"بازاریابی نسل سوم" یک کتاب نوشته شده توسط فیلیپ کاتلر، هرماوان کارتاجایا و ایوان ستیاوان است. این کتاب به رویکرد جدیدی در بازاریابی میپردازد که به آن "بازاریابی 3.0" میگویند. این رویکرد با تأکید بر ارزشها و اهداف اجتماعی در بازاریابی، سعی در ایجاد تأثیر اجتماعی و رفاه برای مشتریان و جامعه دارد.
بازاریابی 3.0 به عنوان یک رویکرد استراتژیک، به جای تمرکز بر تولید و فروش محصولات، تمرکز خود را بر روی ارزشها، پایداری، خدمات عمومی و بشردوستی قرار میدهد. نویسندگان معتقدند که شرکتها باید با توجه به ارزشها و نیازهای مشتریان، بازاریابی خود را شکل دهند و تأثیر اجتماعی مثبتی بر رفاه جامعه و جامعه مشتریان خود داشته باشند.
این کتاب توضیح میدهد که شرکتها میتوانند از رسانههای اجتماعی آنلاین برای ارتقاء ارزشها و برنامههای مرتبط با بازاریابی 3.0 استفاده کنند. با توجه به نقدی که شما ارائه کردهاید، به نظر میرسد که کتاب توانسته است تأثیر مثبتی در مورد قدرت استراتژی بازاریابی مبتنی بر توجه معتبر به مشتریان و رفاه اجتماعی داشته باشد. با این حال، این مهم است که به نکات منفی و نمونههای ارائه شده در کتاب نیز توجه کنیم. بررسی دقیقتر این نمونهها و نقدها میتواند به شما کمک کند تا ببینید آیا این کتاب با تمایلات و نیازهای شما سازگار است یا خیر.
نکات اساسی
- تاریخچه بازاریابی سه مرحله اصلی را دنبال کرده است: "بازاریابی 1.0" با تمرکز بر محصولات و "بازاریابی 2.0" با تمرکز بر مصرف کنندگان.
- "بازاریابی 3.0" تمرکز مصرف کننده را به ارزش ها و نگرانی های اجتماعی آنها گسترش می دهد.
- این فناوری در پاسخ به «فناوری موج جدید»، پتانسیل و مشکلات جهانی شدن، و جستجوی فردی برای خلاقیت، ارزشها، معنویت و معنا توسعه یافت.
- مصرف کنندگان بیش از آنکه به کارشناسان اعتماد کنند به یکدیگر و شبکه های اجتماعی خود اعتماد دارند.
- شرکتها میتوانند با «اجتماعیسازی»، «همآفرینی» و «یکپارچگی برند» اعتبار ایجاد کنند.
- بیانیه های ماموریت مدرن باید شرکت ها را بازتعریف کند و به ارزش های اجتماعی بپردازد.
- بازتعریف یک کسب و کار مستلزم «آینده نگری استراتژیک» است – توانایی گسترش یک ایده موجود، همانطور که آمازون انجام داد. لزوماً به نوآوری نیاز ندارد.
- برای احیای برندهای کالایی، Marketing 3.0 محصولات را به ارزشها، از جمله پایداری زیستمحیطی و مسئولیت شرکتی مرتبط میکند.
- شرکت ها باید اعتقادات خود را حفظ کنند تا از حمایت کارکنان و مشتریان خود برخوردار شوند.
- شرکتها میتوانند از انساندوستی استفاده کنند و بازاریابی را برای متمایز کردن برندهای خود و در عین حال خدمت واقعی به جامعه ایجاد کنند.
چکیده کتاب
بازاریابی کجا بوده است و به کجا می رود
تاریخچه بازاریابی در ایالات متحده میتواند به سه مرحله اصلی تقسیم شود که هر کدام با تغییرات اساسی در رویکردهای بازاریابی همراه بودهاند.
- بازاریابی 1.0 (Marketing 1.0):
این مرحله پس از انقلاب صنعتی پدید آمد. در این رویکرد، شرکتها تمرکز خود را بر روی تولید و فروش محصولات قرار میدادند. تبلیغات محصول محور بودند و مصرف کنندگان را به خرید محصولات تشویق میکردند. مصرف کنندگان در این مرحله برای انتخاب محصولات، قیمت و کیفیت را بر اساس رابطه "یک به چند" (one-to-many) مقایسه میکردند. در این رویکرد، هر شرکت سعی میکرد تا با جذب تعداد زیادی از مشتریان، موفقیت خود را تضمین کند. - بازاریابی 2.0 (Marketing 2.0):
با ظهور عصر اطلاعات و پیشرفت فناوریهای ارتباطی، بازاریابی 2.0 شکل گرفت. در این مرحله، تمرکز به جذب و رضایت مشتریان با توجه به نیازهای "عملکردی و احساسی" آنها افزایش یافت. شرکتها سعی میکردند با ارائه کالاها و خدماتی که نیازهای مشتریان را برطرف کنند، رضایت آنها را جلب کنند. طراحی محصولات بر اساس تجربه کاربری و ارتباطات "یک به یک" (one-to-one) برای تمایز خود از رقبا مورد استفاده قرار میگرفت. شبکههای رایانهای شخصی و اینترنت باعث شدند که مصرف کنندگان به حجم بزرگی از اطلاعات جدید و دسترسی عمومی به آنها دسترسی پیدا کنند. - بازاریابی 3.0 (Marketing 3.0):
این مرحله جدیدترین رویکرد در بازاریابی است که تأکید بر ارزشها، پایداری، خدمات عمومی و بشردوستی دارد. در بازاریابی 3.0، شرکتها تلاش میکنند تا از طریق بازاریابی مبتنی بر ارزشها، تأثیر اجتماعی مثبتی بر رفاه مشتریان و جامعه ایجاد کنند. این رویکرد به شرکتها کمک میکند تا با توجه به ارزشنویسندگان کتاب "بازاریابی 3.0"، فیلیپ کاتلر، هرماوان کارتاجایا و ایوان ستیاوان، به بحث درباره مفهوم بازاریابی 3.0 میپردازند. آنها معتقدند که در این رویکرد جدید، شرکتها باید علاوه بر تولید و فروش محصولات، به ارزشها و نیازهای اجتماعی مشتریان و جامعه توجه کنند. آنها بر این باورند که بازاریابی 3.0 باید به رشد اقتصادی، رفاه اجتماعی و حل مسائل اجتماعی مشارکت کند.
بازاریابی 3.0 به شرکتها این امکان را میدهد که به عنوان عوامل تأثیرگذار در جامعه، مشکلات اجتماعی را شناسایی کنند و تلاش کنند تا از طریق فعالیتهای بازاریابی مثبت، راهحلهایی برای این مسائل ارائه دهند. این رویکرد نه تنها به تأمین نیازهای مشتریان بر اساس عملکرد و احساسات، بلکه به تأمین نیازهای اجتماعی و ارتقاء رفاه جامعه هم تأکید میکند. در بازاریابی 3.0، شرکتها با استفاده از رسانههای اجتماعی آنلاین، قادرند به ارتباط مستقیم با مشتریان بپردازند و ارزشها و اهداف اجتماعی خود را به آنها انتقال دهند. همچنین، این رویکرد به شرکتها کمک میکند تا با ارتقاء رابطه با مشتریان، بهرهوری بیشتری از منابع خود داشته باشند و همچنین اعتبار و اعتماد مشتریان را به دست آورند.
