریزی کنید، تحقیق کنید و یادداشت برداری کنید. سپس بنویسید. سپس نوشته خود را بخوانید و با دیدگاه مخاطب خود آن را مورد بررسی قرار دهید. به مرور و ویرایش کار خود ادامه دهید تا آن را به حد امکان بیان کنید.
نوشتن خوب وابسته به خواندن خوب است به ویژه تبدیل شدن به یک خواننده دقیق و بازخوانی کار خود.
به منظور تغییر ذهن خوانندگان، نویسندگان اغلب از جذابیت های احساسی استفاده می کنند. این تاکتیک ذاتاً خوب یا بد نیست، اما یک استراتژی متقاعدکننده رایج است و باید از وجود آن آگاه باشید. بسیاری از استدلالها و تفکر افراد شامل ایرادات منطقی هستند: اظهاراتی که یک ادعای خاص را معقول به نظر می رساند اما منطقی ندارد. استدلالهای رایج شامل توسل به احساسات، طبیعت، اقتدار، سنت یا محبوبیت است - به عنوان مثال، "یک میلیون نفر نمی توانند اشتباه کنند" یا "همیشه این کار را انجام می دادند."
در استدلالهای دیگران، به دنبال این ایرادات باشید و در استدلالهای خودتان نیز از آنها پرهیز کنید:
- Ad Hominem Fallacy (تهاجم شخصی): این ایراد زمانی رخ میدهد که شخص به جای بحث درباره موضوع، به شخص یا شخصیت حمله میکند.
- Straw Man Fallacy (استفاده از پرتابه): در این ایراد، شخص موضوع اصلی را تحریف کرده و سپس به نقد آن تحریف میپردازد.
- False Dichotomy (تقسیم بندی غلط): این ایراد زمانی رخ میدهد که شخص یک تقسیمبندی دودویی غیرمنطقی از مسئله ارائه میدهد، در حالی که واقعیت گستردهتر و پیچیدهتر است.
- Appeal to Authority (اعتماد به اعتبار): در این ایراد، شخص از اعتبار یک شخصیت یا نهاد برای تأیید دیدگاه خود استفاده میکند، بدون ارائه منطقی و قابل قبول برای حمایت از آن.
- Bandwagon Fallacy (اعتقاد به محبوبیت): این ایراد زمانی رخ میدهد که شخص فقط به دلیل محبوبیت یا پذیرش یک دیدگاه توسط افراد دیگر، آن را قبول میکند.
- Confirmation Bias (تمایل به تأیید): این ایراد زمانی رخ میدهد که شخص تمایل دارد تنها به اطلاعاتی توجه کند که نظر یا دیدگاه او را تأیید میکنند و از نظرات یا اطلاعات مغایر غفلت میکند.
- Whataboutery(چه خبره): ادعا کردن که موضوع در حال بحث کمترین اهمیتی نسبت به موضوعات دیگر دارد، به عنوان بهانهای برای تغییر موضوع.
- Conspiracy theories (تئوریهای توطئه): اشاره به یک حقیقت پنهان و خفیه که "آنها" نمیخواهند شما بدانید و این میتواند توضیحی برای امور باشد.
- Non sequitur(غیر منطقی): نتیجه ای که به طور منطقی از واقعیت ها پیروی نمی کند.
- False dilemma(دو راهی کاذب): ارائه مجموعه ای از گزینه ها به گونه ای که گویی گزینه های دیگری وجود ندارد.
- Anecdotal evidence(شواهد حکایتی): ارائه یک مثال تک به عنوان اثبات یک اصل عمومی.
فرضیات خود و دیگران را زیر سوال ببرید و با آنها درگیر شوید.
