رشد انفجاری کارآفرینی اجتماعی در ربع قرن گذشته خارج از حوزه کسب و کار رخ داده است. اما امروزه، رهبران هر دو بخش در حال گذر از موانع ایدئولوژیکی هستند که مانع از درک فرصت های آنها برای متحول کردن نحوه کار هر دو بخش برای خدمت به جامعه شده است. کارآفرینان اجتماعی از شایستگی مدیریتی و مالی که شرکت های بزرگ را متمایز می کند قدردانی می کنند و کارآفرینان تجاری به طور فزاینده ای به ابتکار و تأثیر سازمان های اجتماعی موثر احترام می گذارند.
علاوه بر این، بازرگانان در حال درک این موضوع هستند که کارآفرینی اجتماعی فرصت های جدیدی برای کسب سود ایجاد می کند. کارآفرینان اجتماعی در حال اثبات بهترین مسیرهای دسترسی به بازارهای بزرگ در کشورهای در حال توسعه و صنعتی هستند که در حال حاضر توسط مشاغل سنتی به خوبی خدمات رسانی نمی شوند. همانطور که نوآوری در تقاطع زمینه ها مانند زیست شناسی و علوم کامپیوتر رخ می دهد، بخش قابل توجهی از نوآوری در سال های آینده در تقاطع بخش های اجتماعی و تجاری شکل خواهد گرفت. با درک اینکه کارآفرینان اجتماعی چگونه فرصت ها را شناسایی می کنند، محصولات را توسعه می دهند، رضایت مشتریان را جلب می کنند، کارکنان را ترغیب می کنند، توزیع را مدیریت می کنند و قیمت گذاری را در زمینه های ناآشنا انجام می دهند، بازرگانان سود خواهند برد.
نادیده گرفتن حوزهی کارآفرینی اجتماعی همچنین ریسکهای جدیدی را برای کسبوکار به همراه خواهد داشت. شرکتها به طور فزایندهای وفاداری به برند را از طریق رفتار خود به عنوان شهروندان شرکتی حفظ میکنند - از جمله نحوهی برخورد با کارکنان و تامینکنندگان، چگونگی محافظت از محیط زیست و نحوهی مشارکت محصولاتشان در رفاه جامعه. بسیاری از کارمندان بااستعداد از کار کردن برای شرکتهایی با سابقهی ضعیف اجتماعی اجتناب میکنند و برخی از سرمایهگذاران نگرانیهای اجتماعی را در ارزشگذاری خود لحاظ میکنند. فعالان سهامدار و آژانسهای رتبهبندی اجتماعی اکنون میتوانند با میلیونها ذینفع ارتباط برقرار کنند. در همین حال، محیط قانونگذاری در آستانهی تغییر است و احتمالاً با تدابیر سختگیرانهتر حفاظت اجتماعی و محیط زیست روبرو خواهد شد. این تغییرات در سطح جهانی در حال وقوع است. حتی در کشورهای در حال توسعه نیز شرکتهایی که مدتها نسبت به مسائل اجتماعی بیتفاوت بودهاند، نمیتوانند برای همیشه روی رضایت منفعلانهی میلیونها فرد فقیر حساب کنند.
این تغییرات، همراه با افزایش تعداد کارآفرینان با انگیزههای اجتماعی، ممکن است منجر به همگرایی بین کسبوکار عادی و کارآفرینی اجتماعی شود، به طوری که تمایز بین این دو با گذشت زمان کمرنگتر شود. تغییر تقاضای مشتریان، کارکنان و سرمایهگذاران ممکن است به سادگی باعث شود ادارهی کسبوکارهایی که تنها بر سود تمرکز دارند، از نظر عملی، مالی و رضایتمندی کماهمیتتر، کمدرآمدتر و کمبازدهتر شود. مطمئناً، بسیاری از شرکتها به شیوههای تجارت زیانآور ادامه خواهند داد. اما شرکتهای نوآور سیگنالهای جدید بازار را تشخیص داده و سازگار خواهند شد، همانطور که در بیست و پنج سال گذشته به تغییرات تکنولوژی پاسخ دادند. بازرگانانی که با چشمانداز کارآفرینی اجتماعی آشنا هستند، نسبت به رقبا بهتر میتوانند فرصتها را شناسایی و از آنها بهرهبرداری کنند.