"مصرف کنندگان امروزی محصولات و شرکت هایی را انتخاب می کنند که نیازهای عمیق تری برای خلاقیت، جامعه و ایده آل گرایی را برآورده می کنند."
"فناوری موج جدید" اکنون "بازاریابی 3.0" را ممکن ساخته است. در حالی که مصرف کنندگان همیشه می خواهند محصولات به خوبی کار کنند و قیمت مناسبی داشته باشند، اما اکنون انتظار دارند شرکتها از طریق شبکههای اجتماعی در ارتباط با آنها باشند و به ارزشهایشان پاسخ دهند. بازاریابی 3.0 بر اساس جذب شرکتها در رابطه "بسیاری به بسیاری" با مصرف کنندگان است، شامل ارتباطات "کارکردی، احساسی و روحانی" با جوامع عاملان است. عوامل اصلی تحریک کننده بازاریابی 3.0 عبارتند از:
- عصر مشارکت(The Age of Participation):
در این عصر، فناوری جدید بهتر و ارزانتر، ارتباطات را در گروههای مشارکتی آسانتر کرده است. این امکان را فراهم میکند که افراد به راحتی با یکدیگر همکاری کنند و دسترسی گستردهتری به منابع و اطلاعات داشته باشند. در این عصر، رسانههای اجتماعی نقش مهمی در تقویت همکاری و ارتباطات افراد ایفا میکنند. اما در عین حال، تأثیر تبلیغات سنتی کاهش یافته است و بازاریابیهای مبتنی بر مشارکت و ارتباطات بین افراد بیشتر توجه میشود. - عصر جهانی شدن پارادوکس(The Age of Globalization Paradox):
عصر جهانی شدن با باز کردن مرزها و تسهیل تجارت و ارتباطات، به شرکتها امکان دسترسی به بازارهای جهانی را میدهد. اما در عین حال، نابرابری اقتصادی و مسائل ملی گرایی همچنان وجود دارند. برای پرکردن شکاف بین جهانیگرایی و قبیلهگرایی، شرکتها به بازاریابی فرهنگی و توجه به مسائل اجتماعی در تعاملات تجاری نیاز دارند. در واقع، شرکتها باید استراتژیهایی را در نظر بگیرند که علاوه بر توسعه تجاری، به حل مشکلات اجتماعی نیز بپردازند. - عصر جامعه خلاق(The Age of Creative Society):
در عصر جامعه خلاق، خلاقیت به عنوان یک مقدار ارزشمند در جوامع جهانی شناخته شده است. افراد پس از دستیابی به موفقیت مادی، به دنبال تحقق خلاقانه و معنوی هستند و به همین دلیل، بازاریابی مبتنی بر ارزشها و معنا برای آنها جذابیت بیشتری دارد. اما به طور همزمان، نوآوریهای مخرب و فناوریهای کم هزینه خلاقانه نیز ظهور میکنند، به ویژه در کشورهای فقیر که برای حل مشکلات اجتماعی و اقتصادی به دنبال راه حل های نوآورانه هستند.
بازاریابان و متخصصان تحقیق و توسعه نباید قدرت خود را از دست داده باشند، بلکه باید با تغییرات جدید در عصر مشارکت و عصر جهانی شدن، استراتژی های خود را به روز رسانی و تطبیق دهند. آنها باید به استفاده از فناوری جدید، ارتباطات اجتماعی و بازاریابی مبتنی بر ارزش ها توجه کنند. همچنین، برای حل مسائل اجتماعی و نابرابری اقتصادی، شرکتها باید به بازاریابی فرهنگی و توجه به مسائل اجتماعی در تعاملات تجاری خود تمرکز کنند.
به عنوان مثال، شرکت Procter & Gamble با استفاده از استراتژی «اتصال و توسعه» با کارآفرینان، توانسته است محصولاتی مانند Swiffer Dusters و Crest SpinBrush را تولید کند و در نتیجه تقریباً 35٪ از سود خود را ایجاد کند. این نشان میدهد که بازاریابان و متخصصان تحقیق و توسعه میتوانند با بهرهگیری از فناوری و تمرکز بر مشارکت و ارتباطات، قدرت و تأثیر خود را حفظ کنند و به رشد و توسعه شرکتها کمک کنند. به طور کلی، در عصر جهانی شدن و تحولات سریع در حوزه فناوری و ارتباطات، شرکتها باید بازاریابی خلاقانه و مبتنی بر ارزش ها را در نظر بگیرند و به مسائل اجتماعی و نیازهای جهانی پاسخ دهند تا بازار رقابتی را در دست بگیرند.
"بازاریابی 3.0 مرحله ای است که شرکت ها از مصرف کننده محوری به انسان محوری تغییر می کنند و سودآوری با مسئولیت شرکت متعادل می شود."
بازاریابی 3.0 ده "اصول اعتقادی" را در بر میگیرد:
- تمرکز بر مشتریان خود و ارزش رقبا را تشخیص دهید.
- از تغییر آگاه باشید و آماده پاسخ به آن باشید.
- شهرت خود را حفظ کنید و هویت مشخصی ایجاد کنید.
- ابتدا به مشتریانی بازاریابی کنید که بیشترین سود را از محصولات شما کسب خواهند کرد.
- محصولات و خدمات برتر را با "قیمت منصفانه" عرضه کنید.
- برای مشتریان قابل دسترسی باشید و راحتی برای خریداران پتانسیل در یافتن شما فراهم کنید.
- رابطه خوب با مشتریان را برقرار و حفظ و تقویت کنید.
- تشخیص دهید که همه کسب و کارها "کسب و کارهای خدماتی" هستند.
- عملیات خود را، کیفیت محصول، کنترل هزینه و سیستمهای تحویل را بهبود بخشید.
- همیشه پیامدهای انتخابهای تجاری خود را برای همه عوامل در نظر بگیرید. "اطلاعات مربوط را جمع آوری کنید، اما در تصمیمگیری نهایی خود از حکمت استفاده کنید."
مسئله اعتماد
رکود اقتصادی 2008-2009 و بیاعتمادی مصرف کنندگان به شرکتها و تأثیرات آن در اعتماد به یکدیگر و رسانههای اجتماعی میتواند به توضیح کاهش اعتبار تبلیغات و افزایش اعتماد به افراد غریبه در شبکههای اجتماعی کمک کند. در زمانهای رکود، مصرف کنندگان عموماً درگیری و نگرانیهای مالی و اقتصادی بیشتری دارند و به دنبال راه حلهای اقتصادی به صرفهتر هستند. به همین دلیل، اعتماد به شرکتها و تبلیغات سنتی کاهش یافته و به جای آن، به افراد غریبه در شبکههای اجتماعی اعتماد بیشتری پیدا میکنند.