مفروضات ایده ها و حقایقی هستند که شما آنها را واقعی می دانید. به عنوان مثال، ممکن است فرض کنید که کلمات موجود در یک صفحه همان معنایی را به شما منتقل می کنند که به دیگران می گویند. به عنوان مثال، در بحث در مورد واکسنهای کووید-19، مردم مفروضات زیادی در مورد مصونیت طبیعی، قابل اعتماد بودن علم، خطر، قدرت و آزادی مطرح میکنند. افراد مختلف در مورد این مفاهیم اساساً مفروضات متفاوتی دارند.
هنگامی که درباره موضوعی با گروهی از افراد که مفروضات متفاوتی دارند بحث میکنید، میتوانید با درخواست از همه افراد برای بیان دیدگاههای خود، درک را تسهیل کنید. موارد مورد اختلاف و مشابه را روشن کنید. به جای افراد درگیر، روی ایده ها تمرکز کنید. خطوط مختلف استدلال را در نظر بگیرید و همه ایده های پیشنهادی را مورد بحث و بررسی قرار دهید و هیچ چیز را بدیهی ندانید. با توافق اکثریت، در نهایت بر روی یک مسیر عملی تصمیم بگیرید.
مهم نیست که چقدر آنها برای ما بدیهی به نظر می رسند، فرضیات ایده های ما ممکن است نیاز به توضیح برای دیگران داشته باشند.
از آنجایی که مفروضات اغلب به هویت مرتبط هستند، مردم تمایل دارند موضعی اتهامی علیه کسانی که با آنها مخالف هستند اتخاذ کنند. در عوض، با تحقیق به جای متهم کردن، با فرضیات خود و دیگران تعامل سازنده داشته باشید. تمام تلاش خود را بکنید تا بفهمید جهان بینی خود و دیگران از کجا می آید و به دنبال زمینه های مشترک باشید.
دلایل قوی برای دلیلهایی که مطرح میکنید ارائه کنید.
یک دلیل شامل یک خط استدلال است که یک نتیجه را پشتیبانی میکند. از سوی دیگر، یک ادعا فقط یک ادعا است. به عنوان مثال، اگر به یک دوستتان بگویید که از رستورانی خاص به خاطر مسمومیت غذایی دوری کند، شما یک استدلال ارائه دادهاید؛ اما اگر فقط به آن شخص بگویید که رستوران را دوست ندارید، شما یک ادعا مطرح کردهاید. عباراتی که یک استدلال را تشکیل میدهند معمولاً به عنوان فرضیات شناخته میشوند. به عنوان مثال، فرم استاندارد یک روش ساده برای بیان یک استدلال است تا بتوانید آن را مطالعه کنید: در فرم استاندارد، فرضیات را به ترتیب لیست میکنید و در پایان نتیجه را اعلام میکنید. توضیح واضح و نهادینه فرضیات یک استدلال به شما امکان میدهد تا به وضوح فکر کنید و ضعفها را شناسایی کنید.
دو نوع استدلال اصلی وجود دارد: قیاسی(استنباطی) و استقرایی(استنتاجی). در استدلال قیاسی، بر اساس قواعد منطقی، نتیجه از مقدمات حاصل می شود. به عنوان مثال، "اگر X و Y درست باشند، Z نیز درست است." در استدلال استقرایی، یک نتیجه از مشاهده یک الگو حاصل می شود.
۱. استدلال قیاسی(استنباطی):
استدلال استنباطی یک فرایند منطقی است که نتیجههای خاص از اصول عمومی یا فرضیات استخراج میکند. این فرایند به شکل پایین به بالا پیش میرود و از عبارات کلی به نتیجههای خاص حرکت میکند. در استدلال استنباطی، اگر فرضیات درست باشند و قواعد منطقی به درستی رعایت شود، نتیجه به طور قطعی درست خواهد بود. در زیر موارد کلیدی درباره استدلال استنباطی آمده است:
- بر اصول اعتبار و صلاحیت تکیه دارد.
- هدف استدلال استنباطی ارائه اثبات قطعی یا یقین است.
- نتیجه از قبل در فرضیات استدلال استنباطی وجود دارد.
- در ریاضیات، منطق و سیستمهای رسمی، استفاده وسیعی دارد.