در دهههای گذشته، بسیاری از افرادی که عمدتاً تحت تأثیر دغدغههای اجتماعی یا اخلاقی قرار داشتند، کسبوکار را بهعنوان مسیری برای تحقق جاهطلبیهای خود نمیدیدند. کسانی که میخواستند «تغییری ایجاد کنند» ممکن بود وارد یکی از مشاغل مرتبط با کمک به دیگران شوند - مثلاً تدریس، پزشکی یا روحانیت - یا به سمت روزنامهنگاری، علوم یا حقوق بروند. یا شاید رویکرد دوگانهی جان دی. راکفلر و اندرو کارنگی را در پیش میگرفتند که با شیوههای استثمارگرانه پول درمیآوردند و در زمان بخشش ثروت خود، به منافع عمومی توجه نشان میدادند.
ظهور جهانیِ «کارآفرینی اجتماعی» ایدهی رفتن افراد به کسبوکار صرفاً برای پول درآوردن را به چالش میکشد. محمد یونس در کتاب «ایجاد جهانی بدون فقر» استدلال میکند که تئوری اقتصادی با تقلیل انسانها به دنبالکنندگان سود «یکبعدی»، تفسیری «محدود» از سرمایهداری ارائه کرده که نتوانسته است «جوهر وجود انسان» را درک کند. این تئوری، افراد را نسبت به کارکردهای دیگر کسبوکار کور کرده است.
امروزه، بسیاری کارآفرینی اجتماعی را ابزاری برای برآوردن طیف وسیعی از اهداف و خواستهها میدانند. کارآفرینی اجتماعی با سرعتی حیرتانگیز و در مسیرهای گوناگون در حال پیشرفت است، به گونهای که برای بررسی جامع آن به نگارش کتابهای متعددی نیاز است. ضرورت این رویکرد جدید آشکار است. در حالی که بازارها ابزارهای شگفتانگیزی برای هماهنگی فعالیتهای اقتصادی هستند، آنها به طور منظم در تأمین بسیاری از نیازهای اولیهی فقرا ناتواناند. برای مثال، بازارها نتوانستهاند بیمهی سلامت، آموزش و مراقبت روزانهی مؤثر و حتی میوه و سبزیجات تازه را برای افراد کمدرآمد در ایالات متحده تأمین کنند. این کارآفرینان اجتماعی هستند که امروزه در حال خلق بازارهای جدیدی برای عرضهی چنین محصولاتی با قیمتهای مقرونبهصرفه هستند. به طور مشابه، کارآفرینان در حال توسعهی سیستمهایی برای ارائهی مسئولانهی اعتبار و سایر خدمات مالی به میلیونها آمریکایی «بدون بانک» هستند که به طور معمول توسط وامدهندگان رباخوار، نمایشگاههای اتومبیلهای دست دوم و مراکز نقد کردن چک استثمار میشوند. در حوزهی دیگری که حیاتی است، شرکتهای «فناوری پاک» در حال توسعهی گسترهی وسیعی از محصولات برای کاهش اثرات زیستمحیطی جامعه هستند.
در دنیای در حال توسعه، شرکتهای بیشماری، هم انتفاعی و هم غیرانتفاعی، در حال بازاریابی به چهار میلیارد فردی هستند که خدمات کافی دریافت نمیکنند، افرادی که در اصطلاح در “پایین هرم” قرار دارند. این اصطلاح توسط استاد کسب و کار، سی.کی. پراهالاد، در کتاب تاثیرگذار او به نام “ثروت در پایین هرم” رواج پیدا کرد. همانطور که «مالی خرد» نشان داده است، ریشهکنی فقر تنها از طریق دسترسی به بازار حاصل نمیشود. در میان فقرا، نیازهای اولیه نه ساشههای تک نفرهی نرمکنندهی مو یا کرم صورت، بلکه آب آشامیدنی سالم، غذای مقوی و مقرون به صرفه، مسکن مناسب، دسترسی به مراقبتهای بهداشتی، آموزش و اطلاعات، و ابزار و خدمات حمل و نقلی است که به آنها در استفاده از فرصتهای اقتصادی کمک کند.