مطالعات بیشماری ، این مسئله را تأیید میکند که مردم در شبکههای اجتماعی بیشتر به افراد غریبه اعتماد دارند تا به متخصصان. دلیل اصلی این موضوع میتواند در واقعیتی باشد که در شبکههای اجتماعی، افراد به طور مستقیم با یکدیگر در ارتباط هستند و تجربیات، نظرات و افکار شخصی را به اشتراک میگذارند. این باعث میشود که افراد بتوانند به شکل مستقیم با افراد دیگر در ارتباط باشند، پرسشها و مشکلات خود را مطرح کنند و نظرات افراد دیگر را در مورد موضوعات مختلف بشنوند. همچنین، ارتباطات در شبکههای اجتماعی غالباً بر اساس ارتباطات اجتماعی و ارتباطات انسانی است و ممکن است مردم تمایل داشته باشند به این نوع ارتباطات بیشتری اعتماد کنند.
از طرفی، در تبلیغات سنتی، شرکتها و متخصصان معمولاً از طریق رسانههای مختلفی پیامهای خود را به مصرف کنندگان منتقل میکنند. اما در دوران رکود و بیاعتمادی، مصرف کنندگان ممکن است به تبلیغات سنتی کمتر اعتماد کنند زیرا آنها میتوانند احساس کنند که این تبلیغات به منظور فروش محصولات و خدمات بیشتر و نه به منظور حل مشکمک میکند. همچنین، در دوران رکود، شاید برخی شرکتها نتوانند وعدهها و ادعاهای تبلیغاتی خود را به صورت کامل برآورده کنند، که این میتواند به کاهش اعتماد مصرف کنندگان به تبلیغات منجر شود. در مقابل، شبکههای اجتماعی به مردم امکان میدهند با افراد غریبه در ارتباط باشند و تجربیات و نظرات آنها را بشنوند. این افراد ممکن است تجربیات مثبت خود را در مورد محصولات و خدماتی که استفاده کردهاند را به اشتراک بگذارند و در نتیجه، اعتماد مصرف کنندگان به این افراد و نظرات آنها افزایش یابد. همچنین، در شبکههای اجتماعی، افراد میتوانند به صورت مستقیم با یکدیگر در تعامل باشند و پرسشها و مشکلات خود را به اشتراک بگذارند. این نوع ارتباطات میتواند اعتماد بیشتری را در میان افراد ایجاد کند.
در نتیجه، در دوران رکود و بیاعتمادی، افزایش استفاده از رسانههای اجتماعی و اعتماد به افراد غریبه در این شبکهها نسبت به تبلیغات سنتی و متخصصان میتواند قابل توجیه باشد. اما لازم به ذکر است که هرچند افزایش استفاده از رسانههای اجتماعی میتواند به افزایش اعتماد به افراد غریبه کمک کند، اما همچنان نیاز به ارزیابی دقیق و اطلاعات معتبر در مورد افراد و محتواهای موجود در شبکههای اجتماعی وجود دارد.
"بازاریابان امروزی دیگر کنترل کاملی برند خود را ندارند زیرا با قدرت گرد هم آمدن مصرف کنندگان رقابت می کنند."
بازاریابی 3.0 به عنوان یک رویکرد نوین در بازاریابی، به شرکتها امکان میدهد تا با استفاده از انسجام جامعهای و همخلقی با تامینکنندگان، مشتریان و کارکنان، محصولاتی را تولید کنند که برای همه طرفین ارزشمند باشند. این رویکرد تاکید بر ایجاد ارتباطات قوی و عاطفی با مشتریان دارد و از طریق ارائه خصوصیات عاطفی و روحانی محصول، اصالت، کیفیت، قابلیت اعتماد و پایبندی به ادعاهای مطرح شده، یکپارچگی برند را تقویت میکند. شرکتهایی که با موفقیت از بازاریابی 3.0 استفاده کردهاند، مانند استارباکس، تیمبرلند و اپل، با ارتباط برقرار کردن به عنوان انسانهای واقعی با مشتریان خود، نگرانیها و ارزشهای انسانی را به تمامیت خود اضافه کردهاند. آنها با استفاده از هویت برند، یکپارچگی برند و تصویر برند قوی، ارتباطات عاطفی قوی با مشتریان خود برقرار کردند تا اعتماد را بیشتر کنند.
مثلاً، استارباکس با ارائه یک تجربه اجتماعی در فضای کافه، احساس انسانی و دلبستگی به مشتریان خود را تقویت کرده است. تیمبرلند نیز با تأکید بر محیط طبیعی و محصولات چوبی و پایدار، ارتباطی عمیق با طبیعت و ارزشهای مشتریان خود ایجاد کرده است. اپل هم با تمرکز بر طراحی زیبا و استفاده آسان از فناوری، هویت برند منحصربهفردی را ایجاد کرده و اعتماد مشتریان را بساخته است. در بازاریابی 3.0، برندها باید بیشتر از موقعیتگیری ساده استفاده کنند و به جای آن، باید به مشتریان خود به عنوان انسانهای واقعی با نیازها، ارزشها و انگیزههایشان توجه کنند. برندها باید خصوصیات عاطفی و روحانی محصولات خود را برجسته کنند و به مشتریان احساس کنند که از طریق خرید و استفاده از این محصولات، به یک جامعه بزرگتر و متعاملی متصل میشوند.
به طور خلاصه، بازاریابی 3.0 به شرکتها این امکان را میدهد که با برقراری ارتباطات عاطفی و ایجاد یکپارچگی برند، انسجام جامعهای را تقویت کنند و محصولاتی را تولید کنند که برای همه طرفین ارزشمند باشند. این رویکرد نه تنها به استفاده از موقعیتگیری ساده محدود میشود، بلکه به تأکید بر انسانیت و ارتباطات عاطفی میپردازد تا اعتماد مشتریان را بسازد و رابطه برند-مشتری را تقویت کند.
"مأموریت شما، اگر بخواهید آن را بپذیرید"
بیانیه هدف یک شرکت میتواند به عنوان یک راهنمای استراتژیک برای رسیدن به مأموریت و چشمانداز مورد نظر خدمت کند. این بیانیه باید ارزشها، هدفها و تعهدات شرکت را به طور واضح و جذابیتبخشی بیان کند. با ارائه داستانهای جذاب و بازتابدهنده مأموریت شرکت، میتوان مشتریان را به اشتراکگذاری ارزشها و اهداف شرکت ترغیب کرد و باعث ایجاد ارتباطی عمیقتر و ماندگارتر با آنها شد. به علاوه، یک بیانیه هدف موثر باید قدرت بخشیدن به مصرفکنندگان را در پیروی از شرکت و خرید محصولات و خدمات آن ایجاد کند. با ارائه یک ماموریت قوی و مفهومی، شرکت میتواند به مشتریان این احساس را القا کند که با خرید محصولات شرکت، به یک هدف بزرگتر و ارزشمندتر کمک میکنند و در عین حال به زندگی خود و جامعه اطرافشان نیز اثر مثبتی میگذارند.