- مثالهایی از استدلال استنباطی شامل اثباتهای ریاضی و سیلوژیسمها میشوند.
۲. استدلال استقرایی(استنتاجی):
استدلال استنتاجی فرایندی است که بر اساس مشاهدات خاص یا الگوهای خاص، نتیجههای عمومی استخراج میشود. این فرایند به شکل بالا به پایین پیش میرود و از نمونههای خاص به تعمیمهای گستردهتر میرسد. بر خلاف استدلال استنباطی، استدلال استنتاجی اطمینان مطلق را فراهم نمیکند. به جای آن، درجات احتمال را ارائه میدهد. در زیر موارد کلیدی درباره استدلال استنتاجی آمده است:
- بر اصول قوت و محکمیت تکیه دارد.
- هدف استدلال استنتاجی حمایت یا احتمال نتیجهها است.
- نتیجه در استدلال استنتاجی فراتر از اطلاعات در فرضیات قرار میگیرد.
- استفاده متداول از آن در تحقیقات علمی، تحلیل دادهها و استدلال روزمره است.
- مثالهایی از استدلال استنتاجی شامل پیشبینیهایی بر اساس مشاهدات گذشته یا تشکیل فرضیات بر اساس شواهد تجربی میشوند.
مهم است به یاد داشته باشید که در حالی که استدلال استنباطی ضماندرستی قویتری ارائه میدهد، از دقت فرضیات اولیه وابسته است. از سوی دیگر، استدلال استنتاجی به امکان تغییر نتیجه با توجه به اطلاعات جدید و تحت تأثیر قرار گرفتن شواهد بیشتر، امکان میدهد.
هر دو استدلال استنباطی و استدلال استنتاجی نقشهای بحرانی را در زمینههای مختلف مطالعه و تصمیمگیری روزمره ایفا میکنند و به ما کمک میکنند تا با استناد به اطلاعات موجود، جهان را درک کرده و استنباطهای منطقی بر اساس آن انجام دهیم.
به دنبال توضیحات معنادار برای دنیای اطراف خود باشید و قوی ترین استدلال ها را به نفع دیدگاه هایی که با آن مواجه می شوید در نظر بگیرید.
هنگامی که با نقطه نظری که با آن مخالف هستید روبرو میشوید، به جای ساختن "مرد گندمی"، "مرد فولادی" بسازید. ساخت "مرد گندمی" به معنای سادهسازی بیش از حد یک استدلال است تا بتوانید به راحتی آن را رد کنید. به جای آن، نسخه قویترین ممکن از هر استدلالی که با آن روبرو میشوید، بیان کنید. به این ترتیب، از موقعیت شخص حداکثر استفاده را برداشت میکنید و ایدههای خود را به یک آزمون مفید میگذارید.
شما باید سعی کنید حداکثر محتوای واقعی و منطقی ممکن را از گفته های دیگران استخراج کنید، به خصوص اگر آنها با شما مخالف هستند.
هنگامی که به دنبال توضیح دنیای اطراف خود هستید، به دنبال توضیحاتی باشید که بینش و درک غنی را ارائه دهد. توضیح ارزشمند ساده است، تمام اطلاعات مرتبط را در نظر می گیرد و اطلاعات متناقض را نادیده نمی گیرد. با جستجوی تکذیب، باورهای خود را به چالش بکشید: شواهدی که نشان می دهد آنها اشتباه هستند. نسبت به سوگیری تاییدی هوشیار باشید: تمایل انسان به دیدن شواهدی که باورهای موجود را تایید می کند و شواهدی را که آنها را تکذیب می کند نادیده می گیرد.
خلاقیت می تواند اشکال مختلفی داشته باشد – فرآیندی را بیابید که برای شما مناسب باشد.