در سالهای اخیر، کارآفرینان اجتماعی اقدام به راهاندازی شرکتهایی برای تأمین بسیاری از این نیازهای ضروری از جمله انرژی خورشیدی، سوختهای زیستی و اجاقهای کممصرف کردهاند. آنها محصولات بهداشتی مانند عینک مطالعه، سمعک و توری ضد پشه را ارائه میدهند. آنها عمل جراحی آب مروارید با تعرفهی متغیر برای روستاییان انجام میدهند و پروتزهای ارزانقیمت به افراد قطع عضو میفروشند. آنها شرکتهای دارویی با سود کم را برای توسعهی داروهای مربوط به بیماریهای کشورهای در حال توسعه که شرکتهای دارویی بزرگ آنها را نادیده میگیرند، اداره میکنند. آنها با ارائهی ابزارهایی برای ایجاد درآمد مانند تلمبههای آبی پا-ورقی، کسب و کارهای کلید به دست پرورش زنبور عسل و کیتهای تست خاک به فقرا خدمت میکنند. آنها خدمات بانکداری، حواله و دادههای کشاورزی مبتنی بر تلفن همراه را ارائه میدهند. آنها به مترجمان زبان، صنعتگران مستقر در روستا و کشاورزان قهوه، چای، گل و کاکائو برای دسترسی به بازارهای جدید کمک میکنند. آنها کیوسکهای اینترنت مستقر در زاغه یا روستا، برنامههای آموزش از راه دور، خشکشوییهای سیار و خدمات آمبولانس را اداره میکنند.
آنها به روستاییان در راهاندازی کسب و کارهای میکروفروشگاهی کمک میکنند. آنها برای محافظت از فقرا در برابر بیماریها، نابودی محصول و بلایای طبیعی، میکروبیمه میفروشند.
بسیاری از این شرکتها در مراحل اولیه هستند و هنوز برای توسعه مدلهای کسب و کار قابل دوام در حال آزمایشاند. برخی از آنها، مانند سیستم مراقبت چشم آراویند در هند که میلیونها عمل جراحی انجام داده است، از طریق یارانهی متقابل (قیمتگذاری با تعرفهی متغیر که در آن مشتریان ثروتمندتر برای خدمات مشابه نسبت به افراد فقیر که کم یا اصلاً پولی پرداخت نمیکنند، هزینه بیشتری متحمل میشوند) به سودآوری میرسند. آنها به طور کلی از حمایتهای هماهنگشدهی بازار، به ویژه خدمات مالی که کسبوکارهای سنتی بر آن تکیه میکنند، محروم هستند. همانطور که قبلاً ذکر شد، ایجاد این حمایتها مرحلهی بعدی و حیاتی در توسعهی این حوزه خواهد بود. وبسایت مؤسسهی منابع جهانی، NextBillion.net، کار فوقالعادهای در ردیابی تحولات حوزهی کارآفرینی اجتماعی انجام میدهد. مجلهی جدیدی به نام «فراتر از سود»، که توسط اینتلكپ راهاندازی شده است، نیز این حوزه را روایت میکند.
کارآفرینان اجتماعی همچنین با ایجاد مشارکت با شرکتها برای کمک به خدمترسانی به تعداد زیادی از افراد فقیر، در حال متحول کردن دنیای تجارت هستند. شرکتهایی که امیدوارند با «پایین هرم» به عنوان خریدار یا فروشنده تجارت کنند، این حق انتخاب را دارند که سالها صرف ساخت کانالهای توزیع جدید و تغییر فرهنگ سازمانی خود کنند یا با کارآفرینان اجتماعی که قبلاً به این بازارها خدمات ارائه میدهند، مشارکت کنند.