استارتاپهای موفقی مانند آمازون و اپل، با تأکید بر بینش استراتژیک و مأموریت قوی، توانستهاند ایدههای خود را به محصولات و خدماتی تبدیل کنند که ترندزنی و تغییرات چشمگیری در بازار ایجاد کردهاند. آمازون با هدف ارائه سرویسی عالی و راحتی در خرید آنلاین، تجربه خرید مشتریان را تغییر داده است. اپل نیز با تمرکز بر طراحی زیبا و فناوری پیشرفته، محصولاتی را ارائه کرده است که به راحتی و روزانه در زندگی مشتریان جا میگیرند.
بنابراین، بیانیه هدف یک شرکت باید قادر باشد تا ماموریت و چشمانداز شرکت را به طور جذاب و الهامبخش بیان کند و به مشتریان احساس قدرت و تأثیرگذاری در زندگی شخصی و جامعه خود را القا کند. این بیانیه باید به مشتریان امکان بدهد تا با خرید محصولات و استفاده از خدمات شرکت، به رسیدن به یک هدف بزرگتر و ایجاد تغییرات مثبت در جامعه کمک کنندبه عنوان مثال، بیانیه هدف موثری که ممکن است برای یک شرکت فناوری اطلاعات مناسب باشد، به شرح زیر میتواند باشد:
مأموریت:
ما به تحقق تغییرات اثرگذار و تحولی در زندگی افراد و جوامع از طریق فناوری اطلاعات متعهدیم. ما به ایجاد محصولات و خدماتی که زندگی روزمره مردم را تغییر داده و بهبود بخشند، میپردازیم.
چشمانداز:
ما به رهبری در صنعت فناوری اطلاعات و خلق یک جهانی بهتر و متصل تلاش میکنیم. ما میخواهیم تکنولوژی را با هدف ارتقای زندگی افراد به کار بگیریم و به حل چالشهای اجتماعی و محیطی کمک کنیم.
ارزشها:
- نوآوری: ما به پیشروی در زمینه نوآوری و تکنولوژی تمرکز میکنیم و به دنبال راهحلهای خلاقانه و پیشرفته هستیم.
- کیفیت: ما به ارائه محصولات و خدمات با کیفیت بالا، بهبود مداوم و رضایت مشتریان اولویت میدهیم.
- ارتباطات: ما با خلق ارتباطات محکم و همکاری بین فردی و سازمانی، به تعامل و همبستگی میان اعضای تیم و مشتریانمان تأکید میکنیم.
- پایداری: ما به راهاندازی و توسعه محصولاتی که تأثیر محیطی کمتری داشته باشند و به پایداری منابع متکی باشند، متعهدیم.
با ارائه این بیانیه هدف، شرکت از مشتریان خود انتظار دارد که با استفاده از محصولات و خدمات آن، بهبودی در زندگی شخصی خود را تجربه کنند و در عین حال به رسیدن به یک هدف بزرگتر و بهبود جامعه کمک کنند. این بیانیه همچنین به مشتریان قدرتی را میدهد که با انتخاب شرکت، به یک تغییر اثرگذار در جهانی بهتر و متصل کمک کنند.
"از آنجا که رسانههای اجتماعی هزینه کمی دارند و بیطرف هستند، آینده ارتباطات بازاریابی را تشکیل خواهند داد."
شبکههای اجتماعی افقی (مثل توییتر، فیسبوک، اینستاگرام و لینکدین) به مصرفکنندگان قدرت جمعی قابل توجهی میدهند. این شبکهها به افراد امکان میدهند تا نظرات، تجربیات و عقاید خود را در مورد محصولات و برندها به اشتراک بگذارند و به صورت عمومی درباره آنها بحث کنند. این بحثها و تبادل نظرها میتوانند تأثیر قابل توجهی در بازار و میزان تقاضا و تمایل به خرید داشته باشند.
بحثها در شبکههای اجتماعی میتوانند به عنوان یک شکل مغناطیسی تبلیغات دهان به دهان عمل کنند. زمانی که افراد در شبکههای اجتماعی به طور فعال در مورد یک برند یا محصول بحث میکنند و آن را به اشتراک میگذارند، آگاهی و اطلاعات در مورد آن برند و محصول به صورت غیرمستقیم به دیگران منتقل میشود. این نوع تبلیغات نه تنها هزینههای تبلیغات را کاهش میدهد، بلکه اعتماد به برند را نیز افزایش میدهد زیرا به نظر میرسد افرادی که درباره آن برند بحث میکنند، ناخودآگاه به آن اعتقاد دارند. علاوه بر این، بررسیها و نظرات مشتریان در وبسایتها نیز تأثیر قابل توجهی در رفتار خرید مصرفکنندگان دارند. هنگامی که مشتریان نظرات و تجربیات خود را درباره محصولات در وبسایتها به اشتراک میگذارند، افراد دیگر قادرند از این نظرات برای انتخاب خرید خود استفاده کنند. نظرات مثبت مشتریان و تأیید اعتماد آنها به محصول، تمایل مصرفکنندگان را به خرید آن افزایش میدهد. به علاوه، نظرات منفی مشتریان نیز میتوانند به شرکتها کمک کنند تا نقاط ضعف خود را شناسایی کنند و محصولات خود را بهبود بخشند.
بنابراین، شبکههای اجتماعی و وبسایتهای بررسیها میتوانند به شرکتها کمک کنند تا با تأثیرگذاریبر رفتار مصرفکنندگان و ایجاد اعتماد، کنترل بازار را تقویت کنند و درآمد شرکت را افزایش دهند. اما باید توجه داشت که در عین حال، این شبکهها میتوانند منجر به انتشار اطلاعات نادرست یا افراطی شوند که میتواند به ضرر برندها و مشتریان منجر شود.
جدی گرفتن ارزش ها
بازاریابی ۳.۰ در واقع یک رویکرد است که بر اساس آن، سازمانها از کارمندان خود خواستارند تا ارزشهای کارفرمایی را بهخودی خود بپذیرند و در رفتار و تصمیمگیریهای خود آن را رعایت کنند. این رویکرد تاکید دارد که ارزشها باید به عنوان یک بخش اساسی از فرهنگ سازمانی و رفتار کارمندان در نظر گرفته شوند.