برخلاف تخیل، که در خلوت ذهن شما رخ می دهد، خلاقیت یک اثر جدید – مثلاً یک رمان، آهنگ یا پروژه تجاری – را به وجود می آورد. همه می توانند خلاقیت خود را به کار گیرند، نه فقط افراد خاصی در مشاغل «هنری» مانند خواننده، بازیگر و نویسنده. شما می توانید در زندگی روزمره هنگام انجام کارهای روزمره خلاق باشید. اصالت به این معنا نیست که چیزی کاملاً جدید خلق کنید. اغلب، شامل یافتن زاویه جدیدی برای پاسخ به یک سوال موجود است.
خلاقیت میتواند از طریق تفکر پراکنده، یعنی آزادانه تولید ایدههای مختلف، یا تفکر همگرا، یعنی انتخاب یک ایده خاص برای توسعه و رد کردن سایر ایدهها، رخ دهد. کودکان عموماً در تفکر پراکنده مشغول میشوند؛ سیستمهای آموزشی معمولاً تفکر همگرا را آموزش میدهند.
خلاقیت به اندازهای که یک عمل تک و اتفاقی نیست، بلکه یک فرآیند است. این چیزی است که میتوان آنرا یاد گرفت، آموخت و تمرین کرد و شامل روشهای همگرا و پراکنده در تفکر است.
انسان شناس و هنرمند ایتان بوچالتر یک فرآیند شش مرحله ای را برای تفکر خلاق پیشنهاد می کند. او توصیه می کند ابتدا یک منطقه مورد علاقه را شناسایی کنید. سپس در مورد دانش خود فکر کنید، با بازیگوشی آزمایش کنید، یافته های خود را ثبت کنید و در مورد سایر کارهای انجام شده در منطقه تحقیق کنید. آنچه را که آموخته اید مرور کنید و آن دانش را ترکیب کنید تا خلاقانه تر فکر کنید.
به طور مشروح، مراحل فرآیند تفکر خلاق که توسط ایتان بوخالتر، به شرح زیر است:
- شناسایی حوزهٔ علاقه:
مرحلهٔ اول، شناسایی یک حوزه یا موضوع خاص است که به شما علاقه مندید. این میتواند یک موضوع، مشکل یا چالش خلاقیتی باشد که میخواهید بیشتر بررسی کنید.
- تأمل در دانش خود:
پس از شناسایی حوزهٔ علاقه، زمانی را صرف تأمل در دانش و تجارب خود در ارتباط با آن حوزه کنید. به آنچه که قبلاً میدانید و نحوهٔ ارتباط آن با فرآیند خلاقانه فکر کنید.
- آزمایشات بازیگوشانه:
در این مرحله، بازیگوشانه آزمایش کنید. به خود اجازه دهید ایدهها، دیدگاهها و رویکردهای مختلف را بدون قضاوت یا محدودیت بررسی کنید. این شامل پذیرش حس کنجکاوی، امتحان چیزهای جدید و باز بودن نسبت به نتایج غیرمنتظره است.
- ثبت نتایج:
ضروری است که در طول فرآیند خلاق، نتایج خود را ثبت و ثبت کنید. این میتواند شامل گرفتن یادداشتها، طراحی، نوشتن یا استفاده از هر روش دیگری برای ثبت افکار، بینشها و کشفهای خود در طول راه باشد.
- تحقیق دربارهٔ کارهای دیگران:
دانش و درک خود را با تحقیق دربارهٔ کارهای دیگران در همان حوزهٔ علاقه گسترش دهید. دیدگاهها، تکنیکها و راهحلهای مختلفی را که توسط افراد یا گروههای دیگر بررسی شده است، بررسی کنید. این تحقیقات میتوانند الهام بخش و بینشهای جدیدی ارائه دهند.
- مرور، تأمل و ترکیب:
مرحلهٔ نهایی شامل مرور و تأمل در آنچه در طول فرآیند یاد گرفتهاید است. نتایج آزمایشات خود و همچنین بینشهایی که از تحقیق دربارهٔ کارهای دیگران به دست آوردهاید را مورد بررسی قرار دهید. سپس، امرور این دانش را برای تفکر خلاقانهتر انجام دهید. به دنبال اتصالات، الگوها و ترکیبهای نوآورانه باشید که میتواند به ایدهها یا راهحلهای نوآورانه منجر شود.