بسیاری از شرکتها هم اکنون این فرآیند را آغاز کردهاند. یونس با شرکت Danone Foods فرانسه برای ایجاد گرامین دانون، یک کسب و کار اجتماعی جدید برای بازاریابی یک محصول ماست غنیشده و ارزانقیمت به روستاییان بنگلادش، به ویژه کودکان، مشارکت کرده است. هدف گرامین مقابله با مشکلات جدی بهداشتی ناشی از کمبود ریزمغذیها است. شرکت Danone میتواند خود را به عنوان یک شهروند سازمانی خوب معرفی کند، پروژهی جذابی را برای کارمندان خود ارائه دهد و به بازار جدید و بزرگی دسترسی پیدا کند.
آشوکا تحت برنامهی «حقوق شهروندی اقتصادی کامل» ابتکاری را با عنوان «زنجیرهی ارزش ترکیبی» ایجاد کرده است که به کسب و کارها و کارآفرینان اجتماعی در طراحی، سازماندهی و تأمین مالی مشارکت برای بازاریابی محصولات و خدمات به جوامع محروم کمک میکند. برای مثال، آشوکا با غول تولید سیمان مکزیک، Cemex، مشارکت کرده است که از طریق آن، کارآفرینان اجتماعی در برنامهی همیاری این شرکت، فروش اعتباری مصالح ساختمانی مقرون به صرفه را به ساکنان زاغهها مدیریت میکنند. این شرکت به بازار جدیدی دسترسی پیدا میکند، کارآفرینان اجتماعی یک منبع درآمد اضافی به دست میآورند و ساکنان زاغهها مسکن بهتری دریافت میکنند.
همانطور که نمونهای دیگر از این روند، استارباکس و گرین مانتین کافی روسترز با روت کپیتال، یک صندوق سرمایهگذاری اجتماعی غیرانتفاعی، برای تأمین قهوه از تعاونیهای کشاورزی در کشورهای در حال توسعه مشارکت کردهاند. در این مورد، روت کپیتال برای خرید ماشینهای شستشوی قهوه سرمایه فراهم کرده است تا کشاورزان بتوانند استانداردهای کیفی خردهفروشان را رعایت کنند. این سازمان با تأمین سرمایه و آموزش و ایجاد ارتباط با بازار، به افراد جوامع فقیر و آسیبپذیر محیط زیستی در سراسر جهان کمک میکند تا به معیشتی پایدار دست یابند.
جوهرهی این مشارکتها «تکمیلکنندگی» است. کسب و کارها دارای سرمایه و ظرفیت تولیدی برای توسعهی محصولات جدید و بازاریابی آنها در وسعت زیاد هستند؛ کارآفرینان اجتماعی بازارها را درک میکنند، کانالهای توزیع راهاندازی کردهاند و از اعتماد مشتریان برخوردارند.
کسب و کارها همچنین در حال تغییر از درون هستند و این تغییر توسط «کارآفرینان درونسازمانی» هدایت میشود که فرآیندهایی را برای ادغام ملاحظات اجتماعی و زیستمحیطی در مدیریت اولیهی کسب و کار ایجاد میکنند. برخی از حیاتیترین تغییرات اجتماعی و محیط زیستی در سالهای آینده از دل شرکتهای بزرگ نشأت خواهد گرفت. برای مثال، کلی لاوبر، که در شرکت جهانی کفش و پوشاک نایک، مدیریت سرمایهگذاریهای پایدار را برعهده دارد، پیشگام ابتکاری به نام «گرینایکسچنج» است که به شرکتها در به اشتراک گذاشتن مالکیت معنوی برای طراحی و تولید محصولات سبز کمک میکند - چیزهایی مانند چسبهای پایه آب و «لاستیک سبز» که بسیار کمسمتر از فرمولهای سنتی هستند. بزرگترین خبر در این جبهه، اعلام والمارت در جولای ۲۰۰۹ بود که این شرکت برای ارزیابی ضایعات، مصرف آب و انرژی هر یک از ۶۰,۰۰۰ تأمینکنندهی جهانی خود، یک «شاخص پایداری» ایجاد خواهد کرد، اقدامی که حتی باعث جلب رضایت طرفداران محیط زیست که عموما بدبین هستند، شد.