در مورد چالشی که در اینجا مطرح شده است، درست است که تنها در سازمانهایی که واقعاً استانداردها را زندگی میکنند، کارمندان به راحتی ارزشهای کارفرمایی را بهخودی خود بپذیرند. این به معنای تداوم و استقامت ارزشها در سازمان و تطبیق آنها با رفتار و تصمیمگیریهای واقعی کارمندان است. اگر ارزشها به درستی در سازمان عملی شوند و توسط مدیران و مدیران بالادست نمونهبرداری شوند، احتمالاً کارمندان نیز به آنها پایبند خواهند بود. به عنوان مثال، برای نشان دادن اعتقاد خود به ارزش همکاری، سیسکو مدیران خود را در یک شبکه متصل میکند و تصمیمگیری را در سراسر جهان بین ۵۰۰ مدیر برتر به اشتراک میگذارد. "ارزشهای مشترک" که مأموریت اصلی یک شرکت را حمایت میکنند، نصف فرهنگ سازمانی را تشکیل میدهند؛ نصف دیگر فرهنگ سازمانی از اقدامات نیروی کار شرکت بدست میآید.
در مورد چهار نوع ارزش که شرکت چه کاری انجام میدهد، این دستهبندی به استفاده از ارزشها در سازمان اشاره دارد:
- "ارزشهای مجاز": این ارزشها شامل استانداردهای حرفهای رایج هستند که در صنعت یا حوزه فعالیت سازمان شناخته شدهاند. این استانداردها ممکن است شامل اصول اخلاقی، رفتار حرفهای، استانداردهای کیفیت و سایر راهنماها و قوانین حاکم بر صنعت باشند.
- "ارزشهای آرمانی": این ارزشها هدفها و استانداردهایی هستند که سازمان امیدوار است در آینده برسد. این ممکن است شامل تحولات و بهبودهایی باشد که سازمان به دنبال آن است و ارزشهایی که میخواهد در شرکت خود ترویج دهد.
- "ارزشهای تصادفی": این ارزشها از طریق شخصیت و ارزشهای فردی و تجربههای کارمندان در سازمان توسعه مییابند. هر فرد میتواند مفهومی از ارزشهای شخصی خود داشته باشد که ممکن است در روند کار و تصمیمگیریهایش تأثیرگذار باشد. این ارزشها ممکن است به طور تصادفی در سازمان شکل گیرند و تأثیری بر رفتار کارمندان داشته باشند.
- "ارزشهای اصلی": این ارزشها نشاندهنده فرهنگ واقعی سازمان هستند و نقشهای را برای رفتار کارمندان ترسیم میکنند. آنها برخی از اصول و ارزشهای مهم هستند که سازمان بر آنها تأکید میکند و در تصمیمگیریها و فرهنگ سازمانی تأثیرگذارند. این ارزشها به عنوان راهنمایی برای رفتار و تصمیمگیریهای کارمندان عمل میکنند و از اهمیت بالایی برخوردارند.
در کل، برای موفقیت بازاریابی ۳.۰ و پذیرش ارزشهای کارفرمایی توسط کارمندان، سازمان باید بتواند ارزشهای مشترک را به عنوان یک بخش اساسی از فرهنگ سازمانی خود ترویج دهد و با استفاده از اقدامات نیروی کار، ارزشهای اصلی را تقویت کند. این نیازمند هماهنگی و همراهی مدیران و مدیران بالادست است تا ارزشها را در تصمیمگیریها و رفتار خود نمونهبرداری کنند و از طریق مثال زندگی کنند.
جهانی شدن باعث می شود که دگرگونی های فرهنگی سریع و مکرر اتفاق بیفتد.
فرهنگ سازمانی قوی و ارزشهای مشترک میتوانند تأثیر قابل توجهی بر جذب و نگهداشت نیروی کار با کیفیت و افزایش عملکرد سازمان داشته باشند. در واقع، فرهنگ سازمانی به عنوان یک عامل کلیدی در موفقیت سازمانها در جذب و نگهداشت استعدادهای با استعداد شناخته شده است. مطالعهها نشان دادهاند که افرادی که با فرهنگ سازمانی سازگار هستند و ارزشهای سازمان را بهخودی خود قبول میکنند، احتمالاً در محیط کار بهتر عمل میکنند و انگیزه بیشتری دارند. وقتی که ارزشها و اهداف شرکت با ارزشها و اهداف فردی همخوانی داشته باشند، افراد معمولاً احساس رضایت شغلی بیشتری داشته و به شکل فعالتری در فعالیتهای سازمانی شرکت میکنند. علاوه بر این، فرهنگ سازمانی قوی میتواند سودآوری سازمان را نیز افزایش دهد. شرکتهایی که ارزشهای و فرهنگ قوی دارند، عملکرد بهتری داشته و در مقایسه با شاخصهای بازار بهتر عمل میکنند. این شرکتها قادر به جذب سرمایهگذاران، مشتریان و نیروی کار با توانمندیهای بیشتر هستند. همچنین، فرهنگ سازمانی قوی میتواند ارتباطات داخلی را بهبود بخشیده و هماهنگی بین اعضای سازمان را تسهیل کند که در نهایت منجر به بهبود کارایی و عملکرد سازمان میشود. یک مطالعه در سال 1997 توسط موسسه مکینزی و شرکا نشان داد که 58٪ مدیران، برند و فرهنگ را مهمترین موتورهای انگیزشی ذکر کردهاند. فرهنگ همچنین میتواند سودآوری را افزایش دهد: شرکتهایی که در فهرست 100 شرکت برتر برای کار در روزنامه ساندی تایمز قرار دارند، عملکردی 10 تا 15٪ بالاتر از شاخص FTSE دارند.
بنابراین، درک و ترویج فرهنگ سازمانی قوی و ارزشهای مشترک میتواند برای شرکتها مزایای قابل توجهی در جذب و نگهداشت نیروی کار با کیفیت و افزایش عملکرد سازمانی به همراه داشته باشد.
جامعه پسارشد
هنگامی که بازارها نیازهای اساسی مصرفکنندگان را برآورده میکنند، تقاضاهای بالاتری ظهور میکند، از جمله تقاضاهای مرتبط با محیط زیست، اقتصاد یا رفاه جامعه. برای نشان دادن اینکه شرکتها این نگرانیها را جدی میگیرند، باید پیام بازاریابی مرتبط را به طور گستردهای منتشر کنند. بازاریابی 3.0 پیشنهاد میکند برای این منظور با کارکنان، مشتریان و سایر شرکتها ارتباط برقرار کنند. با این حال، برقراری روابط پایدار با شرکای جدید به داشتن ارزشها و اهداف همسو بستگی دارد.
در زمانهای که نیازهای مصرفکنندگان به طبیعت، اقتصاد و رفاه جامعه مرتبط میشوند، شرکتها باید نگرانیهای محیطی و اجتماعی را جدی بگیرند و این نیازها را در استراتژی بازاریابی خود لحاظ کنند. بازاریابی 3.0، که به عنوان یک الگوی بازاریابی پایدار معرفی شده است، بر این اساس عمل میکند.