با پیروی از این فرآیند شش مرحلهای، میتوانید تواناییهای تفکر خلاق خود را تقویت کرده و به چالشها یا پروژهها به شیوهای خلاقانهتر و نوآورانهتر نگریست. به خاطر داشته باشید که خلاقیت یک فرآیند پویا و تکراری است که میتوان در طول زمان آن را توسعه و تقویت کرد.
وقتی به کار خلاقانه نزدیک میشوید، یک هدف عملی تعیین کنید، موانعی که با آن روبرو هستید و داراییهایی که دارید را در نظر بگیرید و درباره اقدامات خاصی که انجام خواهید داد، تصمیم بگیرید. هنگام همکاری، بر ارتباطات تاکید کنید و بر ارزش های مشترک تمرکز کنید. در گوش دادن فعال شرکت کنید: از نزدیک به صحبت های طرف مقابل توجه کنید. قطع نکنید؛ برای روشن شدن سؤالات خاص بپرسید؛ و درک خود را خلاصه کنید.
داستان پشت اعداد و آمار را جستجو کنید.
بسیاری از مردم اعداد را به عنوان معیارهای عینی جهان می دانند. آنها داده ها را بی طرفانه، مواد خام و آمار را نتیجه مستقیم پردازش این داده های خام می دانند. واقعیت کمتر روشن است. برای بهبود ارزیابیهای خود از ادعاهایی که شامل آمار هستند، نحوه عملکرد آمار را بیاموزید.
چندین نشانه می تواند نشان دهد که یک ادعای مبتنی بر آمار ممکن است غیر قابل اعتماد باشد. به دنبال عباراتی مانند "تا" یا "به اندازه" باشید - اینها نشان می دهد که نویسنده یا گوینده از حداکثر یک محدوده برای تأثیرگذاری احساسی استفاده می کند. همچنین مراقب مقایسه دو پدیده غیرمرتبط باشید که گویی آنها یک ارتباط علت و معلولی دارند - برای مثال، وقتی سیاستمداران بدهی خانوار و بدهی ملی را مقایسه می کنند. سرنخ های دیگر عبارتند از استفاده از تصاویر گمراه کننده، ذکر اعداد بسیار بزرگ با توضیح کم، و تمرکز گمراه کننده بر درصد تغییرات در مقابل تغییرات مطلق. رسانه ها اغلب آمارها را از متن خارج می کنند و آنها را پر شور می کنند. همیشه داستان پشت اعداد را بررسی کنید.
همه دادهها ساخته شدهاند، یافت نشدند. و تا زمانی که از فرآیندهایی که از طریق آن ساخته می شود آگاهی نداشته باشید، احتمالاً دچار اشتباه خواهید شد.
هیچ آماری به طور کامل واقعیت را توصیف نمی کند. این شکاف بین واقعیت و آمار اغلب ناشی از تنوع است. به عنوان مثال، یک آمار جمعیت، جمعیت را در یک لحظه خاص از زمان منعکس می کند، اما تولد، مرگ، سفر و مهاجرت، دائماً تعداد واقعی را تغییر می دهد. نمونه های آماری باید تا حد امکان معرف باشد. به عنوان مثال، اگر می خواهید بدانید که چگونه یک شرکت را اداره کنید، باید از نظرات مدیران عامل نمونه برداری کنید، نه از نظرات افراد تصادفی در خیابان. صحت هر آماری بستگی به این دارد که داده ها چقدر پدیده را نشان می دهند و سودمندی یک آمار به آگاهی شما از محدودیت های آن بستگی دارد.
هیچ فناوری خنثی نیست: توجه داشته باشید که به نفع چه کسانی است.