این تغییرات تحت تأثیر کتابهای پیشگامانهای مانند «بومشناسی تجارت» و «سرمایهداری طبیعی» و رهبران پیشرو کسبوکار مانند ری اندرسون، که شرکت جهانی تولید فرش او، Interface، نمونهای از کسبوکار پایدار است، ایجاد شده است. آر. پل هرمان، نویسندهی کتاب «سرمایهگذار باهوش»، اشاره میکند که چنین تغییراتی تأثیر اجتماعی قابل اندازهگیری ایجاد میکنند و «به درآمد بالاتر، هزینههای پایینتر، معافیتهای مالیاتی، کارکنان باانگیزهتر و پربازدهتر و ارزش سهام بیشتر منجر میشوند».
والمارت، مانند بسیاری از کسبوکارها، به دلیل فشار عمومی برای پاسخگویی در قبال مسائلی که در گذشته تا حد زیادی نادیده میگرفت - آلودگی، تخریب منابع، تنوع نیروی کار، زباله، گسترش بیرویه، شرایط کار در کشورهای در حال توسعه و تأثیرات بر خانوادهها و جوامع - بر پایداری تمرکز کرد. والمارت همیشه بر کارآمدی تمرکز داشته است و اکنون این شرکت انتظار صرفهجویی قابل توجهی را از طریق تلاشهای خود برای صرفهجویی در انرژی و منابع دارد. شرکتهای کمنوآوریتر یا ضعیفتر به احتمال زیاد برای حفظ وضع موجود لابیگران و وکلا را به کار خواهند گرفت. ظهور کارآفرینان درونسازمانی در تمام سطوح شرکتها برای پیشگامی در راهحلها، غلبه بر مقاومت و پیشبرد ماهرانهی تغییر ضروری است.
کارآفرینان اجتماعی همچنین ماهیت «مسئولیت اجتماعی شرکتها» را تغییر میدهند، چیزی که در گذشته به عنوان کمی بیش از یک گسترش روابط عمومی شرکت تلقی میشد. به عنوان مثال، فیلیپ موریس، شرکت دخانیات، مدتهاست با حمایت از موزهها و ارکسترها سعی در کاهش انتقادات داشته است. بنیادهای اعطای کمکهای مالی شرکتها که با اهداف بازاریابی راهاندازی شدهاند، به طور سنتی بیشتر به مطبوعات خوب نسبت به تأثیر اجتماعی علاقهمند بودهاند.
امروزه، مسئولیت اجتماعی به عنوان یک عملکرد اصلی مدیریت شناخته میشود، عملکردی که نقش کلیدی در انگیزه بخشیدن و حفظ کارکنان، ایجاد فرصتهای رهبری و تقویت روابط با مشتریان ایفا میکند. کارآفرینان اجتماعی، با درک ارزشی که برای شرکتها به ارمغان میآورند، به طور فزایندهای بخشهای مسئولیت اجتماعی شرکتها را رها کرده و به جای آن مستقیماً با مدیران ارشد معامله میکنند. آنها به دنبال مشارکتهای رودررو به جای مشارکتهای پشت در هستند و به دنبال بیش از کمکهای مالی یا اسپانسری هستند. در عوض، آنها به دنبال کار با شرکتهایی هستند که همراستایی راهبردی وجود داشته باشد.
شرکتهایی که مشارکتهای قوی و بلندمدت با کارآفرینان اجتماعی ایجاد کردهاند، مزایایی را در فعالیتهای اصلی کسبوکار خود گزارش میکنند. برای مثال، مؤسسات New Profit و آشوکا به شرکتهای مشاورهای Monitor و McKinsey به ترتیب کمک کردهاند تا دستههای جدیدی از مشتریان را شناسایی و به آنها خدمات ارائه دهند. هوم دیپو از طریق مشارکتهای خود با KaBOOM! و HandsOn Network، فرصتهایی را برای هزاران کارمند فراهم میکند تا در خدمات قابل اعتماد، لذتبخش و معنادار مشارکت داشته باشند. در دورهای که تجارت کتاب با مشکل مواجه است، First Book با دسترسی به میلیونها خانواده کمدرآمد که از نظر تاریخی توسط کتابفروشان نادیده گرفته شدهاند، به ناشران کمک کرده است تا فرصتهای جدید بازار را شناسایی کنند.