بازاریابی 3.0 تأکید دارد که شرکتها باید با کارکنان، مشتریان و سایر شرکتها (از جمله شرکای جدید) ارتباط برقرار کنند تا ارزشها و اهداف مشترک را به اشتراک بگذارند. این ارتباطات میتوانند به شکل همکاریهای مستدام و روابط پایدار منجر شوند که مفید برای همه طرفها باشد. این روابط پایدار و هماهنگی با شرکای جدید به شرکتها کمک میکند تا بهعنوان یک جامعه کسبوکار متمرکز بر ارزش، به نیازهای مختلف بازار پاسخ دهند و به مسائل مربوط به محیط زیست، اقتصاد و رفاه جامعه توجه کنند. با ارتباط برقرار کردن با کارکنان، شرکتها میتوانند ارزشها و اهداف خود را به کارکنان منتقل کنند و آنها را در فرآیند تصمیمگیری و عملکرد سازمانی مشارکت دهند. ارتباط با مشتریان نیز به شرکتها امکان میدهد تا نیازها و انتظارات مشتریان را بهتر درک کنند و محصولات و خدمات خود را با توجه به این نیازها طراحی و ارائه کنند. همچنین، ارتباط با سایر شرکتها و شرکای جدید میتواند به اشتراک گذاری تجارب و دانش، همکاری در پروژهها و توسعه مشترک محصولات و خدمات منجر شود. بنابراین، برقراری روابط پایدار با شرکای جدید و داشتن ارزشها و اهداف همسو با آنها بسیار مهم است. این روابط میتوانند فرصتهای جدید را برای همکاری و توسعه فراهم کنند و باعث ایجاد تأثیر بیشتر و موفقیت برای شرکتمنظور شما درست است. بازاریابی 3.0 تأکید میکند که شرکتها باید در تعامل با کارکنان، مشتریان و سایر شرکتها ارتباط برقرار کنند و ارزشها و اهداف مشترک را به اشتراک بگذارند. این تعاملات و ارتباطات میتوانند به شرکتها کمک کنند تا مسائل محیط زیست، اقتصاد و رفاه جامعه را در استراتژیها و فعالیتهای خود لحاظ کنند.
بازاریابی 3.0 درک میکند که مشتریان امروزه به وضوح بیشتری از تأثیرات محیطی و اجتماعی محصولات و خدمات مربوط به خود آگاه هستند. بنابراین، شرکتها باید این نیازها را در نظر بگیرند و بوسیله ارتقاء ارتباطات با مشتریان خود، پیامهای مرتبط با مسائل محیط زیست، اقتصاد پایدار و رفاه جامعه را به آنها منتقل کنند. این پیامها میتوانند شامل اعلامیهها، کمپینهای تبلیغاتی، اقدامات عملی و هرگونه فعالیتی باشند که نشان دهنده تعهد شرکت به مسائل محیط زیست، اجتماعی یا اقتصادی است. در عین حال، برقراری روابط پایدار با شرکای جدید نیز اهمیت زیادی دارد. وقتی که شرکتها با شرکای جدید هماهنگی و همکاری میکنند، باید ارزشها و اهداف مشترک را بهخوبی در نظر بگیرند. این اهداف میتوانند شامل توسعه محصولات پایدار، استفاده از فناوریهای نوین برای کاهش تأثیرات محیطی، ایجاد شرایط کار منصفانه و بهبود شرایط اجتماعی و اقتصادی باشند. با داشتن ارزشها و اهداف همسو، روابط با شرکای جدید قابلیت تعامل و همکاری بیشتری را فراهم میکند و به شرکتها کمک میکند تا در راستای مسائل محیط زیست، اقتصاد و رفاه جامعه مشارکت کنند.
"مدل کسب و کار محرکشده توسط ارزشها، برنامه کاربردی جدید کشنده در بازاریابی 3.0 است."
برخی از شرکتها برای برقراری ارتباط مستقیم با مشتریان خود از رسانههای اجتماعی و روشهای بازاریابی اجتماعی استفاده میکنند. این روشها به آنها امکان میدهد تا با مشتریان در سطوح مختلف ارتباط برقرار کرده و نوآوریهای شگفتانگیز خود را به آنها ارائه دهند.
مزرعه Stonyfield که تولید کننده ماست ارگانیک است، از طریق وب سایت myStonyfield و یوتیوب با مشتریان خود در ارتباط است. این رسانهها به آنها امکان میدهد تا اخبار و محصولات جدید را به مشتریان خود معرفی کنند و بازخورد آنها را دریافت کنند. همچنین، برخی از شرکتها مانند Hindustan Unilever و ITC از شراکتهای توزیع با افراد در کشورهای در حال توسعه استفاده میکنند. این شراکتها به آنها امکان میدهد تا بازاریابی اجتماعی را به کار ببرند و با مشتریان در گروههای اقتصادی پایینتر در این کشورها ارتباط برقرار کنند. برای جذب مشتریان به عنوان شرکای کانال شخصی، شرکتها باید چشماندازی مشترک از آینده ارائه دهند که بر ارزشهای اجتماعی تأکید میکند و محیطزیست را حفظ میکند. آنها باید تلاش کنند تا کالاهای باکیفیتی را عرضه کنند و در عین حال درآمد کسب کنند. این مفاهیم برای مشتریان رده بالا نیز بسیار مهم هستند. شرکتهایی مانند Whole Foods، Patagonia، و Herman Miller از مدل کسب و کار پایدار برای ایجاد وفاداری مشتری استفاده میکنند. آنها تلاش میکنند تا با حفظ قیمتهای بالا، محصولات باکیفیت و پایدار را به مشتریان ارائه دهند و در عین حال ارزشهای اجتماعی و محیطزیستی را حفظ کنند. این رویکرد به آنها کمک میکند تا وفاداری مشتری را ایجاد کرده و بازار خود را توسعه دهند.
"در بازاریابی 3.0، چشمانداز سازمانی باید مفهوم پایداری را در بر بگیرد، زیرا این مفهوم در درازمدت مزیت رقابتی را تعیین خواهد کرد."
شاخص FTSE4Good، شاخص پایداری داوجونز، و فهرست تمرکز پایدار GS Goldman Sachs همگی برای ارزیابی تأثیر شرکتها بر محیط زیست، اقتصاد و جامعه استفاده میشوند. این شاخصها و لیستها به شرکتها امتیاز میدهند و آنها را بر اساس استانداردهای مشخصی که به جوانب پایداری اشاره دارند، رتبهبندی میکنند. برخی از عواملی که در این رتبهبندیها در نظر گرفته میشوند عبارتند از:
- مدیریت محیط زیست: شرکتها باید استانداردها و رویههای مناسبی را در خصوص محیط زیست رعایت کنند، از جمله کاهش آلایندهها، مدیریت ترافیک کربن، حفظ منابع طبیعی و مدیریت پسماندها.
- عدالت اجتماعی: شرکتها باید به عدالت اجتماعی توجه کنند، از جمله حقوق کارکنان، رعایت حقوق بشر، تضمین شرایط کار منصفانه و پیشرفت اجتماعی.
- عملکرد مالی پایدار: شرکتها باید در عین حفظ محیط زیست و ارتقاء عدالت اجتماعی، عملکرد مالی پایداری داشته باشند.