تفاوت های اساسی بین هوش مصنوعی (AI) و تفکر انسان وجود دارد. هوش مصنوعی میتواند حجم بیشتری از دادهها را نسبت به انسانها و با سرعت بیشتری پردازش کند. هوش مصنوعی پاسخ هایی را ارائه می دهد و در شناسایی و تجزیه و تحلیل الگوها عملکرد فوق العاده ای دارد. هوش انسان سوالاتی می پرسد، تخیل را به کار می گیرد و به دنبال درک معنادار است.
چیزی به نام سیستم یا ابزار خنثی وجود ندارد.
هیچ فناوری مبتنی بر الگوریتمی همواره بیطرف نیست. به عنوان مثال، هنگامی که مدارس در طول وبا کووید-۱۹ تعطیل شدند، بریتانیا یک ابزار الگوریتمیک برای پیشبینی نتایجی که دانشآموزان میتوانستند در صورت برگزاری آزمونها بدست آورند، آزمایش کرد. پیشبینیهای تولید شده توسط هوش مصنوعی به طور مداوم نمرات پایینتری را نسبت به پیشبینی معلمان به دانشآموزان اعطا میکردند با الگوهایی که ناعدالتهای سیستمی موجود را منعکس میکردند. از محدودیتهای هوش مصنوعی آگاه باشید و همواره سعی کنید تکنولوژی را به صورت اخلاقی و با مشارکت بحرانی به کار ببندید.
درباره نویسنده
تام چتفیلد بهخاطر کارش در بررسی تأثیر فناوری بر جامعه و شناخت انسان شناخته میشود. به عنوان یک فیلسوف فناوری، او به بررسی ابعاد فلسفی و اخلاقی فناوری می پردازد و بررسی می کند که چگونه تفکر، رفتار و روابط ما را شکل می دهد. نوشتههای او اغلب بر نیاز به تفکر انتقادی و سواد دیجیتال در پیمایش پیچیدگیهای دنیای دیجیتال تأکید میکنند.
چتفیلد در کتاب خود «تفکر انتقادی: راهنمای شما برای استدلال مؤثر، تحلیل موفق و مطالعه مستقل» اصول و شیوه های تفکر انتقادی را بررسی می کند. او اهمیت استدلال، ارزیابی شواهد و تحلیل منطقی را در تصمیم گیری آگاهانه و درگیر شدن با اطلاعات به شیوه ای متفکرانه و سنجیده بررسی می کند.
"چگونه در عصر دیجیتال رشد کنیم" به چالش ها و فرصت های ارائه شده توسط پیشرفت سریع فناوری های دیجیتال می پردازد. چت فیلد موضوعاتی مانند توجه، بیش از حد اطلاعات، هویت آنلاین، حریم خصوصی و تاثیر رسانه های دیجیتال بر رفاه ما را بررسی می کند. این کتاب بینش ها و استراتژی هایی را برای استفاده از مزایای فناوری و در عین حال حفظ تعادل و کنترل زندگی دیجیتالی ما ارائه می دهد.
چتفیلد در «شرکت سرگرم کننده: چرا بازی در قرن بیست و یکم تسلط خواهد یافت» به بررسی دنیای بازی های ویدیویی و اهمیت اجتماعی آنها می پردازد. او جنبههای روانشناختی و فرهنگی بازی را بررسی میکند، و بررسی میکند که بازیها چگونه بازیکنان را درگیر و انگیزه میدهند، و اثرات مثبت و منفی بالقوهای که میتوانند بر افراد و جامعه داشته باشند.
تام چتفیلد همچنین یک سخنران و مفسر مکرر در مورد فناوری و تأثیر آن است. او در رسانه های مختلف ظاهر شده و بینش و دیدگاه های خود را در مورد موضوعات مرتبط با فناوری، فرهنگ دیجیتال و تفکر انتقادی به اشتراک گذاشته است. هدف کار او تشویق به درک متفکرانه و ظریف از عصر دیجیتال و پیامدهای آن برای زندگی انسان است.
دیدگاه خود را بنویسید