در نهایت، کارآفرینان اجتماعی در حال تاثیرگذاری بر محیطهای نظارتی و سرمایهگذاری هستند تا شرکتها را نسبت به عملکرد اجتماعی و زیستمحیطی خود پاسخگوتر کنند و از کارآفرینی اجتماعی حمایت نمایند.
نظارت دقیق برای تضمین سلامت کارآفرینی اجتماعی حیاتی است. اخیراً چند مورد باعث ایجاد بحث در مورد پتانسیل کارآفرینان اجتماعی برای سوءاستفاده از مشتریان فقیر شده است، مشتریانی که اغلب در بازار حق انتخاب ندارند. بحثبرانگیزترین مورد، عرضه اولیه سهام توسط بانک کوچک وامدهنده Banco Compartamos در مکزیک بود که سودهای هنگفتی را برای سرمایهگذارانش، از جمله شبکه غیرانتفاعی وامهای کوچک ACCION International، به دنبال داشت. موضوع مورد بحث، نرخ بهره سالانه تقریباً 100 درصدی بود که Compartamos از وامگیرندگان کمدرآمد خود دریافت میکرد. سرمایهگذاران از این رویه به عنوان رویهای ضروری برای جذب سرمایه برای خدمت به میلیونها نفری که هنوز بدون بانک هستند (بسیاری از آنها با نرخهای حتی بالاتر از loan shark وام میگیرند) دفاع کردند. منتقدان این شیوههای وامدهی را نوعی رباخواری میدانند، به ویژه زمانی که به دلیل عدم رقابت پایدار بماند. در حالی که برخی از وامدهندگان و سرمایهگذاران حوزهی وامهای کوچک به دنبال تقلید موفقیت Compartamos هستند، برخی دیگر در حال پیشبرد یک جنبش در حوزهی وامهای کوچک برای بهبود آموزش مالی در بین وامگیرندگان، ارزیابی عملکرد اجتماعی و همچنین عملکرد مالی و سختگیری در استانداردهای حمایت از مصرفکننده هستند.
در حالی که بسیاری از طرفداران به دنبال اعمال مقررات جدید بر کسب و کارها هستند، گروههای مستقل در حال توسعه سیستمهای رتبهبندی و برندسازی شفاف برای تشویق (و فشار) شرکتها به رعایت داوطلبانه استانداردهای عملکرد اجتماعی و زیستمحیطی هستند. برای مثال، سازمان بینالمللی پاسخگویی اجتماعی (Social Accountability International) استاندارد جهانی SA8000 را توسعه داده است که تأیید میکند شرکتها محیطهای کاری مناسبی را حفظ میکنند.
بِی لب (B Lab) گواهینامهی «شرکت B» را تأسیس کرده است که شرکتها تنها در صورتی میتوانند آن را دریافت کنند که بتوانند منافع اجتماعی را برای همه ذینفعان خود نشان دهند. HIP Investor سیستمهای امتیازدهی را برای کمک به سرمایهگذاران در رتبهبندی شرکتها بر اساس تأثیر انسانی و سود ترکیبی آنها ایجاد کرده است. این ابزارهای نظارتی جدید و سایر ابزارهای در دسترس هر سرمایهگذار یا مصرفکننده، همراه با تغییرات مقرراتی دولت و شناسایی اشکال حقوقی ترکیبی، مانند شرکت با مسئولیت محدود سود پایین، به احتمال زیاد باعث تسریع رشد کارآفرینی اجتماعی در دهه آینده خواهد شد.
دیدگاه خود را بنویسید