تحقیقات انجام شده توسط Forrester نشان میدهد که اتصال یک برند به یک علت اجتماعی تأثیر قابل توجهی بر رفتار مصرف کنندگان دارد. بیش از 80٪ از مصرف کنندگان توجه بیشتری به شرکتهایی میکنند که ارتباط مستقیمی با علت اجتماعی دارند.نظرسنجیها نیز نشان میدهند که اهمیت شرکتهای فعال اجتماعی برای مصرف کنندگان در حال رشد است. به طور کلی، 85٪ از مصرف کنندگان آمریکایی و 93٪ از خریداران بریتانیایی میخواهند شرکتهایی که از آنها حمایت میکنند، تأثیر اجتماعی خود را بهبود بخشند. این نشان میدهد که مشتریان از شرکتها انتظار دارند که علاوه بر ارائه محصولات و خدمات باکیفیت، نقشی مثبت در جامعه و محیط زیست ایفا کنند.
"راه حل های تحول آفرین"
با بلوغ بازارها، رشد کند می شود و شرکتها باید تجربیات مشتریان را بهبود بخشند تا بتوانند رقابتی برجسته داشته باشند. این امر به منظور جذب و نگهداشت مشتریان، افزایش رضایت آنها و ایجاد ارتباط نزدیکتر با آنها انجام میشود.
به منظور احیای محصولات، شرکتها باید ابتکارات نیروبخشی را انجام دهند که به جامعه کمک کنند. این به معنای ایجاد روابط مثبت با جامعه و ارائه راهکارهای نوین برای مسائل اجتماعی است. این اقدامات میتواند شامل همکاری با سازمانهای غیرانتفاعی، تأسیس بنیادها و برنامههای اجتماعی، ارائه محصولات یا خدماتی با تأثیر اجتماعی مثبت یا حل مشکلات اجتماعی مختلف باشد.
در مورد مثالی که ذکر کردید، همکاری بین دیزنی، Imagination Farms و Kroger جهت مبارزه با چاقی کودکان نشان دهنده ابتکاری است که به جامعه کمک میکند. این همکاری میتواند شامل توسعه و ارائه محصولات مصرفی سالمتر، ارائه برنامههای آموزشی و آگاهیبخشی در مورد تغذیه سالم و فعالیت بدنی، حمایت مالی از پروژهها و کمپینهای مبارزه با چاقی و سایر اقداماتی که به کاهش این مشکل اجتماعی کمک کند، میشود.
این نوع اقدامات نه تنها تأثیر اجتماعی مثبتی روی جامعه و مشتریان دارند، بلکه میتواند به شرکتها در جذب و نگهداشت مشتریان، سازماندهی مجدد برند، ایجاد تعامل مثبت با جامعه و افزایش اعتبار اجتماعی کمک کند.
شرکتهای پیشرو متوجه میشوند که باید به این مشتریان بسیار آگاه و دارای فناوری دسترسی داشته باشند و قوانین قدیمی بازاریابی به آنها کمکی نمیکند.
بله، درست است که شرکتها همچنین از نگرانیهای اجتماعی، بهویژه آموزش، با بشردوستی حمایت میکنند و از بازاریابی برای جمع آوری کمکهای مالی و ترویج راهکارهای اجتماعی استفاده میکنند. این راهکارها به شرکتها کمک میکنند تا تلاش خیریه خود را به صورت عمومی و قابل مشاهده به نمایش بگذارند و ارتباط نزدیکتری با مشتریان و جامعه برقرار کنند.
استفاده از بازاریابی توسط امریکن اکسپرس برای جمع آوری کمکهای مالی برای تعمیر مجسمه آزادی و همچنین برنامههای غذایی توسط Quaker Oats برای مبارزه با گرسنگی، نشان میدهد که شرکتها میتوانند با استفاده از تبلیغات و راهکارهای بازاریابی، اقدامات اجتماعی خود را به دسترس و نمایان تر کنند.
مطالعات نشان میدهد که بیشتر مدیران موافق هستند که تجارت باید به جامعه کمک کند و مصرف کنندگان نیز انتظار دارند که شرکتها در جهت حل مشکلات اجتماعی و ایجاد تغییرات مثبت تلاش کنند. با انتخاب مسائل عمومی براساس حوزه انتخابیه خود و با توجه به ارزشهای شرکت، شرکتها میتوانند با ایجاد شغل، نوآوری و ارائه محصولات و خدماتی که مشکلات را حل میکنند، راه حلهای اجتماعی متحول کننده را ترویج دهند و ارتباط نزدیکتری با مشتریان خود ایجاد کنند. این اقدامات نه تنها به جامعه کمک میکنند، بلکه میتوانند به شرکتها در جذب مشتریان، بهبود اعتبار اجتماعی و ایجاد ارتباط نزدیکتر با جامعه کمک کنند.
"هر گونه جدایی بین بازاریابی و ارزش ها قابل قبول نیست."
شرکتهای کسب و کار اجتماعی (SBE) واقعاً در درجه اول برای ایجاد تحول اجتماعی وجود دارند. این شرکتها به صورت همزمان در راستای دستیابی به هدف اجتماعی و کسب سود فعالیت میکنند. این مدل کسب و کار با تأکید بر رفع مشکلات اجتماعی و بهبود شرایط زندگی افراد ضعیف و محروم، به عنوان محور اصلی فعالیت خود قرار میگیرند.
یکی از مثالهای برجسته در این زمینه، بانک گرامین است که توسط محمد یونس تأسیس شد و دریافت جایزه صلح نوبل را به خاطر ایجاد تسهیلات وامدهی خرد از طریق شرکت کسب و کار اجتماعی خود به دست آورد. این بانک به طور اصلی در بنگلادش شروع به فعالیت کرده و سپس به کشورهای دیگر گسترش یافته است. بانک گرامین از طریق ارائه وامهای کوچک به افراد فقیر و بیدسترس، کارآفرینی محلی را ترویج میدهد و این افراد را به برخورداری از منابع مالی و بهبود وضعیت اقتصادی خود کمک میکند.علاوه بر این، راههای دیگری برای مبارزه با فقر وجود دارد که به وسیلهٔ بازاریابی و نوآوریهای بنیادین ارائه میشوند. مانند تلفنهای همراه با قیمت پایین (مانند تلفنهای 5 دلاری) یا کامپیوترهای با قیمت مناسب (مانند کامپیوترهای 100 دلاری) که به افراد فقیر دسترسی به فناوری و اطلاعات را فراهم میکنند. این اقدامات با ایجاد فرصتهای جدید و بهبود دسترسی به اطلاعات و منابع، به افراد فقیر کمک میکنند تا خود را بهبود دهند و از فرصتهای اقتصادی و آموزشی بیشتر بهرهبرداری کنند.
شرکتهای کسب و کار اجتماعی و راهکارهایی که آنها ارائه میدهند، در جهت مبارزه با فقر و بهبود شرایط زندگی افراد ضعیف به کار میپردازند. این شرکتها بر اساس مدل کسب و کاری خاص خود، موفقیت اقتصادی را با دستیابی به هدف اجتماعی ترکیب میکنند وبازاریابی همواره نقش مهمی در موفقیت کسب و کارها داشته است. در این روزها، شرکتها با استفاده از راهکارهای بازاریابی نوآورانه، تلاش میکنند تا ارتباط نزدیکتری با مشتریان خود برقرار کنند و به همراهی در راستای تحول اجتماعی بپردازند. از طریق استفاده از روشهای بازاریابی، این شرکتها میتوانند فرصتها و محصولات خود را به طور موثر به مشتریان هدف و جامعه معرفی کنند. بانک گرامین که به عنوان یک شرکت کسب و کار اجتماعی شناخته میشود، از روشهای بازاریابی نوآورانه برای ترویج خدمات مالی خود استفاده کرده است. آنها با توجه به نیازها و محدودیتهای جامعه هدف خود، خدمات وامدهی با شرایط مقرون به صرفه و مناسب را ارائه میدهند. بر اساس اصول بازاریابی، بانک گرامین برنامههای تبلیغاتی و ترویجی را به طور هدفمندانه طراحی کرده است تا مشتریان خود را به کسب وامهای کوچک ترغیب کند و برای آنها فرصتهای اقتصادی را فراهم کند.
بازاریابی نوآورانه به شرکتها امکان میدهد تا راهکارهای جدیدی را برای رفع مشکلات اجتماعی و بهبود شرایط زندگی ارائه دهند. مثلاً، از طریق تبلیغات و ترویج، شرکتها میتوانند محصولات و خدماتی مانند تلفنهای همراه با قیمت پایین یا کامپیوترهای با قیمت مناسب را به مشتریان فقیر معرفی کنند و برای آنها فرصتهای ارتباطی و آموزشی را فراهم کنند.
در نتیجه، بازاریابی نوآورانه میتواند به شرکتهای کسب و کار اجتماعی کمک کند تا رسالت خود را بهبود بخشند و تأثیر بیشتری در مبارزه با فقر و تحول اجتماعی داشته باشند. این راهکارها میتوانند مشتریان جدیدی جذب کنند، اعتبار اجتماعی شرکت را افزایش دهند و به فعالیتهای اجتماعی خود راه بیشتری باز کنند.
نیکی سبز
این شرکتها نمونههایی از شرکتهایی هستند که مشتریان و جامعه را در ارتقای محیط زیست همکاری میکنند و با این کار پیامدهای تجاری گستردهای را به دست میآورند. در ادامه به برخی از مثالها اشاره میکنم:
- کفش تیمبرلند: با استفاده از مواد بازیافتی و غیر شیمیایی در تولید کفشها، این شرکت به جلوگیری از استفاده از مواد ضایعاتی و شیمیایی ضررآور میپردازد. برچسب موجود در کفشها، به مشتریان اطلاعاتی راجع به مواد و محل ساخت کفش و همچنین تأثیرات زیست محیطی آنها ارائه میدهد. این عملکرد سبزترین شرکت تیمبرلند به آن کمک میکند که بازاریابی محصولات خود را تقویت کند و به مشتریانی که اهمیت بالقوه زیست محیطی را در نظر میگیرند، جذب شود.
- DuPont: این شرکت قبلاً یکی از بدترین آلایندهها در ایالات متحده بود، اما اکنون با شراکت اقدام ایالات متحده در زمینه آب و هوا همکاری میکند. DuPont مصالح ساختمانی کم مصرف تولید میکند و بخش قابل توجهی از درآمد خود را از محصولات پایدار به دست میآورد. این تغییر سیاستهای شرکت به آن کمک میکند تا عملکرد زیست محیطی خود را بهبود بخشد و به عنوان یک شرکت پایدار و مسئول پذیرفته شود.
- والمارت: به عنوان بزرگترین خردهفروش جهان، والمارت تغییراتی در رفتار خود ایجاد کرده است تا به اعتراضات مشتریان پاسخ دهد. این شرکت در سال 2005 شیوههایی را برای کاهش آلودگی و بهبود مدیریت زباله طراحی کرده است. همچنین والمارت در جهت صرفهجویی در پول و پاسخگویی به تقاضای مصرفکنندگان برای محصولات سبز، ابرمراکز سبز را تشکیل داده است. این تغییرات به شرکت کمک میکند تا محیط زیست را بهبود بخشد، هزینههای خود را کاهش دهد و همچنین به مشتریان متعهد به محیط زیست خدمات ارائه کند.
این مثالها نشان میدهند که نجات، حفظ و بهبود محیط زیست زمین نه تنها به عنوان یک هدف اجتماعی مهم، بلکه به عنوان یک فرصت تجاری نیز درک شده است. شرکتها میتوانند با ارائه محصولات و خدمات پایدار، پاسخگویی به نیازها و انتظارات مشتریان در زمینه محیط زیست را انجام دهند و در عین حال درآمدی قابل توجه را به دست آورند. این نشان میدهد که توجه به مسائل زیست محیطی به عنوان یک عامل رقابتی و فرصت تجاری میتواند برای شرکتها بهرهور باشد.
درباره نویسنده
فیلیپ کاتلر واقعاً یک استاد بازاریابی بینالمللی برجسته است و تأثیر قابل توجهی در حوزه بازاریابی داشته است. کتابهای او، تحقیقات گسترده و مشارکت در آموزش و مشاورههای بازاریابی او را به یکی از متخصصان برجسته در این زمینه تبدیل کرده است.
کتاب "مدیریت بازاریابی" که به عنوان یکی از کتابهای درسی مشهور او محسوب میشود، به عنوان یک منبع بنیادی در زمینه بازاریابی شناخته میشود. او همچنین کتابهای دیگری نیز نوشته یا همکاری در نوشتن آنها داشته است که در زمینههای مختلف بازاریابی مانند بازاریابی اجتماعی، بازاریابی مکانها و بازاریابی امور ملتها میباشد.
علاوه بر فعالیتهای آکادمیک، فیلیپ کاتلر نیز در زمینه مشاوره به سازمانها و دولتها درباره استراتژیهای بازاریابی فعالیت کرده است. او به خاطر تخصص خود در زمینههای بازاریابی استراتژیک، بازاریابی اجتماعی و بازاریابی بینالمللی شناخته شده است. وی به خاطر مشارکتهای خود در آموزش بازاریابی و دریافت جوایز و تقدیرات متعدد، به عنوان برگزیدهی آموزشگر سال از انجمن بازاریابی آمریکا و برگزیدهی برجسته آموزشگاه علوم بازاریابی شناخته شده است.
تأثیر فیلیپ کاتلر بر روی حوزه بازاریابی به وضوح قابل توجه است و او همچنان به عنوان یک متخصص معتبر در این حوزه شناخته میشود.
دیدگاه خود را بنویسید